به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «ریشه سیاسی نوسان بازارها» نوشت: «بررسیها نشان میدهد که از زمان مطرح شدن موضوع استیضاح وزیر امور اقتصادی و دارایی، دو بازار دلار آزاد و معاملات سکه (به عنوان پیشران بازارهای دارایی) با نوسانهای بزرگی مواجه شدهاند و حتی پس از اعلام وصول استیضاح وزیر اقتصاد، این نوسانها به اوج خود رسیده است.
ماجرای استیضاح عبدالناصر همتی، وزیر اقتصاد از ۹ دیماه با اظهارات حسینعلی حاجیدلیگانی، عضو هیئترئیسه کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شروع شد که «از طرح سوال از وزیر اقتصاد در خصوص علت افزایش بیش از ۳۹ درصدی نرخ ارز در دوره پنجماهه آغاز به کار دولت» خبر داده بود. در این روز نرخ دلار بازار آزاد در کانال ۷۹ هزار تومانی قرار داشت و سکه امامی ۵۶ میلیون تومان فروخته میشد.
یک هفته پیش از این تاریخ، وزیر اقتصاد در جلسه کمیسیون اقتصادی مجلس به این موضوع اشاره کرده بود که «خود نمایندگان مجلس در قانون جدید بانک مرکزی بهدرستی تصویب کردند که نرخ ارز باید شناور و مدیریتشده باشد و یک نرخ مشخص داشته باشد.»
اما در ۱۱ دیماه، طرح استیضاح عبدالناصر همتی در ۱۰ محور تهیه و در سامانه مجلس بارگذاری شد. این زمانی است که نرخ دلار در فاصله دو روز، دو هزار تومان بالاتر فروش رفته، اما سکه امامی واکنش چندانی به آن نداشته است. ۵ روز بعد، طرح استیضاح با ۷۵ امضا تحویل هیئترئیسه مجلس شد.
یکم اسفندماه، پس از بیش از ۴۰ روز اظهارات ضد و نقیض، استیضاح وزیر اقتصاد با ۹۱ امضا در صحن مجلس اعلام وصول شد، اما هزینه بازیهای سیاسی در حوزه استیضاح، خود را در بههمریختگی بازارها نشان داد. نرخ دلار بازار آزاد یک روز پس از اعلام وصول استیضاح همتی وارد کانال ۹۳ هزار تومانی شده بود و سکه امامی نیز در کانال ۷۶ میلیون تومان معامله میشد.
در واقع طی یک بازه زمانی ۴۳ روزه، ارزش پول ملی نزدیک به ۱۸ درصد افت کرد. در این مدت، حتی یک نشست غیرعلنی با حضور رئیسجمهوری در مجلس برگزار شد. رئیسجمهوری نیز در این نشست توضیحاتی داد. اما به نظر میرسد که مسجل شدن استیضاح وزیر اقتصاد در روز ۱۲ اسفند، نوسان بازارها را تداوم داده است.
در واقع، مطرح شدن موضوع استیضاح وزیر اقتصاد بیش از آنکه به نفع بازارها باشد؛ به تزریق نااطمینانی در پهنه اقتصادی ایران انجامیده و نوعی آشفتگی به دلیل نبود تمرکز کافی در حوزه ارزی نیز ایجاد کرده است.
آنان که با قانون اساسی آشنا هستند، میدانند وزیر اقتصاد یک فرد از چند نفری است که در مسائل ارزی صاحبنظر است و نمیتوان همه تقصیرات را گردن او انداخت. وزیر اقتصاد تصمیم جمعی از مسئولان عالی را اجرا میکند و اگر برای وظایف خاص خود استیضاح میشد، مقبول بود، اما حالا که برای وظایف عام و وظایف دیگران استیضاح میشود، قابلقبول نیست. از حقیقت نمیتوان گذشت که درباره استیضاح وزیر اقتصاد، جوسازی سیاسی شده است. متأسفانه برخی از نمایندگان و دیگران با دید سیاسی به موضوع نگریسته و از گردونه عدالت خارج شدهاند.»
روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «جوانان سوری علیه اسرائیل دست به سلاح شدند» نوشت: «گروهی از جوانان جنوب سوریه برای مقابله با تجاوزات رژیم آپارتاید اسرائیل به کشور خود و اشغالگریهای این رژیم سلاح به دست گرفتند. پیش از این گروهی دیگر از جوانان سوری، علیه رژیم «جولانی» اعلام موجودیت کرده بودند.
