همشهری آنلاین_فاطمه عسگری نیا:دختری که علیرغم تحصیل در رشته حقوق و اخذ مدرک کارشناسی در این رشته وقتی دید روحش در کارگاه قدیمی نجاری پدر انگار فقط ارامش پیدا میکند نه در دادگاه های پر از قصه دادگستری دلش را به دریا زد و به جای کتابهای قطور حقوق تکه های چوب پوست کنده را به دست گرفت و به جای قلم و خودکاری که قرار بود لایحه های دفاعی را بنویسد ابزار نجاری را جایگزین کرد تا به همه ثابت کند زنان می توانند ظرافت و زیبایی را با هنر نجاری در هم بیامیزند. بله قصه، قصه فرزانه مهدیپور است نوه استاد علی اصغر مهدی پور که هنوز یادگاریهای چوبی اش در چارچوب مساجد ایران و کشور عراق و کربلا جا خوش کرده است. بانوی نجاری که وقتی تصمیم گرفت با پدرش کارگاه نجاری کوچک خانوادگی شان را رونق دهد خیلی مورد انتقاد قرار گرفت اما کوتاه نیامد. فرزانه حالا هم یک نجار خبره است هم این هنر زیبا را به همراه پدر به علاقمندان یاد می دهد ضمن این که با خرید محصولات هنراموزانش و فروش انها در فروشگاه مجازی حسابی کسب و کار این جوانها را رونق بخشیده است.
یک شغل خانوادگی
فرزانه خود را اینگونه معرفی می کند : «نجار زاده ای که ا زکودکی در کارگاه نجاری پدر بزرگ شد، در رشته تحصیلی حقوق مدرک گرفت اما دوباره به اصل و ریشه خود بازگشت» این ها را می گوید و با خنده ادامه می دهد: «پدرم نیم قرن سابقه نجاری دارد او هم این هنر را از پدرش به ارث برده و احتمالا پدربزرگ هم از پدرش.» قاب عکس اُستا علی اصغر مهدی پور در میانه دیوارهای اجری کارگاه نجاری مهری پورها به چشم می خورد: «استا اصغر پدربزرگ من بوده و در گذشته در ساخت مساجد و حرم ائمه در کربلا دستی بر اتش داشته است. هنوز هم در مساجد قدیمی مشهد می توان دست سازه های پدربزرگم را که مزین به دست خودش هست را دید»
فرزانه از کودکی عاشق نجاری بود و تمام کودکی اش در همین کارگاه کوچک پدر و لابلای تکه چوبهای بریده و خاک اره های رها شده کف کارگاه گذشته است : «پدر همیشه با ساخت اسباب بازی های چوبی و کلبه های چوبی کوچک و بزرگ در اوقات فراغتش با من در کارگاه مشغول بود. نمی دانم چه شد که وقتی قرار شد تحصیلم را ادامه دهم رشته حقوق را انتخاب کردم اما خیلی زود فهمیدم این رشته هیچ سنخیتی با روحیه لطیف و حساس من ندارد به خاطر همین بعد از چند بار کنسل شدن ازمون وکالت در زمان کرونا تصمیم گرفتم بیخیال این رشته شده و دنبال علائقم روم علاقه ای که در بوی چوب و طبیعت چوبی خلاصه می شد.
پدر و دختر نجار محبوب
درست است نجاری شغل خانوادگی مهدی پورها بود اما وقتی پدر از تصمیم دختر حقوقدانش برای تغییر شغل خبردار می شود ابتدا کمی مخالفت می کند اما این مخالفت در برابر انگیزه و شور و ذوق فرزانه خیلی زود رنگ می بازد و پدر در کنار همسر می شوند دو حامی او : «همیشه از این که هنر زیبا و منحصر به فرد پدرم انطور که باید دیده نمی شود شاکی بودم به خاطر همین تصمیم گرفتم ابتدا با معرفی این هنر و محصولات ان شروع کنم. بعد از این تصمیم متوجه شدم باید خود را مجهز به هنر فروش کنم و این میسر نمی شد مگر با گذراندن دوره های مختلف و مطالعه و کسب تجربه. به خطار همین ابتدا به عنوان یک واسطه کار فروش را شروع کردم بخشی با محصولات پدرم بخشی با محصولات دیگران »
عشق و علاقه فرزانه به صنعت چوب و ساخت دکوریهای چوبی را می شود در گوشه و کنار خانه و زندگی اش دید. دست سازه هایی که موجب حیرت همه می شود: «وقتی از طرف دوستان و قوم و خویش به خاطر دست ساخته های کوچک و بزرگ چوبی ام که در خانه استفاده می کردم مورد تشویق قرار گرفتم تصمیم گرفتم محصولات انلاین شاپ را خودم بسازم و تامین کنم تصمیمی که باعث شد بیشتر در کارگاه پدر وقت بگذرانم و تولید محتوا از این مکان در فضای مجازی خیلی مورد توجه مردم قرار گرفت. در واقع جالب بود که می دیدند پدر و دختری نجار کنار هم این هنر را انجام می دهند البته در این میان افرادی هم بودند که خرده می گرفتند اما وقتی از طرف همین افراد دنبال می شدم این مسئله انگیزه مرا بیشتر و بیشتر می کرد.
گام بعدی صادرات
فرزانه و پدرش حالا یک ترکیب برنده هستند : «پدرم با تجربه ای که در این کار دارد و من با انگیزه و ایده های جدیدی که دارم تبدیل به یک ترکیب برنده برای ادامه راه هستیم و قرار است این کارگاه کوچک خانوادگی را به یکی از دلچسب ترین فضاهای کاری در کشور تبدیل کنیم. در واقع بعد از تقویت حوزه فروش و راه اندازی دوره های اموزشی و به دست گرفتن بازار حالا تصمیم داریم خود را برای ورود به بازارهای جهانی اماده کنیم و معتقدیم این کار در سایه اموزش هنرآموزان بیشتر و تولید محصولات ظریف و زیبا دور از انتظار نیست.»
فرزانه یکی از بزرگترین برگ برنده های زندگی اش را باور خود و انگیزه هایش می داند و معتقد است روزی که بیخیال تحصیلات دانشگاهی و پوشیدن لباس نجاری شدم فقط به خودم و تصمیمی که گرفته بودم ایمان داشتم و امروز خوشحالم که این تصمیم را گرفتم و سر تصمیمم ماندم و تمام ریسک ها را به جان خریدم اما در نهایت امروز موفق شدم و شاید جزء معدود زنان نجار کشور باشم.