شناسهٔ خبر: 71559048 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

فریبا شبیه هیچ بلاگری نیست

سریال «فریبا» با توجه به موضوع خاص و تازه‌ای که دارد، توانست مخاطبان شبکه سه را در مدت اندکی از آغاز پخش، با خود همراه کند. فریبا، بلاگری به همین نام، راوی داستانی است که در ابتدا ظواهر زندگی‌اش بیشتر به مخاطب نمایش داده می‌شود. اما پس از مدتی کوتاه، چالش‌ها و دردهای او به تصویر کشیده می‌شوند.

صاحب‌خبر -
 
آن‌طور که کارگردان این مجموعه گفته، قصد ندارد اعلام کند که شبکه‌های مجازی خوب یا بد است، بلکه هدفش نمایش چالش‌ها و آسیب‌ها به شکل واقعی به مخاطب است. این نشست برای بررسی جزئیات این سریال، با حضور محمود معظمی کارگردان و برخی بازیگران از جمله پیام اینالویی در نقش بهروز، نیلوفر هوشمند در نقش نسترن و ساناز سعیدی در نقش فریبا، در روزنامه جام‌جم برگزار شد. هر کدام از بازیگران از چالش‌هایی گفتند که برای ایفای نقش خود در این مجموعه با آن روبه‌رو بودند. کارگردان مجموعه نیز عنوان کرد که تلاش شده مسائلی در این سریال بیان شود که بسیاری از مخاطبان با آن روبه‌رو هستند. 
 
موضوع سریال فریبا، بسیار موضوع پرریسک و حساسی است. در عین ملموس بودن، توجه به چنین موضوعی با محوریت بلاگرها و حفظ خط‌قرمزها، قطعا کار سختی است. از این‌که چرا چنین قصه چندلایه‌ای را محور قرار داده‌اید، بگویید؟ 

محمود معظمی کارگردان: 
ابتدا، واقعا جا دارد از زحمات تهیه‌کننده محترم سریال سید رامین موسوی‌ملکی قدردانی کنم که مدت طولانی را قبل از حضور بنده درگیر سفارش و کامل‌شدن قصه فریبا بود و با تلاش فراوان تأییدیه قصه را گرفت و با همراهی آقای مهدی نقویان، مدیریت سیما‌فیلم که نیاز قصه‌ای در مورد فضای مجازی را برای سیما ضروری می‌دانست، کار به بنده سپرده شد. قطعا پرداختن به چنین قصه حساسی، ملاحظاتی را برای تیم سازنده در بر می‌گیرد و به خاطر چارچوبی که باید در این نوع قصه‌ها در تلویزیون رعایت شود، به لحاظ انتقال مفاهیم به مخاطب کار برای کارگردان سخت‌تر می‌‌شود. لزوم پرداخت به چنین قصه‌ای نگرانی‌هایی برای تهیه‌کننده و بنده به وجود می‌آورد ولی با جلسات مختلفی که با نویسنده سریال داشتیم در مورد فضای کلی قصه و ماجراهای موجود در آن به توافقاتی رسیدیم که انجام شد.  پرداختن به چنین قصه‌هایی در شرایطی که برآورد مالی مجموعه‌‌هایی از این جمله در تلویزیون یکسان است و تفاوت چندانی با یکدیگر وجود ندارد، به از خود گذشتگی تهیه‌کننده و کارگردان احتیاج دارد که با شرایط موجود کاری با فضاهای مختلف و سفر‌های خارجی و لوکیشن‌های متعدد و بازیگران مطرح و حرفه‌ای ساخته شود. قصه فریبا یکی از موارد مهم در جوامع بشری به‌شمار می‌رود و همه جوامع با شخصی به‌نام بلاگر یا اینفلوئنسر سروکار دارند. افراد جامعه به خاطر همراهی با این مقوله شاید دچار آسیب‌های هویتی جبران‌ناپذیر یا آسیب‌های مالی، اجتماعی و... شده باشند یا حتی فواید خیلی خوبی در مواردی برای اشخاص مختلف داشته باشد. قصه فریبا به بخشی از این آسیب‌ها و معضلات درکنار فواید این امر می‌پردازد و قضاوت را به مخاطب خود می‌سپارد. طبق آمار جهانی تا سال ۲۰۲۱میلادی چهارمیلیارد نفر در سراسر دنیا از شبکه‌های مجازی استفاده می‌کردند و حالا متصور شوید چه تعداد از این افراد نوجوانان و جوانانی هستند که هنوز هویت خود را پیدا نکرده‌اند و با دنبال‌کردن و همراه‌شدن با این قشر تأثیر‌گذار، دچار بحران‌های غیر قابل بازگشتی خواهند شد. ‌تلویزیون بهترین بستر برای بیان این مهم است. 
 