در اینکه آنان که امروز خود را حاکم سوریه میخوانند جمعی تروریستِ اخوانیمسلکاند، شکی نیست؛ تروریستهای کتوشلوارپوشی که از قضا استقلالی هم ندارند و سر در آخور بیگانگان دارند و با حمایتهای سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی چون سیآیاِی آمریکا، موساد اسرائیل و میت ترکیه به قدرت رسیدهاند. اما تمام اینها یکطرف قضیه است و طرف دیگر ماجرا مردم سوریه هستند که نمیپذیرند کشورشان با حکمرانی مزدورانِ منفعل، محل تاختوتاز بیگانگان شود! این در حالی است که نشانههای خشم و نارضایتی مردم سوریه از این حاکمان وابسته، روزبهروز آشکارتر میشود. تظاهرات در مناطق مختلف، از درعا و سویدا گرفته تا حلب و حتی ادلب، حاکی از آن است که مردم نهتنها از وضعیت موجود ناامید شدهاند، بلکه دیگر حاضر نیستند تحت سلطه مزدورانی باشند که حتی برای دفاع از خاک کشورشان در برابر تجاوزات رژیم اسرائیل واکنش قدرتمندی نشان نمیدهند.
رژیم صهیونیستی در ماههای اخیر حضور نظامی خود را در جنوب سوریه گسترش داده، پایگاههای متعددی در جبلالشیخ و منطقه حائل ایجاد کرده و حتی صراحتاً اعلام کرده که قصد ترک سوریه را ندارد. اما در برابر این اشغالگری آشکار، مقامات جدید سوریه که روزگاری خود را «انقلابی» میخواندند، بهطرز شرمآوری سکوت اختیار کردهاند. همین امر نشان میدهد که این حاکمان نهتنها استقلال ندارند، بلکه اجرای سیاستهای اربابانشان را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهند. اما تاریخ نشان داده است که این سکوت نمیتواند برای همیشه ادامه یابد، چرا که هرجا خیانتپیشگان از درون تسلیم شدهاند، مردم از بیرون به مقابله برخاستهاند.
چندی پیش در بحبوحه سقوط دمشق و آغاز حملات رژیم آپارتاید اسرائیل به خاک سوریه، رهبر انقلاب اهداف مهاجمانی را که از شمال و جنوب دنبال تصرف سرزمینهای سوریه هستند، متفاوت خوانده و گفته بودند: «در این میان آمریکا دنبال محکم کردن جای پای خود است اما زمان نشان خواهد داد که هیچیک، به اهداف خود نمیرسند و بدون شک مناطق تصرفشده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد… عوامل استکبار خیال میکنند جبهه مقاومت بعد از سقوط دولت سوریه که طرفدار مقاومت بود، ضعیف شده است اما سخت در اشتباهاند؛ چرا که اصولاً درک درستی از مقاومت و جبهه مقاومت ندارند.» ایشان مقاومت را نه یک سختافزارِ قابل شکستن و فرو ریختن، بلکه یک ایمان، تفکر، مکتب اعتقادی و تصمیم قلبی خوانده و تاکید کرده بودند که: «به همین علت، مقاومت با فشارها قویتر میشود و انگیزه افراد و عناصر آن با دیدن خباثتها، شدیدتر و دامنه آن گستردهتر خواهد شد.» با توجه به این سخنان، میتوان بار دیگر آنچه در این کمتر از ۲ ماه در سوریه گذشته را مرور کرد؛ برای مثال شکلگیری هستههایی از مقاومت که تاکنون اعلام موجودیت کردهاند!
حالا در حالی که اشغالگری بیگانگان بهویژه رژیم اسرائیل ادامه دارد، و در سطور آتی به آن خواهیم پرداخت، خبرهای جالبتوجهی از سوریه میرسد. در کلیپی که در واپسین روز هفته گذشته در شبکههای اجتماعی منتشر شد، جمعی از جوانان «حوران» در منطقه جنوبغربی سوریه در بیانیهای که با قرائت آیه چهارم تا هفتم سوره مبارکه «اسرا» آغاز میشود، اعلام کردند که از این پس آمادگی رزمی خود را برای مقابله با تجاوزات وحشیانه رژیم صهیونیستی علیه سوریه افزایش خواهند داد. در بیانیه این جوانان سوریه که توسط یکی از آنها خوانده میشود، آمده است که «ما مردم حوران جزو جداییناپذیر سوریه، جان، خون و جسم خود را برای مقدسات دین و جهاد در راه خدا که بهتر از دنیا است، تقدیم میکنیم.» آنها به نظامیان رژیم صهیونیستی هشدار دادند که چنانچه به تجاوزات خود علیه سوریه ادامه دهند، ضرر خواهند کرد و از این لحظه، آمادگی خود را برای مقابله با تجاوز دشمن صهیونیستی افزایش میدهند.»
روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «اقتصاد استیضاح» نوشت: «حتی پرداختن به گرانی ۵۰ درصدی زولبیا و بامیه مهمتر از زندهکردن لاشه دعواهای انتخاباتی آنهم در دل یک استیضاح است! با تأسف احیای یک دعوای مرده به دست دو گروه از نمایندگانی است که مدعی ارتباط با مردم و دنبالکردن خواستههای آنان هستند. یکبار برای رضای خدا از مردم نمیپرسند این دعواها چه اهمیتی برای آنان دارد، و عجیب اینکه بحث استیضاح وزیر اقتصاد را بهانه کردهاند تا دعواهای انتخاباتی زنده شود. به این معنا که در مجلس یک عده مخالف استیضاح هستند یا آن را بیفایده میدانند و عدهای دیگر بهشدت دنبال استیضاح و رأیآوردن آن هستند. این دو گروه که در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم نیز در یک جناح بودند، اما طرفدار دو نامزد، حالا فرصت یافتهاند تا این دو موضوع یعنی استیضاح و آن عقده انتخاباتی را با هم گره بزنند. این گرهزدن چه مشکلی از مردم و کشور باز میکند، تقریباً هیچ! اما به برخی افراد و رسانهها فرصت داد که بهجای پرداختن به وضعیت معیشتی که قول بهبود آن را با نامزد پیروز داده بودند، به همین دعوای انتخاباتی بپردازند.
فردا وزیر اقتصاد استیضاح میشود. فواید یا مضرات اقتصادی این استیضاح برای کشور چیست؟ موافقان استیضاح میگویند اگر همتی بماند، روز بعد دلار صد تومان و بیشتر میشود! مخالفان استیضاح میگویند اگر همتی برود، دلار افسار پاره میکند و صد تومان و بیشتر میشود! هیچیک از این دو گروه در فردای استیضاح جدای از ماندن یا رفتن وزیر اقتصاد، حاضر نیستند گفتههای خود را گردن بگیرند، با آنکه موافقان استیضاح باید تضمین بدهند که اوضاع بهتر میشود یا اگر برنامهای دارند، تبیین کنند، مخالفان هم. «اقتصاد استیضاح» یعنی گردنگرفتن محصول «استیضاح اقتصاد». یعنی پذیرفتن نتایج ماندن یا رفتن وزیر اقتصاد. بههمین دلیل بدون اینکه طرفدار استیضاح یا مخالف آن باشیم، هر دو گروه را دعوت میکنیم که یک گام جلو بگذارند و فردای استیضاح را گردن بگیرند.
اگر تلاش موافقان استیضاح نتیجه داد و وزیر اقتصاد برکنار شد، با چه ابزاری میتوانند با وزیر جدید در اقتصاد و رشد اقتصادی و نرخ ارز تأثیر بگذارند؟ شاید رئیسجمهور، معاون وزیر یا فرد دیگری را بهجای او معرفی کند و سپس در دولت برای همین روند در افزایش نرخ دلار که معتقدم با اراده دولت و برای تأمین آسانتر درآمدهای دولت است، تصمیمگیری شود. در آن صورت استیضاح به هدف خود نمیرسد، بلکه فقط هزینهای سنگین بر دوش کشور میگذارد. برعکس آنهم با همین منطق قابلبحث است. اگر تلاش مخالفان استیضاح نتیجه داد و وزیر اقتصاد باقی ماند، چه برنامهای و چه تضمینی برای رشد اقتصادی و افزایش ارزش پول ملی و کشیدن ترمز دلار دارند؟ وزیری را که از استیضاح جانبهدر برده است و موافق افزایش نرخ دلار است، چگونه میتوان کنترل کرد؟
دعوا بر سر استیضاح آسان است، اما یک گام برداشتن به جلو و تضمین فردای استیضاح که آن را «اقتصاد استیضاح» مینامم، آسان نیست. برای کار آسان میشود نطقهای آتشین کرد. مطامع سیاسی خود را در لایه زیرین آن پنهان ساخت. حتی خصومتهای شخصی موافقان و مخالفان بر سر یک موضوع ثانویه هم در اینجا فرصت بروز و انتقام پیدا میکند، اما کار دشوار آن است که هر یک از دو گروه نشان دهند که با چهچیز موافق یا با چهچیز مخالفند. اینکه نمایندهای یا وزیری با چیزی مثل استیضاح مخالف باشد، و محصول مخالفت خود را نتواند تبیین کند، یا گروه دیگری در مجلس و بیرون از مجلس با استیضاح موافق باشند و قادر نباشند که عواقب آن را تشریح کنند، یکی از آسیبهای شناختی در اداره امور کشور است.
