شناسهٔ خبر: 71484520 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

ماجرای رضایت شهید کسایی از ضارب و ترورکننده اش

کسی که شهید کسایی را ترور کرد، از سربازان تیپ ۵۵ بود که به عنوان یک نفوذی منافق آنجا حضور داشت و پس از دستگیری، شهید کسایی مصرانه خواستار عفو و بخشش او بود.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آخرین فرصت» دربرگیرنده روایت زندگی رفعت قافلان‌کوهی با شهید علی کسایی است که تقریظ رهبر انقلاب بر آن در مراسمی در حرم حضرت شاهچراغ (ع) رونمایی می‌شود. شهید علی کسایی جوان انقلابی و مربی آموزش‌های سیاسی و مذهبی است که در ۱۴ آذر ۱۳۳۴ مصادف با عید غدیر در شیراز به دنیا آمد، در سن ۲۵ سالگی ازدواج کرد که خطبه عقدشان توسط امام خمینی (ره) جاری و مراسم ساده عروسی‌شان نیز در روز عید غدیر برگزار شد.

علی کسایی که زندگی‌اش را وقف آموزش، تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه و آرمان‌های انقلاب اسلامی کرده بود، در روز عروسی‌اش دعا کرد تا خداوند شهادتش را هم روز عید غدیر قرار دهد. این کتاب روایتی از زبان قافلان‌کوهی است که به قلم سمیرا اکبری به رشته تحریر درآمده است.

داستان «آخرین فرصت» از روز خواستگاری شروع می‌شود و تا مدتی پس از شهادت علی کسایی ادامه دارد و فراز و نشیب‌های زندگی خانم قافلان‌کوهی را نقل می‌کند.

ابراهیم کلامی از دوستان و همکاران ارتشی شهید کسایی در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: از سال‌های ۵۸ و ۵۹ به‌صورت پراکنده و از سال ۱۳۶۰ تا زمان شهادت شهید کسایی یعنی تا سال ۶۶ به‌طور پیوسته همکاری داشتم. او شخصیتی بسیار متواضع، متدین، انقلابی، پرکار و مسئولیت‌پذیر بود. انسانی شریف و فرهیخته که تحصیلات الهیات خود را از دانشگاه مشهد به اتمام رسانده بود. حافظ نهج‌البلاغه بود و خطبه‌های بسیاری از آن را به‌خوبی از بر داشت و تدریس می‌کرد. شیوه تدریس او به‌قدری جذاب و تاثیرگذار بود که زبانزد خاص و عام شده بود.

وی افزود: پس از پیروزی انقلاب، زمانی که انجمن‌های اسلامی شکل گرفتند، شهید کسایی در صداوسیمای فارس درس‌هایی از نهج‌البلاغه ارائه می‌کردند. نخستین آشنایی من با او نیز به همان سال ۱۳۵۸ بازمی‌گردد، زمانی که برای حضور در جلسات‌شان از انجمن اسلامی پادگان‌ها به آنجا می‌رفتیم. بعدتر او را برای تدریس مباحث عقیدتی به دانشکده دعوت کردیم؛ با نامه‌نگاری‌های متعدد توانستیم او را جذب کنیم تا کلاس‌های عقیدتی مرکزهای ما را تدریس کند. علاوه بر تدریس، شهید کسایی در فعالیت‌های انقلابی و جبهه‌ها نیز حضوری فعال داشت.

این نظامی ارتشی در ادامه گفت: در عملیات‌های مختلف مانند سومار، مهران و اورامانات، همراه او بودم. او در جبهه سومار مجروح شد و به شهادت رسید. شهادت این بزرگوار در آذرماه سال ۶۶ رخ داد. اکنون بیش از ۳۷ سال از آن واقعه تلخ می‌گذرد، اما خاطرات و خدمات ارزشمندش همچنان در ذهنم زنده است. اگر زودتر کتابی درباره زندگی او نوشته می‌شد، می‌توانست تأثیری عمیق‌تر بر نسل‌های بعدی بگذارد، هرچند هنوز هم دیر نشده است.

کلامی گفت: عبادت‌های شهید کسایی ستودنی بود. شب‌ها در سنگر برای نماز صبح برمی‌خاست و دعای صباح چنان با تمام وجودش می‌خواند که صدای لرزان او اشک را بر چشمانم جاری می‌کرد. شجاعتش بی نظیر بود؛ او پیش نمازمان بود و یک روز به هنگام قنوت نماز مغربش، گلوله توپ در نزدیکی او منفجر شد و صدایش آنقدر عمیق بود که بسیار وحشتناک شنیده شد. پشت سر او بودم و دیدم در آن لحظه حتی کوچک‌ترین اضطرابی در حرکاتش دیده نشد و همچنان غرق در عبادت بود.

وی افزود: شهید کسایی همراه آقای احمد فاطمی (رئیس بخش عقیدتی ما در آن مقطع) بارها از سوی منافقین تهدید می شدند. حتی یک بار در خیابان ارم اقدام به ترور او شد، اما خوشبختانه دشمن ناکام ماند. زیرا توانستیم همه اسلحه های شان منافقان را کشف کنیم و به دستگیری تعدادی از آنها پرداختیم.

همرزم شهید کسایی ادامه داد: یکی از سربازان تیپ ۵۵ که عضو منافقین بود، این ترور را ترتیب داد اما بعدها دستگیر شد. همان زمان شهید کسایی با نهایت تواضع اصرار داشت که این فرد باید بخشیده شود، درحالی‌که ما معتقد بودیم چنین حقی صرفاً متعلق به ملت است و نمی توان حق شخصی تلقی کرد.

کلامی در پایان گفت: یکی دیگر از ویژگی‌های این بزرگمرد اخلاق والایش بود؛ با تواضعی بی‌نظیر به همه سلام می‌کرد و هیچ تفاوتی میان افراد قائل نمی‌شد. تا جایی که به کل پادگان سلام می کرد. زندگی و رفتار او الگوی کاملی برای ایمان، شرافت، و خدمت صادقانه بود.