قبل از این‌که به بحث الگو بیشتر بپردازیم، این سؤال را از خود خانم سعیدی دارم که چه شد این نقش را پذیرفتید؟

ساناز سعیدی، بازیگر:
 من اصولا وقتی فیلمنامه‌ها را می‌خوانم، تکرار برایم خیلی به چشم می‌آید. یعنی خیلی وقت‌ها به‌نظرم کاراکترها کاملا تکراری هستند. انگار یکسری چیزهای محدود درفیلمنامه‌ها تغییرکرده ومی‌گویی احساس می‌کنم این را خوانده‌ام. در واقع خیلی وقت‌ها جذابیتی که باید رابرای بازیگر ندارد. فریبا برای من تازه بود، چون تاکنون این‌طور به بحث فضای مجازی پرداخته نشده بود. در این سریال هم به این نپرداختیم که فضای مجازی خوب است یا بد و این‌که یک اینفلوئنسر یا بلاگر باشی خوب است یا بد. وظیفه ما این نیست، بلکه تلاش کردیم چیزی را نشان دهیم که واقعا وجود دارد.به هر حال، همه اقشار با فضای مجازی در ارتباط گسترده‌ هستند. فضای مجازی هم مثل دیگر فضاها، هم خوبی و هم بدی دارد. چیزی که برای من به‌عنوان بازیگر جذابیت داشت و احساس کردم باید به آن اشاره شود این‌‌که، الان زندگی شکل متظاهرانه‌ای به خود گرفته و نمایشی شده است. تعاملات، روابط و اطلاعات سطحی شده‌ و همه چیز حاضر و آماده است. انگار برای خیلی چیزها تلاش نمی‌کنیم. من این خوراک حاضر و آماده که تفکر و آگاهی را ازما بگیرد دوست ندارم. حالا این موضوع درهر فضایی مطرح شود، برایم جالب است. چون نه‌تنها به‌عنوان بازیگر، بلکه به‌عنوان فردی که با این مسائل مواجه می‌شود، برایم دغدغه‌مند است. سوال من این است که چراتوهم زندگی بی‌نقص برای ما ساخته شده.قرارنیست زندگی بدون رنج باشد.این مسیرپرفراز ونشیب است امافضای مجازی در کنار بسیاری از منافعی که دارد و همه‌مان از آن بهره می‌بریم، ما رادچار برخی قیاس‌های بیمارگونه می‌کند که ذات زندگی را از دست می‌دهیم. من احساس کردم شاید بتوانم با قبول این نقش، کمکی به خودم کنم تا پاسخ پرسش‌های خودم را بگیرم. 