حتی اگر وزیر اقتصاد بماند یا نماند و برخی پیشبینیهای موافقان و مخالفان تحقق پیدا کند، بهمعنای درستی نظر اولیه آنان نیست. مسائل مرتبط با اقتصاد تکعاملی نیست که بتوان هر پیامدی را به فلان علت پیشگفته ربط داد. موافقان و مخالفان باید به یک سال یا دو سال آینده و تغییراتی که ماندن یا رفتن وزیر اقتصاد بهبار میآورد، بیشتر فکر کنند تا بتوانند آن گامی را که باید به جلو بردارند، درست بردارند.»
روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود تیتر «دستپخت افتضاح» را برگزید و نوشت: «روزگاری نه چندان دور، در دهه نخست قرن ۲۱ میلادی، کشور سوریه در همسایگی ترکیه به عنوان کشوری نسبتاً پیشرو در جهان عرب به حساب میآمد. این کشور در حوزههای گردشگری، فرهنگ، هنر و تجارت جزو رقبای اصلی ترکیه بود و همین مساله نیز در بسیاری موارد منجر به حسادت نسبت به همسایه عربی بود. قدرت بالای سوریه در حوزه فرهنگ و هنر بویژه سینما و موسیقی، در کنار جاذبههای گردشگری این کشور، با شروع جنگ و فتنه داخلی این کشور از جنوب و شمال شرقی رو به زوال گذاشت و فرصت برای همسایه فراهم شد تا با رویکرد نوعثمانیگری خود در امورات همسایهاش دخالت کند؛ دخالتی خانمانسوز که تا امروز ادامه داشته و نتیجه آن جز خرابی و ویرانی و کشتار نبوده است.
از تأمین سلاح و خرید نفت از داعش نوظهور گرفته تا اشغال خاک سوریه به بهانه مبارزه با کردهای تروریست از جمله اقدامات مخرب و مداخلهجویانه این همسایه ماجراجو در خاک سوریه بوده است؛ دخالتی که وضعیت سوریه را که زمانی رقیب جدی در جذب گردشگر در ساحل مدیترانه برای ترکیه بود، به جایی رساند که این کشور دیگر برای بسیاری از سوریها امن نبود و در نتیجه راه مهاجرت به اروپا و کشورهای همسایه را در پیش گرفتند. به موازات آن نیز ترکیه محلی امن برای انتقال پیکارجویان به ظاهر مسلمان آسیای مرکزی، قفقاز و حتی شرق آسیا به سوریه شد و با پولپاشی و تزریق سلاح از طریق مرزهای شمالی سوریه این وضعیت استمرار یافت؛ وضعیتی که با وجود شکستهای سنگین تروریستها و تکفیریها از دولت و ارتش سوریه و محور مقاومت با پشتیبانی نیروی هوایی روسیه همچنان ادامهدار بود و منطقه ادلب در اشغال ترکیه و نیروهای وفادار به آنها باقی ماند تا در ماههای پایانی ۲۰۲۴ میلادی این نیروها به موازات اقدامات صهیونیستها علیه محور مقاومت و تضعیف ارتش سوریه توسط تحریمهای غربی، به حلب حمله کرده و مقدمات سقوط دولت مرکزی سوریه را فراهم کردند.
