شناسهٔ خبر: 71471443 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

رسانه آمریکایی: آمریکا باید ایران را از ائتلاف با چین و روسیه خارج کند/ نحوه برخورد ترامپ با اتحاد اوراسیایی ایران، روسیه و چین، آینده ریاست‌جمهوری ترامپ را تعریف خواهد کرد/ روابط نظامی روسی با ایران و یمن گسترش یافته است

«ولیام الیسون» کارشناس روابط بین‌الملل در نشریه نشنال اینترست می‌نویسد: چین، روسیه و ایران یک اتحاد اوراسیایی با ابعاد دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی تشکیل داده‌اند. واشنگتن باید به جای تلاش برای جداسازی اعضای این بلوک با مشوق‌ها یا تهدیدات به دنبال خارج کردن ایران از این ائتلاف باشد.

صاحب‌خبر -

به گزارش جماران؛ ایرنا نوشت: «ولیام الیسون» کارشناس آمریکایی روابط بین‌الملل می‌نویسد: «یک اتحاد سه‌گانه جدید متشکل از جمهوری خلق چین، فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران. شرکای کوچک‌تر این اتحاد شامل کره شمالی، ونزوئلا، کوبا، حزب‌الله، حماس و یمنی‌ها هستند.نحوه برخورد ترامپ با این اتحاد اوراسیایی، آینده ریاست‌جمهوری او را تعریف خواهد کرد.»

 «ولیام الیسون» کارشناس روابط بین‌الملل در نشریه نشنال اینترست می‌نویسد: چین، روسیه و ایران یک اتحاد اوراسیایی با ابعاد دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی تشکیل داده‌اند. واشنگتن باید به جای تلاش برای جداسازی اعضای این بلوک با مشوق‌ها یا تهدیدات به دنبال خارج کردن ایران از این ائتلاف باشد.

با آغاز دوره دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، او با یک جهانی آشفته و پرتلاطم روبرو است. جنگ روسیه و اوکراین همچنان ادامه دارد و روسیه در میدان نبرد به پیشروی خود ادامه می‌دهد. در حالی که مرکز این درگیری در اوکراین است، اقدامات مهمی نیز در داخل روسیه و دریای سیاه رخ داده است. در خاورمیانه، اسرائیل و حماس چندین هفته است که در مرحله اول یک آتش‌بس موقت به سر می‌برند که ممکن است به یک آتش‌بس پایدارتر تبدیل شود یا در هر لحظه فروبپاشد.

آتش‌بس بین اسرائیل و حزب‌الله که در ماه نوامبر حاصل شد، برای چندین هفته دیگر تمدید شده، اما تنش‌ها در جنوب لبنان همچنان ادامه دارد. در همین حال، در هفته‌های منتهی به آتش‌بس غزه، نیروهای یمن همچنان به شلیک پهپادها و موشک‌های بالستیک به سمت اسرائیل ادامه داده‌اند و اسرائیل و ائتلاف آنگلو-آمریکایی در دریای سرخ نیز به بمباران مواضع این گروه می‌پردازند. در حالی که یمنی‌ها اخیراً اعلام کرده‌اند که در پی آتش‌بس غزه، حملات به کشتی‌های غیر اسرائیلی را متوقف می‌کنند، اما همچنان وعده داده‌اند که حملات به کشتی‌های اسرائیلی را تا تکمیل تمام مراحل آتش‌بس ادامه خواهند داد. در این میان، «ایران همچنان به ادامه توسعه برنامه هسته‌ای خود است». در شرق آسیا، چین قدرت‌نمایی می‌کند و کره شمالی همچنان تهدیدات نظامی خود را علیه همسایه جنوبی‌اش افزایش می‌دهد.

در مرکز این بحران‌ها و درگیری‌های ظاهراً متفاوت، یک ائتلاف در عرصه جهانی وجود دارد: یک اتحاد سه‌گانه جدید متشکل از جمهوری خلق چین، فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران. شرکای کوچک‌تر این اتحاد شامل کره شمالی، ونزوئلا، کوبا، حزب‌الله، حماس و یمنی‌ها هستند. اعضای این اتحاد به دلیل موقعیت جغرافیایی مشترک در اوراسیا، به حکومت‌هایی با خصومت بنیادی با نظم جهانی تحت رهبری آمریکا تبدیل شده‌اند. در سال‌های اخیر، اتحاد اوراسیایی همواره در حال آزمودن و کاوش در محیط دفاعی جهانی آمریکا بوده است؛ گاه در اروپای شرقی، گاه در خاورمیانه، و گاه در شرق آسیا، با این هدف که مرزهای قرمز آمریکا را بیابند. این اتحاد روابط گسترده نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی ایجاد کرده است. روابط نظامی روسی با ایران و یمن گسترش یافته است، پکن نیز روابط خود را با یمنی‌ها گسترش داده و همزمان به مسکو و تهران یک شریان اقتصادی حیاتی ارائه می‌دهد.

نحوه برخورد ترامپ با این اتحاد اوراسیایی، آینده ریاست‌جمهوری او را تعریف خواهد کرد. در دوران بایدن، رویکرد آمریکا اساساً تدافعی بود. واشنگتن سلاح‌هایی را در اختیار اوکراین قرار داد تا بتواند تهاجم روسیه را دفع کند، اما تا همین اواخر هیچ اقدام تهاجمی علیه روسیه انجام نداد. آمریکا به اسرائیل سلاح‌هایی برای مقابله با نیروهای تحت حمایت ایران داد و از آن در برابر حملات موشکی ایران دفاع کرد، اما چندین بار اسرائیل را از انجام حملات تهاجمی علیه ایران یا نیروهای تحت حمایتش باز داشت. همچنین از کشتی‌ها در دریای سرخ در برابر حملات حوثی‌ها محافظت کرد و اهداف یمنی را هدف قرار داد، اما نتوانست این گروه را به طور کامل شکست دهد. اکنون ترامپ و تیمش باید تصمیم بگیرند که آیا سیاست‌های بایدن را ادامه دهند یا یک رویکرد تهاجمی‌تر در پیش بگیرند.

