سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فریبا حیدرپور: بیستوششمین جشنواره بینالمللی قصهگویی با حضور ۹۸ قصه گوی داخلی و خارجی به میزبانی شهر یزد از ۲۷ بهمن ماه به مدت چهار روز در این شهر برگزار شد. در بخش قصهگویی محیطی و در رده سنی ۱۷ سال به بالا، قصه «مهمان خوانده شده» اثر لیلا رحمانیان، قصهگوی خوزستانی موفق به کسب رتبه برتر این بخش شد.
رحمانیان متولد ۱۳۵۹ سابقه ۲۵ سال خدمت در کانون پرورش فکری کودکان نوجوانان خوزستان در اهواز را دارد. قصهگویی که با صدایی پُر از طمأنینه و هیجان خاص خودش آرام آرام تو را به دنیای خیالانگیز قصهها میبرد. او در زمینه تألیف کتاب «اثربخشی برنامههای آموزشی بر روانشناسی نونهالان» و همچنین مدرس کارگاه آموزش قصهگویی به معلمان و مربیان مهدهای کودک را درپرونده خود دارد. قصهگوی برگزیده در جشنواره استانی کانون پرورش فکری سال ۱۳۸۱و ۱۴۰۲، قصهگوی برگزیده در دومین سوگواره قصهگویی عاشورایی مرثیهای برای خورشید ۱۳۹۲، داور جشنواره قصهگویی استانی کانون پرورش فکری سالهای ۱۳۹۴ ،۱۳۹۶، ۱۳۹۷، ناظر جشنواره قصهگویی کانون سال ۱۳۹۵، برگزیدۀ کشوری جشنواره پژوهش کانون پرورش فکری ۱۳۹۸ در کارنامه کاری خود به ثبت رسانیده است.
به مناسبت برگزیده شدن رحمانیان در بیست و ششمین جشنواره بینالمللی قصهگویی با وی به گفتوگو نشستیم که از منظر مخاطبان میگذرد.
- در مورد قصه «مهمان ناخوانده» که برگزیده جشنواره شد، توضیح دهید.
«مهمان ناخوانده» داستان شک و تردید علیابن مهزیار برای رفتن به بیستامین سفر حج در حرم علیابن مهزیار در اهواز را روایت میکند. علیابن مهزیار نوزده سفر پیدرپی به امید دیدار آقایش امام زمان (عج) به حج رفته و هربار بیآنکه نشانی از ایشان بیابد خسته و مایوس بازگشته است. در موسم سفر حج بیستم او بر سر دوراهی رفتن یا ماندن قرار گرفته است، از یک سو اشتیاق به حج او را به رفتن میخواند و از سویی دیگر محروم ماندن از زیارت امام علیهالسلام، او را از رفتن دلسرد می کند. سرانجام به دنبال خوابی که میبیند تصمیم نهاییاش را میگیرد و عازم حج میشود. شب آخر سفرش مردی به سراغ او میآید و پس از گفتوگویی کوتاه مژده میدهد که امام او را به سرای خویش دعوت کرده است. علیابن مهزیار همراه مرد روانه میشود، به خیمه امام میرسد و توفیق دیدار امام را بعد از نوزده سال چشم انتظاری مییابد و سه روز مهمان ایشان میشود. قصه در حرم علیابن مهزیار در اهواز قصهگویی و ضبط شده و فیلم فصه در بخش غیرحضوری جشنواره شرکت داده شد.
-به نظر شما معیارها و ویژگیهای یک قصه خوب چیست؟ و قصه گویی چه مزیتی برای کودکان دارد؟
قصه، پلی میان قلبها و دریچهای بهسوی خیال، اندیشه و احساس است. یک قصه خوب نهتنها سرگرمکننده است، بلکه پیامآور معنا و الهام است. قصه باید از همان ابتدا توجه کودک را جلب کرده و آن را تا پایان نگه دارد، با شخصیتهای جذاب و قابلهمذاتپنداری، که کودک بتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
در عین حال، باید پیامی اخلاقی و آموزشی داشته باشد که به طور غیرمستقیم منتقل شود. زبان قصه نیز باید ساده و مناسب سن کودک باشد، بهطوری که کودک به راحتی بتواند آن را درک کند. استفاده از تعلیق و لحظات شگفتانگیز در داستان، کنجکاوی کودک را تحریک کرده و او را به ادامه داستان ترغیب میکند.
پایان قصه نیز باید منطقی و رضایتبخش باشد تا موجب تقویت تخیل و خلاقیت کودکان شده و به گسترش دایرۀ واژگان و مهارت زبانی آنها کمک کند. مزیت قصه، مهارتهای شنیداری و تمرکز را تقویت و ارزشها و مفاهیم اخلاقی را به شکلی جذاب و قابلفهم منتقل میکند. این کار به رشد هوش هیجانی و توانایی همدلی کودک کمک کرده و مهارتهای ارتباطی و اعتمادبهنفس او را افزایش میدهد. علاوه بر این، قصهگویی علاقۀ کودکان به مطالعه و کتابخوانی را بیشتر کرده و زمینهای برای یادگیری و رشد همهجانبۀ آنها فراهم میکند.
