چهارشنبه اول اسفند ۱۴۰۳ در سخنانی در سازمان مدیریت و برنامهریزی در تبریز در مورد اثرهای خشکشدن دریاچه ارومیه و رابطه آن با لرزهخیزی منطقه صحبت کردم. در مورد میزان آبی که هر سال به دریاچه وارد میشود و حجم حداقل آب مورد نیاز برای احیای آن نیز بحث کوچکی شد. اینجا بیشتر توضیح میدهم. دریاچه ارومیه به دلیل عوامل مختلفی مانند انحراف آب برای کشاورزی و سدسازی و البته تغییرات اقلیمی در 28 سال گذشته بهتدریج در حال خشکشدن بوده است. این دریاچه نمک، اکوسیستمی کاملا حساس دارد. حجم آب، هم به سطح و هم به ژرفای دریاچه بستگی دارد. مساحت اولیه دریاچه ارومیه حدود پنج هزار تا شش هزار کیلومتر مربع بوده است. اواخر دهه 70 شمسی دریاچه حدود پنج هزار کیلومتر مربع مساحت داشت، اما تا سال ۱۳۹۲ به حدود 10 درصد مقدار یادشده کاهش یافت. حجم دریاچه از نظر تاریخی حدود 30 تا 35 میلیارد مترمکعب (میلیارد مترمکعب) بوده است. اما در سالهای اخیر به یک تا دو میلیارد مترمکعب کاهش یافته است. دریاچه برای حفظ حجم با توجه به تلفات تبخیر که در مناطق خشک زیاد است، نیاز به جریان ورودی مداوم دارد. ورودیهای اصلی، بارندگی، ورودی رودخانهها و آبهای زیرزمینی هستند و خروجیها، تبخیر، استخراج آب برای کشاورزی و مصارف محلی است. برای احیای دریاچه باید ورودیها از خروجیها بیشتر شود تا به حجم مورد نظر برسد و سپس ورودیها برای حفظ دریاچه باید جریانهای خروجی را متعادل کنند.
حوضه دریاچه ارومیه کاسهایشکل است. با کاهش مساحت، کاهش حجم تسریع شده است. بدون دادههای دقیق در مورد ژرفاسنجی، حجم آب دریاچه در پرشدگیهای نسبی و فصلی واضح نیست.
برنامه احیای دریاچه ارومیه در نظر داشته تا سال ۱۴۰۶ به حجم آب 14.4 میلیارد مترمکعب برسد که با مساحت سههزارو 700 کیلومتر مربع و ژرفای متوسط 3.9 متر مطابقت دارد. اگر حجم پرشدگی در سال آبی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ مثلا دو میلیارد مترمکعب بوده باشد، حدود حجم مورد نیاز برای احیا 12.4 میلیارد مترمکعب آب بیشتر خواهد بود. در سال ۱۴۰۰، حجم آب دریاچه حدود 2.5 میلیارد مترمکعب گزارش شد. به دلیل سرعت بالای تبخیر (حدود یک متر در سال)، فقط اضافهکردن آب ممکن است کافی نباشد. دریاچه در اثر تبخیر آب خود را از دست میدهد، بنابراین ورودی سالانه باید تبخیر را نیز جبران کند. نیاز سالانه آب برای حفظ دریاچه به تعادل بین جریان ورودی و تبخیر بستگی دارد. بهعنوان مثال، اگر مساحت سطح دریاچه سههزارو 700 کیلومتر مربع و تبخیر یک متر در سال باشد، تلفات تبخیر سالانه 3.7 میلیارد مترمکعب است.
بنابراین ورودی رودخانهها، بارندگی و... برای حفظ دریاچه باید حداقل 3.7 میلیارد مترمکعب/ سال باشد. اما جریان ورودی به دلیل انحراف آب کمتر است، بنابراین طرح احیا باید شامل کاهش مصرف آب و افزایش جریان ورودی باشد. حجم رسوبات تهنشینشده در دریاچه ارومیه از سال 1375 تا ۱۴۰۳ حدود 400 تا ۸۰۰ میلیون مترمکعب برآورد شده است. سرعت رسوبگذاری میانگین پنج تا 7.5 میلیمتر در سال است. مساحت سطح دریاچه بهطور قابل توجهی در نوسان بوده است. در بازه 28 سال، رسوب تجمعی با ضرب نرخ سالانه رسوبگذاری در مساحت و زمان قابل برآورد است. البته مداخلات انسانی (مانند سدهای ساختهشده و کشاورزی) عرضه رسوب را تغییر داده است. برای ارقام دقیق، بررسیهای مستقیم ژرفاسنجی یا مدلهای هیدرولوژیکی بازبینیشده خاص دریاچه ارومیه مورد نیاز است. دریاچه ارومیه در دهههای اخیر نیز خشکشدگی قابل توجهی را تجربه و تغییرات اقلیمی در کنار فعالیتهای انسانی نقش مهمی ایفا کرده است. این منطقه شاهد افزایش قابل توجه میانگین دما بوده که چند دهه گذشته تقریبا یک تا 1.5 درجه سانتیگراد افزایش یافته است. دمای بالاتر سرعت تبخیر را تسریع میکند و بهطور مستقیم سطح آب دریاچه را کاهش میدهد.