معظمی:
 من در تکمیل صحبت‌های خانم سعیدی این را بگویم که وقتی قرار بود نقش فریبا را انتخاب کنم، بررسی‌های زیادی داشتم. به دلیل چند همکاری که با خانم سعیدی داشتم، با توانمندی او در خلق کاراکترهای مختلف، آشنا بودم. وقتی درباره فریبا صحبت کردیم، متوجه شدم که بلاگرهای مختلفی را بررسی کرده و درباره آن ایده دارد. لحنی که فریبا در قصه دارد، شبیه هیچ بلاگری در ایران نیست. یعنی با نگاه خاصی که بازیگر داشت، در نهایت به این رسیدیم که یک لحن متفاوت را در پیش بگیرد. به‌هر‌حال کار در تلویزیون پرفشار است و عوامل زحمت زیادی می‌کشند. بازیگران بر همین اساس باید صبور و حرفه‌ای باشند تا شرایط طولانی کار را تحمل کنند. خداراشکر تمام بازیگران فریبا با انرژی کار کردند. 

سعیدی:
 روزی که من رفتم تادرباره فریبا صحبت کنم،گفتند درباره یک بلاگر است.همان موقع فیلمنامه دست من بودو به دیالوگی برخورد کردم که می‌گفت: «تو هنوز فرق بلاگر واینفلوئنسر را نمی‌دانی.» بعد از این‌که خواندم متعجب شدم که چه تفاوتی دارد؟ 
 
و برای این‌که بهتر جزئیات را درک کنید، بلاگرهای خاصی را دنبال کردید؟

سعیدی:
 خیر؛ آقای معظمی چند اسم به من گفتند. یک کلیتی از این بلاگرها دیدم و دوستان نزدیکم می‌دانند که خیلی با فضای مجازی کار نمی‌کنم. از چیزی که به آن عادت کنم، می‌ترسم. واقعا این بلاگرها را نمی‌شناختم. یک نگاه کلی انداختم و به آقای معظمی گفتم آنها را دنبال نمی‌کنم تا شبیه آنها نشوم. آقای معظمی کارگردان منعطفی است و در این رابطه صحبت‌های زیادی داشتیم. به‌نظرم نقطه قوت این کار، شبیه‌نبودنش به بلاگرهای دیگر است. 
 
یک نکته مهم دیگر در مورد فریبا، روایت درد مادرانگی اوست. ما به‌مرور درد او را در مواجه‌شدنش با پارسا می‌بینیم و به‌نوعی عمیق‌ترین لایه او به مخاطب نشان داده می‌شود... 

سعیدی: 
بله؛ نمایشی‌بودن زندگی فریبا، باعث می‌شود که تا چند قسمت، یک دختری را ببینیم که اهل زرق و برق و دنبال پول و شهرت است اما در واقعیت درگیر مشکلات است. به‌مرور به این می‌رسیم که چه دردهایی در زندگی دارد و متوجه می‌شویم چه رنجی را برای ندیدن بچه خودش متحمل می‌شود. مسیر همه ما به سمت تکامل و رشد است. فریبا هم ناچار است واقعیت خود را بپذیرد. خیلی وقت‌ها با خودش در کشمکش است که انتخابش درست بوده یا خیر. آنچه مهم است، تکامل شخصیت فریباست که بحران را پشت‌سر بگذارد و به تعالی برسد. این جذاب است که لایه‌های متناقضی از فریبا را در‌کنار هم می‌بینیم؛ این به‌نظرم یعنی کاراکتر درست. چون اگر بدون تناقض باشد، واقعی نخواهد بود. به‌مرور فریبا از حالت ویترینی خارج می‌شود و شکل ملموس می‌گیرد.  این را هم بگویم که انتخاب بیوگرافی سخت است. قطعا اگر روز اول می‌گفتند زندگی فلان بلاگر را بازی کنی این کار نمی‌کردم، چون احساس می‌کردم وقتی زندگی او برای همه روشن است، چه دلیلی دارد که آن را بازی کنم؟ برای من چالش‌برانگیز نیست. به‌هر‌حال من باید ابعاد نانوشته و نادیده زندگی او را با خلاقیت خودم بازی کنم. وقتی همه‌چیز یک بلاگر به‌صورت مشخص عیان است، برای من جذابیتی ندارد. 
 
