به گزارش شهدای ایران، در دل جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶، آسمان ضاحیه، منطقهای استراتژیک در جنوب بیروت، جولانگاه پهپادهای اسرائیلی بود. هر پرواز، نشانهای بود از تلاش بیوقفه اسرائیل برای پیدا کردن و حذف سیدحسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان. آنها سیدحسن را تعقیب میکردند اما او نمیگریخت! کنار حاج قاسم و حاج عماد در یک اتاق عملیات ساده ایستاده بود و با آرامش نقشه را بررسی میکرد. انگار نه انگار پشت پنجرهها جهنم برپاست.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، در یکی از خاطراتش، پرده از شبی دلهرهآور برداشت که اگر چند ثانیه دیرتر از ساختمان خارج میشدند، شاید امروز دیگر نه حزباللهی وجود داشت و نه حتی لبنانی.
طبق خاطرات حاج قاسم، او و حاج عماد مغنیه، فرمانده برجسته مقاومت، همراه سیدحسن نصرالله آن شب در اتاق عملیاتی در قلب ضاحیه بودند. آن هم اتاقی معمولی، نه زیرزمینی؛ اما مجهز به سیستمهای ارتباطی امن و گاهاً پیشرفته.
ساعت ۱۱ شب، مشغول کار خودشان بودند که اوضاع بیرون به مزاج حاج قاسم خوش نیامد. خیابانهای ضاحیه زیادی ساکت بودند و چراغها خاموش؛ انگار قلب ضاحیه مرده بود و هیچ کس آن جا زندگی نمیکرد. اما برعکس زمین، آسمان پر از پهپادهای MK اسرائیلی بود و برای خودشان ۳ تا ۳ تا این طرف و آن طرف میرفتند و همه جا را کنترل میکردند. صدای انفجار هم از دور و نزدیک به گوش میرسید.
همین باعث شد دل حاج قاسم شور سیدحسن را بزند.حاج عماد و حاج قاسم تصمیم گرفتند سیدحسن جابهجا شود؛ اما او بهسختی میپذیرفت که اتاق عملیات را ترک کند و به ساختمانی دیگر برود. آسمان ضاحیه از صدای پهپادهای دشمن پر بود.
لحظاتی بعد، انفجار! بمباران دقیقی ساختمان مجاور را با خاک یکسان کرد. همه صبر کردند. لحظهای بعد، حمله دوم: پلی در نزدیکی ساختمان هدف قرار گرفت. بمباران سوم حتمی بود. آنها باید حرکت میکردند. اما چگونه؟
در تاریکی شب، سه مرد بدون خودرو، زیر آسمانی که دشمن از بالا با دوربینهای حرارتی نظارهگرشان بود. عماد مغنیه با سرعت ناپدید شد تا راهی پیدا کند. حاج قاسم و سیدحسن زیر درختی نشستند؛ اما میدانستند که چشمهای الکترونیکی پهپادها از حرارت بدنشان آنها را میبیند و تصویرشان را مستقیم میفرستد به اتاق عملیاتهای تلآویو.
لحظاتی بعد، عماد با ماشینی برگشت. اِمکاها بر خودرو متمرکز شدند. حالا لحظهی فریب بود.
با زیرکی و شجاعتی مثالزدنی، آنها از چشمان تیزبین دشمن گریختند و از راهی به زیرزمین رفتند و از آن جا به زیرزمین دیگری. در سکوت مرگبار ضاحیه، بازی مرگ و زندگی ادامه داشت. ساعت ۲ نیمهشب، پس از یک تعقیب و گریز نفسگیر، دوباره به اتاق عملیات بازگشتند؛ زنده، پیروز، و آماده برای ادامه نبرد.
منبع : فارس