ژرفای کم دریاچه ارومیه (متوسط پنج تا شش متر) آن را بهویژه در برابر تبخیر آسیبپذیر میکند که 60 تا 65 درصد از اتلاف آب آن در دورههای خشک را تشکیل میدهد. مدلهای اقلیمی حاکی از کاهش بارندگی سالانه در حوضه دریاچه ارومیه، بهویژه در زمستان و بهار است. این کاهش جریان مستقیم آب از بارندگی را کاهش میدهد.
دماهای گرمتر انواع بارندگی را تغییر داده است و بارشهای زمستانی بهجای برف بیشتر به صورت باران میبارد. این امر باعث کاهش برف در کوههای اطراف (مانند رشتهکوه زاگرس) میشود و آب ذوب بهار/تابستان را کاهش میدهد که از لحاظ تاریخی دریاچه را هرساله پر میکرده است. این منطقه خشکسالیهای مکرر و شدیدتر مرتبط با تغییرات اقلیمی را تجربه کرده است؛ مانند خشکسالی شدید ۱۳۷۷-۱۳۸۰ که باعث کاهش 50درصدی حجم دریاچه در آخر دهه 70 شمسی شد. این رویدادها منابع آب را تحت فشار قرار داده و جریان ورودی از سرشاخهها را کاهش داده است. شاخههای اصلی دریاچه (مانند زرینهرود) به دلیل کاهش ذوب برف و تغذیه آبهای زیرزمینی کاهش جریان داشتهاند. پیشبینیهای اقلیمی نشاندهنده کاهش بالقوه 30درصدی ورودی رودخانه تا سال 2100 تحت سناریوهای انتشار بالای گاز دیاکسید کربن است.
الگوهای بارندگی نامنظم منجر به توفانهای کوتاه و شدید و به دنبال آن دورههای شدید خشک و باعث کاهش آبرسانی مؤثر میشود. تغییرات اقلیمی فشار ناشی از سدها (بیش از ۹۰ سد و بند بر سرشاخهها) و استخراج آب زیرزمینی برای کشاورزی را تشدید میکند. کاهش جریان طبیعی به دلیل عوامل اقلیمی باعث میشود آب کمتری برای جبران مصرف باقی بماند. دمای بالاتر و تبخیر بیشتر باعث استفاده بیشتر از آب کشاورزی میشود و منابع را از دریاچه منحرف میکند. توفانهای گردوخاک کیفیت خاک و هوا را کاهش داده و بهطور بالقوه ریزاقلیم محلی را تغییر میدهند و روند خشکشدن را تشدید میکنند.
بر اساس برنامه احیای دریاچه ارومیه، هدف دستیابی به تراز اکولوژیکی 1274.1 متر از سطح دریاست که به حجمی در حدود 14.4 میلیارد مترمکعب نیاز دارد. حجم مورد نیاز برای احیا حدود 14.4 میلیارد مترمکعب است. مدیریت پایدار برای حفظ دریاچه پس از احیا بسیار مهم است. جریانهای ورودی مورد نیاز برای حفظ حجم هدف، باید از رودخانهها، بارندگی و کاهش برداشتهای انسانی تأمین شود و همزمان باید تبخیر را نیز جبران کند. جریان ورودی ناکافی است و نیاز به بهبود مدیریت آب دارد. در عین حال توجه شود که تغییر اقلیم، کاهش بارندگی و دمای بالاتر تبخیر را تشدید میکند. سدها و کشاورزی حدود 90 درصد آب منطقه را مصرف میکنند. ضمنا، پرکردن مجدد سریع با روشهای عمرانی باعث شورشدن و اختلال در اکوسیستم میشود. برای رساندن دریاچه ارومیه به حجم پایدار از نظر اکولوژیکی، کاهش استخراج آب و بهبود مدیریت منابع توسط دولت و مردم منطقه بهجای انتقال یکباره آب الزامی است.