شما بحث سطح و عمق را مطرح کردید. ما در ظاهرزندگی یک بلاگر رامی‌بینیم که در قسمت‌های بعدتر، دردهای او را واضح‌تر درک می‌کنیم. در این میان انگار ما شاهد دو سبک خانواده هستیم. یکی نسترن است که تربیت متفاوتی دارد و خانواده برایش پررنگ است و یک طرف دیگر بلاگری که با نسترن متفاوت است. چرا نسترن این‌قدر محکم است و تأثیر نمی‌گیرد؟

نیلوفر هوشمند (بازیگر نقش نسترن):
 من احساس می‌کنم نقش نسترن در آن مقاطعی که در حال آسیب است، از خودش فاصله می‌گیرد. نسترن حتی راضی نیست که عشقش را به‌خاطر پول با کسی قسمت کند اما وقتی مجبور می‌شود بین خداحافظی با کسی که دوست دارد و قسمت‌کردن او انتخاب کند، دیگر انگار از نسترن واقعی دور می‌شود. به‌همین خاطر حالش بد می‌شود و یک کلمه نمی‌تواند به بهروز بگوید «با خیال راحت برو کارت را انجام بده.» آنجاها نسترن از خودش فاصله گرفته و به او سخت می‌گذرد. در رسیدن به جزئیات باید از کارگردان و تهیه‌کننده تشکر کنم که شرایطی را در آرامش برای ما فراهم کردند تا بتوانیم کار را درست اجرا کنیم؛ البته تیم خوب فیلمبرداری و دیگر عوامل هم مؤثر بودند. در عین‌حال، مطالعه‌ای که برای فیلمنامه داشتم، کمکم کرد حالات مختلف نسترن را به مخاطب نشان دهم و ابتدا بذر آن را بکارم و بعد به مرور جزئیات آن را اجرا کنم. 

معظمی: این تفاوت نسترن با بقیه کاراکترها، به هویت نسترن بازمی‌گردد. در واقع نسترن هویت خود را از خانواده گرفته و فضای مجازی برای او ارزشی جز پیش بردن برخی کارها ندارد. در واقع شخصیت آن به گونه‌ای شکل گرفته که فضای مجازی برایش جذابیت خاصی ندارد که بخواهد روی رفتارهایش تأثیر بگذارد. ما تمرین‌های بسیاری پیش از ضبط داشتیم و روی نقش و قصه صحبت و تمرین داشتیم. اگر بازی‌ها باورپذیر شده، نتیجه تمرین و زحمت بچه‌هاست. 
 
بحث شوهر اینستاگرامی معضل خیلی جدی در اینستاگرام برخی بلاگرهاست. خیلی وقت‌ها در فضای مجازی آن را می‌بینیم. آقای اینالویی شما در ابتدا یک بهروز ساده را نشان می‌دهید که به‌مرور تبدیل به کاراکتر پناه می‌شود. انگار ناکامی‌های گذشته‌اش به‌یکباره سر بر‌می‌آورد و به پناه تبدیل می‌شود... 

پیام اینالویی (بازیگر نقش بهروز): 
بهروز به‌نظرم خود من -یعنی پیام اینالویی- است. به‌نظرم همه آنهایی که در جهان زیست می‌کنند، در ما وجود دارند. کار من بازیگر، اکتشاف است. ممکن است من در زندگی واقعی، طمعکار نباشم اما نمی‌توان گفت طمع در وجودم نیست. یعنی بسته به شرایط زیستم، آن را تقویت خواهم کرد. چیزی که من در مورد این کاراکتر دوست دارم نشان‌دادن همین نکته است که همه ما یک راز در پشت ذهن‌مان وجود دارد. شاید بهروز از ابتدا دنبال فرصت بوده، یعنی می‌خواهم بگویم آنچه به آن فکر کردم، کشف این کاراکتر بود. من نسترن را دوست دارم اما پول را هم می‌خواهم. یعنی در مقابل پیشنهاد جذاب، دچار وادادگی می‌شوم. هر آدمی، به نظرم یک نقطه‌ای دارد که ایمان یا اصولش به چالش کشیده شود. 

