به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، داستان سریالهای تلویزیونی، تقریبا در هر دوره زمانی روایت میشوند. سریالهای تلویزیونی که مدرن هستند، سرگرم کنندهاند اما تماشای فیلمهای سینمایی و سریالهای تاریخی که ما را به زمان گذشته ببرد اگر به خوبی روایت شود میتواند جذابتر باشد. برخی از فیلم و سریالهای تاریخی بر اساس زندگی یک شخص روایت میشوند و برخی دیگر بر اساس یک کاراکتر ساختگی و خیالی ساخته میشوند. سوالی که پیش میآید این است که آیا تماشای آنها برای ما جالب توجه است؟
به بهانه پخش فیلم و سریالهای تاریخی در این روزها به سراغ مهرداد غفارزاده فیلمساز و نویسنده رفتیم و با وی درباره ضرورت وفاداری به تاریخ در فیلم و سریال و دخل و تصرف در آن به گفتوگو پرداختیم.
ضرورت وفاداری به تاریخ در سریالها و آثار سینمایی در چیست؟
ساخت فیلمها و سریالهای تاریخی همواره چالشی اساسی برای فیلمسازان و نویسندگان بوده است. درام و داستانگویی نیازمند آزادی در پرداخت شخصیتها، جزییات و بعضا تغییرات در روند اتفاقات تاریخی است. در بسیاری از فیلمها و سریالهای موفق تاریخی، تغییراتی در راستای تقویت ساختار روایی و افزایش جذابیت اعمال شده است. البته، این تغییرات نباید به گونهای باشد که حقیقت تاریخی به کلی تحریف شود، بلکه باید در خدمت درام باشند. برای مثال، در فیلمهایی مانند «گلادیاتور» یا «نجات سرباز رایان»، رویدادها بر اساس مستندات تاریخی شکل گرفته، اما برخی شخصیتها و جزئیات داستانی برای تاثیرگذاری بیشتر دچار تغییر شدهاند.
آیا هر واقعه تاریخی ظرفیت تبدیل شدن به فیلم و سریال را دارد؟
خیر. بسیاری از اتفاقات تاریخی فاقد جذابیتهای دراماتیک هستند و صرف تاریخی بودن آنها نمیتواند توجیهی برای ساخت یک فیلم یا سریال باشد. وفاداری به تاریخ، زمانی ارزشمند است که بتواند به جذابیتهای بصری و دراماتیک اثر لطمه نزند. اما اگر تعهد محض به تاریخ باعث شود که اثر از لحاظ سینمایی و روایی دچار ضعف گردد، آنگاه بازنگری در روایت ضروری خواهد بود. برخی حوادث تاریخی با وجود اهمیتشان، فاقد ظرفیتهای تصویری و سینمایی هستند. اتفاقاتی که قابلیت بازنمایی جذاب در تصویر را ندارند، معمولا برای سینما مناسب نیستند. یک فیلم یا سریال تاریخی زمانی تاثیرگذارتر خواهد بود که بتواند پل ارتباطی میان گذشته و حال ایجاد کند و پیامهایی معاصر را از دل تاریخ استخراج کند.
سینما باتوجه به اینکه یک هنر است و نیازمند ایجاد جذابیت برای مخاطب تا کجا میتواند در تاریخ دخل و تصرف کند؟
سینما، پیش از آنکه یک ابزار بازگویی تاریخ باشد، یک رسانه هنری و داستانپرداز است. سینما برخلاف کتابهای تاریخی که بر پایه اسناد و مدارک نوشته میشوند، عنصری هنری و روایی دارد. بنابراین، فیلمساز این حق را دارد که برای خلق یک درام تاثیرگذار، جزئیاتی را تغییر دهد یا شخصیتهایی خیالی به داستان اضافه کند. در بسیاری از آثار سینمایی، فیلمسازان برای تاکید بر احساسات و درگیریهای دراماتیک شخصیتها، برخی رخدادهای تاریخی را تغییر دادهاند تا جذابیت و کشش داستانی را افزایش دهند.