- در عصری هستیم که فضای مجازی بیشتر اوقات کودکان را پُرکرده و درگیر این فضای هستند تا چه اندازه قصه میتواند در این زمینه تاثیرگذار باشد؟
در جهانی که فضای مجازی گاه کودک را از ریشههای فرهنگی دور میکند، قصههای بومی و سنتی، پلی هستند که او را به تاریخ، فرهنگ و هویت سرزمینش پیوند میدهند. هر قصۀ بومی، آینهای از باورها، آرزوها و حکمتهای یک ملت است که کودک را به گذشتهای پُر از قصههای مادرانه و افسانههای پدربزرگها و مادربزرگها میبرد. این قصهها تنها داستان نیستند، بلکه هویت و ریشهاند و میراثی گرانبها که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند.
در روزگاری که کودکان در دریای وسیع و رنگارنگ فضای مجازی غرق شدهاند، شاید به نظر برسد که قصهها دیگر جایگاهی در زندگی آنها ندارند اما حقیقت این است که درست در همین دوران، قصهها بیش از هر زمان دیگری میتوانند تأثیرگذار باشند. قصهها به دلیل ویژگیهای منحصربهفرد خود، مانند ایجاد تخیل، پرورش خلاقیت و انتقال ارزشها، نقش مهمی در رشد ذهنی و عاطفی کودکان دارند. برای اینکه قصه همچنان تأثیرگذار باشد، میتوان از همان ابزارهای دیجیتالی که کودکان به آن علاقه دارند، استفاده کرد.
تبدیل قصهها به کتابهای صوتی، انیمیشن، پادکست و اپلیکیشنهای تعاملی میتواند کودکان را بیشتر جذب کند. همچنین، قصهگویی حضوری و تعامل مستقیم با کودک، که در فضای مجازی کمتر دیده میشود، میتواند تجربهای عاطفی و لذتبخش برای آنها ایجاد کند.متن و موضوع قصه، نقش بسیار مهمی در پیشبرد داستان دارند، زیرا ساختار اصلی قصه را شکل میدهند و مخاطب را درگیر میکنند. ترکیب یک متن قوی با موضوعات بومی میتواند تأثیرگذاری قصه را افزایش داده و تجربهای بهیادماندنی برای کودک خلق کند. انتخاب موضوع مناسب، بهخصوص اگر با احساسات و تجربیات کودک همخوانی داشته باشد، باعث همذاتپنداری و درک بهتر داستان میشود.
به تصویر کشیدن موضوعهای بومی تأثیر زیادی بر کودکان دارد، زیرا این داستانها ریشه در فرهنگ، آداب و رسوم، زبان و محیط زندگی آنها دارند.از طرفی، استفاده از موضوعهای بومی معمولاً تأثیرگذاری بیشتری بر کودکان دارد، زیرا آنها با عناصر بومی، مانند شخصیتها، آدابورسوم، محیطزیست و زبان محلی، آشنایی بیشتری دارند. این نزدیکی فرهنگی باعث میشود که کودک بتواند بهتر با قصه ارتباط بگیرد و پیام آن را عمیقتر درک کند. علاوه بر این، داستانهای بومی به حفظ فرهنگ و هویت محلی نیز کمک میکنند و نسل جدید را با میراث فرهنگیشان آشنا میسازند.
- از چه زمانی قصه گویی را به صورت جدی آغاز کردید و اولین قصهای را که ارائه دادید آیا به یاد دارید؟
من هم مثل همه انسانها از کودکی بارها و بارها قصه گفتهام اما بهطور جدی از سال ۱۳۸۰ در کتابخانههای کانون پرورش فکری برای بچهها به قصهگویی پرداختم. قصه «راز بزرگ پسرکوچولو» از اولین قصههایم بود که علاقه زیادی به آن داشتم و در ششمین جشنواره قصهگویی کانون برگزیده استانی شد.
- چگونه یک قصهگو، میتواند مخاطب خود را چه کودک و بزرگ جذب کند و به عمق قصه فرو ببرد بهگونهای که خودش را جزیی از قصه بداند؟
یک قصهگو زمانی میتواند مخاطب خود، چه کودک و چه بزرگسال، را به دل قصه بکشاند که نه فقط راوی، بلکه جانِ قصه باشد. قصهگویی، هنری فراتر از خواندن یک متن است؛ سفری است که قصهگو و مخاطب با هم آغاز میکنند و در این سفر، قصهگو با جادوی کلام، احساس، و تخیل، مخاطب را همراه و همدل خود میکند. نخستین گام، انتخاب قصهای است که با دل قصهگو پیوند داشته باشد.
قصهگو باید قصه را زندگی کند، با شخصیتهای آن بخندد و بگرید تا این احساس واقعی به جان مخاطب بنشیند. زبان بدن و بیان نیز نقش کلیدی دارند. چشمها، دستها، سکوتها و مکثها، همگی بخشی از قصهاند. یک نگاه پر از تعجب، یک لبخند گرم یا حتی یک لحظه سکوت، گاهی بیش از هزار واژه احساس را منتقل میکند.
