کوروش احمدی: مقاله آقای عطاالله مهاجرانی در روزنامه اعتماد (۲۷ بهمن ۴۰۳) تازهترین نمونه از بحثهایی است که در مورد لزوم مذاکره با آمریکا یا ضرورت احتراز از آن نوشته شده است. وفور نوشتهها و گفتهها در این مورد را باید به عنوان وجهی از گفتوگو در سطح ملی که مورد نیاز جامعه ایرانی است، به فال نیک گرفت و ارج نهاد. از آنجا که طبعا تصمیم در مورد مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا توسط مقامات عالیرتبه نظام اتخاذ میشود، گفتوگوها در این مورد نیز مانند گفتوگو در هر مورد دیگر زمانی ارزنده است و از جمله میتواند به مسئولین و تصمیم گیران برای اتخاذ تصمیمات درست کمک کند که منطقی، مستند، مستدل و بر مبنای حداقلی از شواهد و قراین متقن باشد، در غیر این صورت حاصلی جز ایجاد اغتشاش ذهنی و هرج و مرج فکری در ذهن مسئولان و مردم و کمک به پیشبرد خواستههای محفلی و شخصی نخواهد داشت. لذا، اظهارنظرها در مورد مذاکره باید به گونهای باشد که از شائبه پیشبرد منافع جناحی و شخصی برکنار بوده و انحصارا متوجه کمک به تامین منافع ملی و رفاه و آسایش ذهنی و مادی مردم باشد.
به باور نگارنده مقاله آقای مهاجرانی مطابقتی با شاخصهای فوق ندارد. دلیل این مدعا به اختصار به شرح زیر است:
۱- شاید تنها استناد و استدلال عینی که ایشان در یادداشت خود در مخالفت با مذاکره با آمریکا آورده است، این است که میگویند: "روح آن دستورالعمل [ترامپ]نه تنها خلع سلاح ایران بلکه تسلیم ایران است. " انتظار از ایشان این بود که برای مخاطب توضیح میدادند که از کدام قسمت دستورالعمل ترامپ استنباط کردهاند که روح آن متوجه خلع سلاح ایران است. نگارنده چنین چیزی را در آن دستورالعمل نیافته است. شاید نزدیکترین اشاره در آن سند به مسئله سلاح آنجا است که از "مخالفت آمریکا با توسعه پرشتاب برنامه موشکی و توان تسلیحاتی متعارف و غیرمتقارن ایران" سخن رفته است. اما این هیچ ارتباطی به خلع سلاح ایران ندارد. آمریکا از ۴۵ سال پیش تا امروز ایران را تحت انواع تحریمها، ازجمله تحریمهای کامل تسلیحاتی قرار داده و این تحریمها همچنان برقرار است. ایشان باید توضیح میدادند که چگونه این تحریم تسلیحاتی را به حساب "خلع سلاح ایران" گذاشتهاند.
۲- جناب مهاجرانی در ادامه بحث خلع سلاح اضافه کردهاند: "ایران اگر آن شرایط [دستورالعمل]را بپذیرد گویی در جنگی با امریکا شکست خورده است. همان طور که امریکا شرایط خود را بعد از جنگ جهانی دوم بر آلمان و ژاپن و در سال ۲۰۰۳ بر عراق تحمیل کرد این بار میخواهد بدون جنگ به اتکای قدرت نظامی، سیاسی و تبلیغاتیاش شرایط خود را بر ایران تحمیل کند. " اولا دستورالعمل ترامپ حاوی "شرایط" به معنی پیش شرط نیست که ایران بپذیرد یا نپذیرد. ترامپ در آن سند منحوس تنها یک کار کرده و آن صدور دستور اعمال سختگیرانه تحریمهای موجود آمریکا است. ثانیا قیاس ایران با آلمان و ژاپن در پایان جنگ دوم و عراق در ۲۰۰۳ معالفارق است. آن سه کشور در جنگ شکست خوردند و قلمروشان به اشغال دشمن درآمد. سخن آقای مهاجرانی در مورد اینکه آمریکا میخواهد "بدون جنگ شرایط خود را بر ایران تحمیل کند"، هم ناروشن است. اولا کدام شرایط؟ در سند گفته شده که هدف آمریکا محروم کردن ایران از دستیابی به بمب اتمی و موشکهای بالستیک قاره پیما است. بدیهی است که ایران همیشه تاکید کرده که قصد ساخت بمب اتمی ندارد و مطلقا هیچگاه نیز در پی موشک بالستیک قاره پیما نبوده است.
۳- آقای مهاجرانی همچنین با اشاره به خروج ترامپ از برجام گفتهاند که ترامپ "در واقع مذاکره را از معنی و فایده انداخت. اکنون او چگونه انتظار دارد که ایران به او اعتماد کند؟ " ایشان باید بداند که در روابط بینالملل اعتماد مطلقا و مطلقا بیمعنی است و هیچ گاه هیچ دو کشوری بر اساس اعتماد با هم مذاکره نمیکنند. حتی دو دولت دوست نیز هیچگاه اعتماد را مبنای کار با هم قرار نمیدهند؛ چرا که همیشه امکان تغییر دولتها و روی کار آمدن یک دولت غیردوست وجود دارد. ضمن اینکه تضمین نیز در روابط بینالملل نداریم و ماندگاری توافقات بینالمللی بسته به شرایط و اوضاع احوال دارد. دولتها با بهره گیری از مجموعهای از ابزارها شامل دیپلماسی، ائتلاف سازی، اقتصادی ملی، انسجام ملی، بسط سرمایه اجتماعی دولت در داخل و اعتبار دولت در خارج و ... در جهت تقویت قدرت ملی میکوشند و این قدرت ملی است که میتواند ضامن منافع ملی، ازجمله در حوزه توافقات بینالمللی، باشد.