هرچند تغییرات جزئی در روایت یک فیلم تاریخی برای ایجاد تعلیق و هیجان قابل قبول است، اما تغییرات بنیادی که تاریخ را دگرگون میکنند، میتوانند مسالهساز شوند. اگر فیلمی خود را به عنوان یک بازتاب دقیق تاریخی معرفی کند، اما واقعیتها را به گونهای تغییر دهد که ذهنیت مخاطب را از حقیقت دور کند، این امر تحریفی ناپذیرفتنی خواهد بود. برای مثال، در برخی فیلمهای تاریخی، قهرمانان یا ضدقهرمانان به شیوهای اغراقآمیز و غیرواقعی به تصویر کشیده میشوند که این میتواند باعث وارونه جلوه دادن واقعیت شود.
در بسیاری از فیلمهای موفق تاریخی، دخل و تصرف در واقعیتهای تاریخی صورت گرفته است. برای مثال، فیلم «شجاعدل» با وجود آنکه الهامگرفته از تاریخ اسکاتلند است، تغییرات زیادی در واقعیتها ایجاد کرده است. فیلم «گلادیاتور» نیز با وجود بازتاب کلی فضای امپراتوری روم، بسیاری از رویدادهای تاریخی را تغییر داده است تا به روایت دراماتیک خود قوت ببخشد. این نمونهها نشان میدهند اگر تغییرات به گونهای باشد که روح کلی واقعه حفظ شود، مخاطب آزرده نمیشود و بیشتر با داستان همذاتپنداری میکند.
آیا انتظار مخاطب از نوع فیلم تاریخی هم متفاوت است؟
مخاطب، بسته به نوع فیلم تاریخی، انتظارات متفاوتی دارد. در فیلمهایی که در ژانر «درام تاریخی» قرار میگیرند، آزادی عمل بیشتری برای بازآفرینی وقایع وجود دارد، اما در فیلمهای مستندگونه یا آثاری که ادعای نمایش واقعی تاریخ را دارند، مخاطب انتظار وفاداری بیشتری به حقایق دارد. گاهی فیلمسازان در مسیر داستانپردازی، بهطور ناخواسته یا عامدانه، تصویری تحریفشده از تاریخ ارائه میدهند. این نوع دخل و تصرف اگر در جهت منافع ایدئولوژیک یا سیاسی باشد، میتواند به سوءتفاهم تاریخی منجر شود. برخی فیلمها حتی باعث تغییر ذهنیت عمومی نسبت به رویدادهای گذشته شدهاند. در اینجا مسئولیت فیلمساز افزایش مییابد، زیرا یک اثر سینمایی میتواند بهعنوان یک منبع تاریخی نادرست در ذهن مخاطب باقی بماند.
یکی از سریالهایی که این روزها در مورد آن زیاد صحبت میشود «تاسیان» است. آیا آن را دیدهاید؟ و چقدر توانسته است به اتمسفر فضای دهه ۵۰ وفادار باشد و آن را بازنمایی کند؟
بله آن را تماشا کردهام. دهه ۵۰ خورشیدی یکی از مهمترین و پرتلاطمترین دورههای تاریخ معاصر ایران است که بازنمایی آن در یک سریال تاریخی نیازمند دقت و ظرافت فراوان در طراحی صحنه، لباس، گریم، نورپردازی و حتی نوع رفتار و گفتار شخصیتهاست. بازسازی فضای یک دهه تاریخی در یک سریال، نیازمند دقت و تحقیقات گستردهای است. اگر یک سریال بتواند جزئیات را به درستی رعایت کند، مخاطب راحتتر میتواند با داستان ارتباط برقرار کند و آن را باورپذیر بداند.