بهروز با جزئیات و عمیق است... 

اینالویی:  بله. به نظرم پناه، همان راز پنهان در بهروز بود که به‌واسطه فرصت جدیدی که برایش پیش آمد، عیان شد. شاید اگر با نسترن ازدواج می‌کرد، خودش را این‌طور نشان می‌داد. این را هم بگویم که بخش پیچیده برای من، مسأله بازی بود. اصلا نمی‌دانستم بازی این‌قدر جدی در برخی کافه‌ها دنبال می‌شود. برای خود من عجیب بود. کاری که کردم این بود که یک کافه‌بازی پیدا کردم و کامل آنها را نگاه کردم. این بخش برای من خیلی چالش‌برانگیز بود. 
 
آقای معظمی این بحث بازی را عامدانه انتخاب کردید؟

معظمی: ویژگی‌هایی که این بازی دارد، وجه سرگرمی و کنار هم بودن‌هاست. می‌خواستیم تبلیغ کنیم که بازی‌های درست را می‌توان جای فضای مجازی انتخاب کرد. 
 
آقای اینالویی در مورد بازی در نقش شوهر اینستاگرامی چالش نداشتید؟

اینالویی: چرا و چالش اینجا بود که شخصیت خودم مغرور است. خیلی جاها می‌گفتم پناه در حال تبدیل شدن به پادوی شخص دیگر است. خودم از دست پناه شاکی شده بودم. ابتدای سریال، کامنت‌های مثبت می‌گرفتم و بعد به مرور تبدیل به فحش شد. 
 
یک نکته مهم در مورد فریبا، خلق جذابیت‌های بصری است که به نظر می‌رسد توانسته‌اید آن را نشان دهید. این جذابیت‌ها از نظر خودتان چقدر اهمیت دارد و آن را چطور دیدید؟

اینالویی: 
آقای معظمی تمام تلاش‌شان را کردند. حتی در انتخاب لوکیشن و جزئیات مراقب بودند تا از نظر بصری بیننده را جذب کند. مسأله باورپذیری هم اهمیت بسیاری دارد. یعنی چشم من در دنیای واقعی چه می‌بینید؟ همان به استاندارد تبدیل می‌شود که آن‌وقت باید بهتر از آن یا در همان سطح را به مخاطب نشان دهیم تا با آن ارتباط برقرار کند.به نظرم درفریبا، با ماکسیمم ظرفیت جذابیت بصری کار کردیم.هرچند مطلوب نیست ومی‌توان بالاتر ازآن رفت.به نظرم فریباگام بزرگی دراین حوزه بود. بازخوردش هم با بیننده‌هایی که دارد، مشخص است. من کامنت‌های مخاطبان را رصد می‌کنم و برایم جالب است. میزان تأثیر را می‌توان از همین کامنت‌ها مشاهده کرد. یعنی خوراکی را به مخاطب می‌دهیم که به بالندگی او کمک می‌کند. 

سعیدی:
 کار فریبا آن هم در مدیوم تلویزیون، نتیجه میزانی از خلاقیت، خوش‌سلیقگی و فضای جذاب بصری بود که حاصل تلاش یک گروه بود. به نظرم توانسته رضایت مخاطب را جذب کند چون در فضای مجازی هم این را نشان می‌دهد و مردم بازخوردهای بسیاری به ما ارائه کردند. به نظرم بیشتر از چیزی که تصور می‌کردیم به دل مخاطب نشسته است. 

هوشمند: 
من هم خیلی خوشحالم مردم ما را می‌بینند. اتفاقی که درباره بحث‌های بصری وجود دارد، این است که تمام سکانس‌های خیابان و ماشین را واقعی گرفتیم. نه کروماکی و نه تصویر غیرواقعی بوده؛ حتی در بخشی که استانبول بودیم هم با وجود سختی، سکانس‌ها را واقعی گرفتیم که به دل مخاطب هم نشسته است. 
‌‌
خانم هوشمند به نکته مهمی اشاره کردند. آقای معظمی؛ کارهای‌تان همیشه پرلوکیشن بوده‌است. از چالش‌هایی  که در این زمینه داشته‌اید، بگویید.