صدای قصهگو هم باید با روح قصه هماهنگ باشد؛ نرم و آرام در لحظات مهر و خیال، کوبنده و پرهیجان در لحظات خطر و شگفتی. اما راز اصلی، ایجاد ارتباطی زنده با مخاطب است. قصهگو باید مخاطب را بخشی از قصه کند؛ گاهی با پرسشی ساده، گاهی با دعوت به خیالپردازی: چون مهمان ناخوانده «گر تو جای علیابن مهزیار قصه بودی برای بار بیستم باز هم برای دیدن دوستت به آن سفر میرفتی؟». این تعامل، دیوار میان قصه و زندگی را از بین میبرد و مخاطب را از شنونده به همسفر تبدیل میکند. قصهگو باید با رنگها، صداها و بازیهای زبانی، دنیایی را بسازد که کودک در آن قدم بزند. برای بزرگسالان، عمق احساس و معنا مهمتر است؛ باید قصهای گفت که طنینی از تجربههای خودشان را در آن بیابند و در نهایت، قصهگو باید با دل روایت کند، نه فقط با زبان. چون قصهای که از دل برآید، بیتردید بر دل خواهد نشست.
قصهگو زمانی موفق است که وقتی قصه به پایان میرسد، مخاطب احساس کند هنوز در آن جهان خیالی حضور دارد، چون قصه برای او فقط یک روایت نبود، بلکه سفری بود که خود، همسفر آن بوده است.
- شما معمولاً برای جذابیت به قصهها از چه روشهایی استفاده میکنید؟
گاهی از ابزار قصهگویی برای جذابیت بیشتر قصه استفاده میکنم و گاه مخاطبم را با پرسیدن سؤالات، پیشبینیهایی درباره داستان تشویق و درگیر قصه میکنم. استفاده از زبان توصیفی برای ترسیم تصاویر واضح در ذهن شنوندگان و لحن، زیر و بم و حجم صدای خودم را برای انتقال احساسات و متمایز کردن شخصیت ها تغییر میدهم.
حتماً از حرکات، حالات چهره و حرکت که میتواند داستان سرایی را تقویت کند، استفاده میکنم. داستانهایی را انتخاب میکنم که مضامین آنها با گروه سنی همخوانی داشته باشد. گاهی به قدم زدن در طول قصه توجه کرده از مکثها به طور موثر برای ایجاد تعلیق یا تأکید بر لحظات مهم داستان استفاده میکنم و گاهی بعد از داستانگویی، شرکتکنندگان را در فعالیتهای مرتبط مثل بحثها، کارگاههای نوشتن خلاقانه یا هنری مشارکت میدهم تا درک و ارتباط آنها با داستان را عمیقتر کنم.
- آیینهای بومی و سنت ها را چگونه میتوان دوباره نوآوری و تجدید کرد که کودکان ما بتوانند اسطورهها را شناخته و ارتباط برقرار کنند؟
با ترکیب خلاقیت، فناوری و قصهگویی مدرن، میتوان سنتها و اسطورهها را زنده نگه داشت و نسل جدید را به میراث فرهنگی خود علاقهمند کرد. باید این میراثها را به شیوهای جذاب و متناسب با دنیای امروز بازخوانی کرد. ترکیب اسطورهها با قصهگویی مدرن و هنرهای نمایشی، اجرای جشنوارههای فرهنگی و کارگاههای هنری، نقشآفرینی کودکان در بازسازی آیینها و سنتها، استفاده از هنرهای مدرن مانند انیمیشن، بازیهای ویدیویی و ابزارهای دیجیتال میتواند به کودکان کمک کند تا با اسطورهها ارتباط برقرار کنند. همچنین، روایتهای تعاملی و کارگاههای داستانگویی، به کودکان این فرصت را میدهد که خود بخشی از قصهها شوند و مفاهیم عمیقتری را درک کنند.
- به نظر شما بچهها تا چه میزان کتاب خوب به آنها میرسد و بهرهمند میشوند؟
دسترسی بچهها به کتابهای خوب به عوامل مختلفی بستگی دارد، از جمله شرایط اقتصادی خانواده، امکانات آموزشی و سیاستهای فرهنگی در زمینه ترویج کتابخوانی. در بعضی مناطق، کودکان به منابع غنی از کتابهای باکیفیت دسترسی دارند، اما در بسیاری از نقاط، کمبود کتابهای مناسب سن و فرهنگ آنها وجود دارد. همچنین، کیفیت محتوای کتابها هم مهم است.کتابهای خوب باید علاوه بر جذابیت داستانی، پیامهای ارزشمند، زبان مناسب و تصویرگری تأثیرگذار داشته باشند.
خوشبختانه، امروزه با گسترش تولید کتابهای کودک، تنوع بیشتری ایجاد شده، اما هنوز نیاز به سرمایهگذاری و حمایت بیشتر برای دسترسی گستردهتر همه کودکان به کتابهای خوب احساس میشود.
∎