البته آنها در ابتدای عملیات خود تحت عنوان «ردع العدوان» تصور پیشروی تا دمشق را نداشتند و برای عملیات در حومه حلب و ادلب آمادگی کسب کرده بودند اما با توجه به وضعیت نابسامان ارتش سوریه و پوسیدگی در بدنه آن، این پیشروی بسیار سریعتر از آن پیش رفت که تکفیریها و دولت ترکیه برای آن آمادگی کسب کرده بودند. همین مساله نیز در ادامه منجر به ضعفهایی شده است که ساکنان جدید کاخ ریاستجمهوری سوریه و پشتیبانان آنها را مجبور به فرار رو به جلو و انتقاد از زمین و زمان کرده است.
در حال حاضر چالشهای خطرناک بسیاری در سوریه پسا اسد وجود دارد. از ناتوانی در تحقق وعدههای اقتصادی در ابتدای سرنگونی دولت گرفته تا گرانی نان و سوخت، همچنین قطع یارانهها از یک سو و ناامنی و درگیریهای قومی و مذهبی و خودسری نیروهای تحریرالشام از سوی دیگر، در مسیر جولانی و هیئت حاکمه تحریرالشام قرار گرفته است؛ مسائلی بزرگ و کوچک که با وجود دلارپاشیهای شیخنشینان حاشیه خلیجفارس و حمایتهای نظامی و امنیتی ترکیه همچنان وجود دارد. در این میان بزرگترین مسئلهای که بقای جولانی و همراهانش را تهدید میکند، تجزیه سوریه به دست نیروهای منطقهای و بینالمللی است.
تا پیش از این تکفیریها و دولت ترکیه با پدیده خودمختاری و حتی تجزیه کردستان سوریه توسط قسد با حمایت ارتش آمریکا مواجه بودند و اکنون در جنوب سوریه نیز حرکت جداییطلبانه دروزیها و حمایت صهیونیستها از آن بر آتش بحران تجزیه سوریه دمیده است؛ مسائلی که برای دولت خودخوانده دمشق و حامیان آنها در میت و وزارت خارجه ترکیه بسیار پر هزینه است.»
روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود تیتر «تفنگها را زمین بگذارید» را برگزید و نوشت: «سرانجام پس از انتظار برای انتشار پیام عبدالله اوجالان، هیئت «امرالی» وابسته به دمپارتی، روز پنجشنبه برای سومینبار با عبدالله اوجالان، رهبر در بند PKK در زندان فوقامنیتی امرالی دیدار کرد. این هیئت شامل احمد ترک، پروین بولدان، سری ثریا اندر، تولای حاتماوغلو، تونجر بکرخان، چنگیز چیچک و فائق اوزگور اَرول بود. همچنین سه زندانی دیگر به نامهای عمر خیری کُنار، حامیلی ییلدریم و ویسی آکتاش نیز در این دیدار حضور داشتند. در جریان این نشست، بیانیهای مشترک از سوی عبدالله اوجالان، سه زندانی همراه و هیئت امرالی تنظیم و منتشر شد. هرچند فیلمی از این بیانیه ضبط شد، اما این تصاویر به هیئت تحویل داده نشد و تنها چند عکس از لحظات این دیدار در اختیار آنان قرار گرفت.
البته دو مقام ترک پیش از انتشار پیام اوجالان و بدون ذکر نامشان به میدلایستآی گفته بودند که ممکن است این بیانیه از طریق ویدئو منتشر شود، با وجود اینکه یلماز تونچ، وزیر دادگستری ترکیه، پیشتر احتمال انتشار پیام تصویری اوجالان را رد کرده بود. پس از این دیدار، هیئت امرالی به استانبول بازگشته و در هتل Elite World در منطقه بی اوغلو نشست خبری برگزار کرد. این کنفرانس خبری که از ساعت ۱۷ به وقت محلی آغاز شد، شامل قرائت پیام تاریخی عبدالله اوجالان با محوریت صلح و جامعه دموکراتیک بود.
عبدالله اوجالان بیانیه خود با عنوان فراخوان «صلح و جامعه دموکراتیک» را صادر کرد که متن آن به شرح زیر است: PKK در قرن بیستم که پرتلاطمترین قرن تاریخ از نظر خشونت بود، در بستر جنگهای جهانی، جنگ سرد، انکار واقعیت کُردها و محدودیتهای گسترده در زمینه آزادیها، بهویژه آزادی بیان شکل گرفت. این سازمان از نظر تئوری، برنامه، استراتژی و تاکتیک، بهشدت تحت تأثیر نظام واقعگرای سوسیالیستی آن دوران قرار داشت. با فروپاشی سوسیالیسم واقعگرا در دهه ۱۹۹۰ به دلیل مشکلات داخلی، همراه با افزایش آزادی بیان و کاهش انکار هویت در کشور، PKK دچار بحران معنا و تکرار مفرط شد. بنابراین مانند بسیاری از سازمانهای مشابه، دوران خود را به پایان رسانده و انحلال آن ضروری است.
