شناسهٔ خبر: 71543249 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

موعود در آیینه سینما/ 3

تغییر تدریجی ماهوی برای جایگزینی آتی

در سومین بخش از پرداختن به آثار مرتبط با موعود در سینما به فیلم‌های اقتباسی از داستان تلماسه پرداخته‌ایم که در این سیر تبدیل موعود جهانی؛ حضرت مهدی (عج) را به حضرت مسیح(ع) به عنوان پایه قرار می‌دهند تا در مراحل بعدی به منظور اصلی خود برسند.

صاحب‌خبر -

منجی موعود در ادیان و کتب الهی فردی است که اسامی مختلفی دارد و آمدنش به مردم بشارت داده شده تا در سخت‌ترین شرایط از راه رسیده و آنها را از ظلم شقیان نجات دهد. در دین اسلام او حضرت مهدی(عج) نام دارد که در نیمه شعبان پا به دنیا گذاشته است و زندگی جاوید دارد تا اینکه زمان فرمان خدا برای ظهور فرا برسد و برای رهایی جهان از ستم و استبداد قیام کند.
 
این موضوع که ماهیتی فرابشری، جذاب و در عین‌ حال علمی و دینی دارد همواره مورد نظر هنرمندان مختلف بوده است؛ اما در سینما به صورت مختلف مورد توجه قرار گرفته است و با دیدگاه‌های مختلف به تصویر کشیده شده است. اغلب این آثار آن حضرت را با توجه به دین سازنده آن مصادره به مطلوب کرده‌اند و بیشتر آنها یهودیانی هستند که منجی را با اسامی عبری چون هادراخ نام برده‌اند تا نجات‌بخش بشریت پیش از آخر زمان را یک یهودی نشان دهند.
 
متأسفانه غربی‌ها در این زمینه به‌شدت فعال بوده‌اند و علاوه بر اینکه موعود را مصادره به مطلوب کرده‌اند در تحریف فلسفه ظهور به روایت اسلامی بسیار کوشیده‌اند که در سومین بخش از آن سلسله یادداشت‌ها به آثار مرتبط با «تلماسه» پرداخته‌ایم.
 
تلماسه سلسله رمان‌هایی نوشته فرانک هربرت نویسنده انگلیسی است که در گونه علمی تخیلی قلم می‌زد. وی آشکارا از نویسنده هم‌وطنش چون هربرت جرج ولز خالق مرد نامرئی و جنگ دنیاها در خلق فضاهای تاریک علم‌زده تاثیر گرفته است و در این میان در شخصیت‌پردازی‌ها می‌توان رد پای نویسندگانی چون ادگار رایس باروز خالق تارزان و نویسنده خدایان مریخ را یافت. هربرت مدرس تاریخ، جغرافیا و اقلیم‌شناس بود و برای همین از اطلاعات علمی خود در این زمینه استفاده زیادی کرده است. وی همچنین تصویر پررنگی از اعتقادات دینی و مذهبی مردم مختلف جهان را در آثارش به کار گرفته و حتی در دومین کتاب خود از سری تلماسه نام «مسیحای موعود تلماسه» را بر آن گذاشته که عنوان بر موضوع گواه است.
 
موعود جهانی و بنیان داستانی
 
داستان تلماسه درباره زمانی تاریک در آینده است که مردم جهان در ریگزاری خطرناک زندگی می‌کنند و امپراتوری بر همه آنها حکمرانی می‌کند. همه اقوام و مردم مختلفی که در نقاط مختلف این جهان شنی وجود دارند تحت سلطه امپراتوری هستند که سفینه‌های فضایی و ارتش بزرگی دارد و هر نوع نافرمانی را سرکوب می‌کند. امپراتوری علم رباتیک نظامی خطرناکی را که باعث نبردی خونین در گذشته شده و به سرکشی ربات‌ها و قتل عام انسان‌ها منجر شده بود قدغن کرده اما برخی از قوم‌های بدوی کوچک که به صورت قبیله‌ای اینجا و آنجا باقی مانده‌اند هنوز از این فناوری در بعضی از موارد نظامی یا صنعتی و حتی در ساخت اسباب‌بازی‌ها استفاده می‌کنند. 
مهمتر از این موارد کرم‌های عظیم‌الجثه و هیولاگونه با دندان‌های مدور وحشتناکی هستند که در تلماسه وجود  دارند و هر موجودی را که باعث ایجاد صدا شود می‌بلعند. امپراتوری با این هیولاها کنار آمده و دست به کشتار آنها نمی‌زند چرا که منافع زیادی در این همزیستی لاجرم دارد اما قومی بدوی که دارای سلاح‌های اولیه باستانی هستند و پوستی سبزه دارند و بسیار شبیه آسیایی‌ها هستند در نبرد با هیولاها به تاکتیک‌های خاصی رسیده‌اند و امپراتوری را دشمن خود کرده‌اند. این قوم منتظر موعودی هستند که به وی مهدی خطاب می‌کنند و اقوام دیگر وی را مسیحا یا موعود یا هر نام دیگری می‌خوانند تا با آمدن وی از این ظلم رهایی پیدا کنند. از طرفی امپراتور فردی عادل نشان داده می‌شود که بنا به مصالح جهان تصمیم‌هایی می‌گیرد که گاهی خودش به آنها راضی نیست و برخی از آنها منجر به قتل عام انسان‌ها می‌شود! 
 