یکی از نقاط قوت سریال، طراحی صحنه، انتخاب لباسها، و موسیقی متن آن بود که به ایجاد حس و حال آن دوران کمک کرد. از سوی دیگر، روایت داستانی و پرداخت شخصیتها نیز بهگونهای بود که مخاطب را درگیر خود میکرد و باعث شد ارتباط خوبی با اثر برقرار شود
در سریالهای تاریخی، یکی از مهمترین چالشها استفاده از زبان و دیالوگهایی است که متناسب با فضای زمانی باشد. اصطلاحات و لحن گفتار دهه ۵۰ با امروز تفاوتهای زیادی دارد. برای مثال، در آن دوره برخی واژههای عربی کمتر رایج بود و ادبیات گفتاری رسمیتر و فاخرتر به نظر میرسید. اگر دیالوگهای یک سریال تاریخی بهدرستی تنظیم نشود، مخاطب احساس خواهد کرد که شخصیتها به جای دهه ۵۰، به زبان امروز سخن میگویند که میتواند به کلیت باورپذیری اثر آسیب بزند.
در دهه ۵۰، تهران و شهرهای بزرگ ایران ترکیبی از معماری سنتی و مدرن را تجربه میکردند. ساختمانهای آجری، خانههای ویلایی با نردههای فلزی و درهای چوبی، و کوچههایی با آسفالت نامنظم بخشی از بافت شهری آن دوران بودند. تابلوهای خیابان، علائم راهنمایی و رانندگی، و حتی شکل پلاک منازل باید مطابق با استانداردهای آن زمان باشند. با توجه به سه قسمتی که از این سریال پخش شده است، میتوان گفت که این سریال تا حدود زیادی توانسته فضای دهه ۵۰ را بازنمایی کند، اما همچنان در برخی موارد ضعفهایی دارد مانند بیتوجهی به جزئیاتی مانند پلاک کوچهها و علائم شهری است که میتواند به میزان باورپذیری فضا لطمه بزند.
بااینحال، توقیف سریال باعث شد که این ارتباط ناتمام بماند و فرصت ادامه و تکامل داستان از مخاطبان گرفته شود. اگر این سریال امکان ادامه پخش پیدا کند، قطعا میتواند بیش از پیش به تکامل روایت و فضاسازی تاریخی خود بپردازد.
آیا میتوان با دیدن چند قسمت به این نتیجه رسید که یک سریال تاریخی به اهدافش رسیده است؟
نمیتوان تنها با دیدن چند قسمت اولیه به این نتیجه رسید. برخی سریالها در نیمه راه یا حتی در قسمتهای پایانی به اوج خود میرسند. اما نکته مهم این است که سریال باید بتواند در همان آغاز، انگیزهای برای ادامه تماشا در مخاطب ایجاد کند. اگر سریال در همان قسمتهای ابتدایی نتواند زمینههای دراماتیک مناسبی را فراهم کند یا از نظر پرداخت تصویری و کارگردانی ضعیف باشد، ممکن است در ادامه هم به اهدافش نرسد. در نتیجه، صبوری مخاطب بستگی به این دارد که آیا سریال توانسته است در همان ابتدا کنجکاوی او را تحریک کند یا خیر. اگر جذابیتهای اولیه وجود داشته باشند، مخاطب حاضر خواهد بود برای دیدن سرانجام داستان صبر کند، اما اگر سریال در قسمتهای ابتدایی نتواند بیننده را مجذوب خود کند، احتمالاً بسیاری از مخاطبان ادامه آن را دنبال نخواهند کرد.
مخاطب در تماشای یک سریال تاریخی چقدر باید صبوری کند تا نتیجه کار را ببیند؟
این بستگی به ساختار روایت و سبک پرداخت سریال تاریخی دارد. سریالهای تاریخی معمولاً روایتگر وقایعی هستند که نیاز به زمینهسازی، معرفی شخصیتها، فضای تاریخی، و بسط داستان دارند. این یعنی برخلاف برخی ژانرهای دیگر، در همان قسمتهای ابتدایی ممکن است تمام جذابیتهای داستانی آشکار نشوند. با این حال، یک سریال تاریخی موفق باید بتواند از همان قسمتهای ابتدایی جذابیت بصری، کشش روایی، و هویت داستانی خود را به مخاطب عرضه کند. اگر در قسمتهای اولیه ریتم داستان کند باشد، دیالوگها غیرجذاب به نظر برسند، یا شخصیتها و موقعیتهای تاریخی باورپذیر نباشند، مخاطب ممکن است علاقهاش را از دست بدهد.
انتهای پیام/