معظمی:
 من همیشه تلاش کردم براساس فضاسازی قصه و جهانی که قصه می‌دهد، جلو بروم. وقتی در محیط باشی، برای مخاطب قابل لمس‌تر خواهد بود. ترکیه‌ای‌ها در شهرک‌های مخصوص کار را ضبط می‌کنند. تعجب می‌کردند که چرا ما با شرایط سخت و در خیابان‌های شلوغ استانبول کار می‌کنیم. کار در استانبول به‌شدت گران است و هر تهیه‌کننده‌ای زیر بار آن نمی‌رود اما خدا را شکر این اتفاق به لطف آقای موسوی افتاد و با جمعیت واقعی ضبط کردیم. تکرارهای ضبط باعث شد سکانس‌ها جذاب باشد. تلاش کردم برای مخاطب تلویزیون احترام قائل باشم و استاندارد لازم را برایش ارائه کنم. 

آقای معظمی به‌عنوان نکته پایانی به این بحث هم اشاره بفرمایید که برخلاف آنچه گاهی در واقعیت مطرح می‌شود، نیروهای امنیتی در کنار چهره مجازی قرار می‌گیرند. 

معظمی:
 در قصه فریبا، نیروهای امنیتی در‌گیر پرونده افراد گمشده هستند، بارها به شخصیت اینفلوئنسر قصه کمک می‌کنند و به موازات دیگر شخصیت‌ها، سعی در حل و نجات دیگر افراد مرتبط با شرکت و انهدام شبکه‌های قمار دارند. در پایان از تمامی افراد گروهم که دراین مدت من را همراهی کردند، سپاسگزارم. 

یک روایت تو در تو

‌خرده‌روایت‌ها و موضوعات متعددی را در فریبا شاهد هستیم. یک طرف قمار زیرزمینی و طرف دیگر، قاچاق اعضا و بحث‌های دیگر.  سخت نبود این همه موضوع را به‌هم تنیدن و روایت کردن؟ 
محمود معظمی، کارگردان: این نتیجه زحمت و تحقیق نویسنده این سریال یعنی آقای جواد صفوی است که زمان زیادی را برای کنارهم گذاشتن این روایت‌ها گذاشت.درباره نقش پناه بایداین راهم بگویم که خط شخصیتی که برای آن طراحی شده بود، مابه‌ازای بیرون داشت. یعنی در عین عاشق‌پیشه بودن، می‌خواهد ره صدساله رایک‌شبه طی کند.درواقعیت،هروقت وسیله‌ای بتواند موقعیت اجتماعی هر شخصیتی را عوض کند، آن شخص تازه به‌دوران رسیده است. بهروز هم همین‌طوراست و به اقتضای قصه به سمت چیزهایی می‌رود که دوست دارد به دست ‌آورد.شبکه‌های مجازی شاخه‌های تأثیرگذار بسیاری دارد. بسیاری مواقع ما شاهد شبکه‌های قاچاق و قمار هستیم که در این فضافعالیت می‌کنند.تابه‌حال به این مسأله پرداخته نشده بود و خیلی وقت‌ها افراد به‌واسطه جذب در این شبکه‌ها، هویت‌شان را از دست داده‌اند. می‌خواستیم مشتقات فضای مجازی و آسیب‌های آن را به مخاطب نشان دهیم. من معتقد نیستم که بلاگرها به یک سیستم متصل باشند؛ چون خیلی‌های‌شان سواد دانشگاهی یا هنرخاصی ندارند. وقتی بچه ۹-۱۰ ساله بلاگری می‌کند و والدین از تبلیغات صفحه او کسب درآمد می‌کنند، دیگر هویتی برای این بچه باقی نمی‌ماند.