این داستان همین‌طور پیش می‌رود تا اینکه در امپراتوری کودتا می‌شود و با مرگ امپراتور فرزند ارشد وی به ریگزار می‌گریزد و تحت حفاظت همان قوم بدوی قرار می‌گیرد. در آنجا وی راه و رسم ارتباط گرفتن معنوی با کرم‌ها و سواری گرفتن از آنها را می‌آموزد و در برابر امپراتوری می‌ایستد. همه بر این باور می‌شوند که وی همان مهدی موعود یا مسیحای موعودی است که آمده تا نسل بشر را نجات دهد و در آخرین کتاب هم این شاهزاده همیشگی جهان داستانی غرب است که رهایی‌بخش می‌شود.
 
گفت‌وگوی تمدن‌ها یا سفیدشویی غربی؟
 
سال 1984 یعنی بیست سال پس از انتشار کتاب تلماسه دیوید لینچ که آثاری عجیب و نامتعارف در کارنامه کارگردانی خود دارد فیلمی را با همین نام اقتباس کرد که شکستی کامل و از بدترین اقتباس‌ها در جهان سینما به شمار می‌رود. دلیل این موضوع ترکیب سمی یک رمان غیر معمول با یک ساختار سینمایی لینچی بود که نه اندیشه‌ها و مولفه‌های رمان را داشت نه در ساختارهای معمول لینچ قرار می‌گرفت و این آشنایی پنداری و آشنایی‌زدایی توامان مخاطب را سردرگم کرد. پس از آن دنی ویلنو کارگردان کانادایی که بازسازی موفق بلید رانر را در کارنامه خود دارد توانست این موفقیت را دوباره تکرار کرده و در سال 2021 و 2024 دو کتاب اول مجموعه را با ساختاری اثرگذار و قابل باور کارگردانی کند. این اقتباس‌ها تقریبا وفادارانه هستند اما بنا به مصالح زمان در لابه‌لای آنها مواردی امروزی قرار داده شده‌اند که در ظاهر بیشتر ایدئولوژیک و مرتبط با گفت‌وگوی تمدن‌ها هستند اما در باطن بسیار زیرکانه و بر مبنای ایدئولوژیک به سفیدشویی غرب و پیروزی همه‌جانبه مدیریت و تفکر غربی از اقتصاد و سیاست گرفته تا دین و مذهب پرداخته‌اند و در این میان موعود را مصادره به مطلوب کرده‌اند. موعود طبق این فیلم‌ها شاهزاده‌ای غربی و شبیه شوالیه‌های فیلم‌های والت دیزنی است که از سیستمی سرمایه‌سالارانه آمده تا با اصلاح سنت‌های غلط و انداختن طرحی نو در جهان به یاری همه مردم فقیر دنیا بیاید و اعتدال و عدالتی را که بر مبنای زندگی و تعالیم غربی و به‌ویژه دین مسیحیت است برقرار کند. 
 
تلماسه یک بیشتر به آشنایی مخاطب با شخصیت‌ها می‌پردازد و با استفاده از بازیگری که چهره‌ای معصوم دارد و خود را دل بیننده جا می‌کند می‌رود تا در تلماسه دوم موعود مورد نظر خود را بیشتر جا بیندازد و در این میان با طرح مسئله منجی بشریت به عنوان اشراف‌زاده‌ای عاشق مخاطبان نوجوان و جوان را نیز با خود همراه کند تا در سومین قسمت از این سلسله فیلم که در راه است به بیان موضوعاتی جدی‌تر بپردازد که با اکران فیلم آنها را خواهیم دید.
 
عباس کریمی عباسی
انتهای پیام