در بخش دیگری از بیانیه اوجالان آمده است: «ترکها و کردها در طول بیش از هزار سال تاریخ خود، برای حفظ موجودیتشان و مقاومت در برابر قدرتهای هژمونیک، همواره نوعی اتحاد داوطلبانه را ضروری دانستهاند. اما در ۲۰۰ سال اخیر، مدرنیته سرمایهداری به دنبال شکستن این اتحاد بوده است. نیروهای تحت تأثیر این روند، بهویژه بر اساس مبانی طبقاتی، این هدف را پذیرفته و در جهت آن حرکت کردهاند. تفسیر تکبعدی جمهوریخواهی، این روند را تسریع کرده است. امروز که این روابط تاریخی به مرحلهای شکننده رسیده، ضروری است که بر پایه روحیه برادری و با در نظر گرفتن باورهای دینی، این روابط را از نو تنظیم کنیم».»
روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود تیتر «ترامپ؛ فرصت یا تهدید؟» را برگزید و نوشت: «تنها چند روز پس از ورود به کاخ سفید، ترامپ جنگ تعرفهها را آغاز کرد و متحدان تجاری آمریکا، از کانادا و مکزیک گرفته تا اتحادیه اروپا، را با چالشی غیرمنتظره روبهرو کرد. با وجود تلاش این کشورها برای کاهش تنشها، شواهد نشان میدهد واشنگتن مصمم است تعرفههای سنگینی بر واردات از این کشورها اعمال کند. کما اینکه ترامپ در اولین نشست کابینه خود، به اعمال تعرفه ۲۵ درصدی بر واردات کالا از اتحادیه اروپا تهدید و درعینحال بر آن تاکید کرد. در نتیجه، رهبران کشورهایی نظیر ژاپن، هند، بریتانیا و فرانسه راهی واشنگتن شدند تا به دنبال توافقی با رئیسجمهور جدید آمریکا باشند.
از سوی دیگر، سیاستهای ترامپ در قبال اوکراین نگرانیهای عمیقی در اروپا ایجاد کرد، بهطوریکه هفتهنامه اکونومیست در شماره فوریه ۲۰۲۵ خود از این وضعیت بهعنوان «بدترین کابوس اروپا» یاد کرد. بااینحال، درحالیکه سیاستهای ترامپ برای اروپا به منزله تهدیدی جدی محسوب میشود، برخی دیگر، بهویژه روسیه، این تحولات را فرصتی بیسابقه قلمداد میکنند. در این میان، پرسش کلیدی این است: ایران چگونه باید ترامپ را ببیند؟ تهدید یا فرصت؟
اگر بر اساس تجربه چهار سال نخست ریاستجمهوری ترامپ (۲۰۱۶-۲۰۲۰) قضاوت کنیم، او بیش از آنکه فرصتی برای ایران باشد، یک تهدید محسوب میشود. خروج از برجام، اعمال فشار حداکثری از طریق تحریمهای اقتصادی و ترور سردار شهید قاسم سلیمانی، همگی نمونههایی از اقدامات خصمانه ترامپ علیه تهران بودند. تحریمهای او تبعات اقتصادی سنگینی برای ایران به همراه داشت که اثرات آن هنوز ادامه دارد. تورم بیش از ۴۰ درصدی و کاهش شدید ارزش ریال را هیچکس نمیتواند انکار کند که ناشی از اقدامات خصمانه ترامپ علیه ایران بوده است.
با این حال، واقعیت نظام بینالملل ایجاب میکند که بازیگران سیاسی بهجای تفسیر شرایط بر مبنای ایدهآلهای خود، واقعیات را همانگونه که هستند بپذیرند. از این منظر، حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید را نباید صرفاً به عنوان تهدیدی غیرقابلاجتناب دید، بلکه میتوان آن را به فرصتی برای ایران تبدیل کرد. حال چگونه میتوان از ترامپ فرصت ساخت؟ شخصیت ویژه ترامپ فرصتی است که میتوان از آن بهره برد.»