به گزارش قدس آنلاین، او که سالها پیش در برابر ریزپرسیهای یک روزنامه پرتیراژ، آرزوی خود را جلوس بر صندلی رهبری آبیها قلمداد کرده بود، در کشاکشِ روزهای برزخی، رخت سرمربیگری را پرو کرد و بیترس و لرز به سماع اجباری دور نیمکت مشغول شد.
«ممد بکام» روزگار ماضی که امضای خود را زیر سانترهای مواج خود مینشاند و در گردوخاکهای اواخر دهه ۷۰ حضوری عصیانگرانه داشت، درست در درگاه ۵۱ سالگی و در غیاب سهرابِ خزیده در پستوی تنهایی، یک تنه چراغها را روشن کرد و قائمشهریها را به مسلخ فرستاد. او پس از نبردی هولناک زیر مهتابی نیمسوخته آزادی، خوشبختی را در سیاهی مردمکهایش نشاند و جسم خاکمال شده نساجی را در میانه کارزار تلقین داد.
شنبه روز چشم در چشم شدن پسر سراب با سرنوشت محتومی بود که با گلخند سراغ دانشآموز درس نخوان محله خزانه را گرفت. طفلی که روزگاری با گریختن از مدرسه و رساندن خود به زمینهای خاکی، دلی از عزا درمیآورد، لابد نمیدانست سالها بعد در غروبی سوزناک، آتشپارهها به عشق او و تیمش روی سقف یک ورزشگاه دم خواهند گرفت و پایان سال کبیسه آبی را به پایکوبی خواهند نشست.
سرمربی موقت با ۱۹ بازی ملی و یک گل زده، در روزهای رهبری سهراب نیز با تکیه بر اتوریته خود به یاری فرزند کارون شتافته بود. او به محض خروج بختیاریزاده از درهای باشگاه، یقه پیراهنش را صاف کرد و خبر شماره یک شدنش را به دوردستی که از کادر بیرون زده بود به سرعت انتقال داد.
اما برای آنکه بوی دلدادگی از کاپشن محمد نوازی نشت کند و آزادی را بردارد، ۹۰ دقیقه زمان لازم بود. او ساوو میلشوویچ نامدار که با رقمی نجومی پشت فرمان ماشین مازنیها نشسته بود را از جاده منحرف کرد تا این پالس معنادار را برای مدیران غریبه پسند بفرستد که لشکر آبی با پلنهای جنگجویان کارکشته خود نیز قادر است میزانسن نمایشهای حماسی را در صعبترین روزها بچیند.
داستان رهبری محمد نوازی در استقلال حتی اگر موجز و مختصر باشد برای پیستون تیم ملی در جام ملتهای ۲٠٠٠ لبنان، سرشار از جذابیتهای ماندگار خواهد بود. او شنبه شب به اتفاقات نوستالژیک زندگیاش سلام داد و برای بارانی که سالها پیش در آزادی میبارید ترانههای ترکی را خواند و زودتر از سال نو تحویل شد. نوازی اگر این شانس را داشته باشد که در دربی نیز نقش فرمانده لاجوردیها را ایفا کند، هم خاطره استوکهای تارتار بر پشت خود در دربی ۵٠ را زنده خواهد کرد و هم برای تسویه حسابی ۲۴ ساله با رقیب سنتی خیز بلندی برمیدارد. آیا اتفاقات اسلوموشن در پنجشبه داغ، کام شاگرد ناصر حجازی را شیرین خواهند کرد؟ آیا او در هوایی که هواییاش خواهد کرد، بازهم به سیم آخر میزند؟ هیچکس نمیداند!