مقامات و تحلیلگران راهبردهای مختلفی را برای تضعیف یا حتی از بین بردن اتحاد اوراسیایی بررسی کرده‌اند. یکی از رایج‌ترین این استراتژی‌ها «معکوس کیسینجر» نام دارد. بر اساس این راهبرد، سیاست‌گذاران آمریکایی تلاش می‌کنند قدرت ضعیف‌تر اوراسیایی، یعنی روسیه، را از قدرت قوی‌تر، یعنی چین، جدا کنند. این سیاست مشابه موفقیت نیکسون و کیسینجر در جدا کردن چین مائو از اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد است. راهبرد دیگر، ایجاد شکاف بین روسیه و ایران است. دولت اوباما این رویکرد را امتحان و دولت اول ترامپ نیز آن را بررسی کرد.

با این حال، یک راهبرد سوم پیشنهاد می‌شود. به جای تلاش برای جداسازی چین از روسیه یا روسیه از ایران با استفاده از دیپلماسی، واشنگتن باید رویکردی جسورانه‌تر اتخاذ کرده و ایران را از این اتحاد خارج کند. هدف این است که ایران را مجبور کنیم همکاری خود با چین و روسیه را متوقف کرده و از تضعیف متحدان آمریکا و نظم جهانی تحت رهبری آمریکا دست بردارد. این کار، هرچند کمتر از تغییر حاکمیت در ایران خواهد بود، اما به یک تغییر اساسی در رفتار ایران منجر خواهد شد. برای دستیابی به این هدف، باید یک اقدام چندجانبه دیپلماتیک، اقتصادی و ایدئولوژیک اجرا شود.

این راهبرد بزرگ از تاریخ تلاش‌های ایالات متحده و دیگر قدرت‌های لیبرال برای مقابله با اتحادهای موجود الهام گرفته شده است. در جنگ جهانی اول، متحدین که شامل فرانسه، بریتانیا، روسیه و در نهایت ایالات متحده، علیه آلمان، امپراتوری اتریش-مجارستان و امپراتوری عثمانی جنگیدند. بیست سال بعد، در جنگ جهانی دوم، متحدین به رهبری ایالات متحده، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی با محور آلمان نازی، ژاپن و ایتالیا مقابله کردند. در هر دو جنگ، متحدان منابع قابل توجهی را برای جدا کردن یک عضو بلوک دشمن از دو متحد اصلی آن اختصاص دادند. در حال حاضر، کشوری که ایالات متحده باید از ائتلاف موجود علیه آمریکا جدا کند جمهوری اسلامی ایران است.

در نهایت، ایالات متحده باید از این فرصت استفاده کرده و ایران را از اتحاد اوراسیایی خارج کند. یک کارزار موفق نه تنها جغرافیای سیاسی خاورمیانه را بازسازی خواهد کرد و موقعیت آمریکا را تقویت می‌کند، بلکه چین و روسیه را نیز با از دست دادن شریک اصلی خود در خاورمیانه تضعیف خواهد کرد. اکنون زمان آن است که واشنگتن این فرصت استراتژیک را غنیمت شمرده و آن را اجرایی کند. با تکیه بر ابتکارات اولیه دولت ترامپ رویکردی چندجانبه برای حذف ایران از اتحاد اوراسیایی ضروری است. این اقدامات فراتر از کارزار در حال شکل‌گیری ترامپ علیه ایران، که به نظر می‌رسد به‌طور محدود بر برنامه هسته‌ای ایران متمرکز است، خواهد رفت و یک ابتکار راهبردی گسترده‌تر را می‌طلبد.

دولت ترامپ باید دستور اجرایی جدید خود را به‌طور جدی اجرا کند و به سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران بازگردد، به ویژه در بخش انرژی. این اقدام شامل اجرای سختگیرانه تحریم‌های نفتی موجود خواهد بود که دولت بایدن در اجرای آن‌ها کوتاهی کرده و باعث افزایش صادرات نفت ایران شده است.

نویسنده این مطلب در پایان با طرح ادعاهای بی‌پایه و اساس علیه ایران، مجموعه ای از پینشهادها را به دولت ترامپ برای کاستن از قدرت ایران ارائه کرده و می‌نویسد: «علاوه بر آن، تحریم‌های جدیدی نیز باید در نظر گرفته شوند، از جمله تحریم‌های ثانویه علیه نهادهای چینی که در تجارت گسترده نفت با ایران نقش دارند. وزارت خزانه‌داری آمریکا در حال حاضر در این مسیر حرکت می‌کند. واشنگتن باید یک حمله ایدئولوژیک بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی را هدایت کند که شامل محکومیت گسترده ایران، حمایت صریح از مخالفان ایران و اعمال فشار بر ایران در سازمان ملل است.

ترامپ باید در ۱۰۰ روز نخست خود، یک سخنرانی مهم درباره ایران ارائه کند که تلفیقی از محکومیت ایران باشد. در نهایت، واشنگتن باید تهران و حامیان آن در پکن و مسکو را در سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن تحت فشار قرار دهد. با توجه به اینکه چین و روسیه هر دو در شورای امنیت سازمان ملل حق وتو دارند، احتمالاً اقدامات قاطع‌تر علیه تهران شکست خواهد خورد. با این حال، حتی تلاش برای تصویب قطعنامه‌های جدید ضدایرانی، اعضای این اتحاد را در موضع تدافعی قرار خواهد داد.»

 

توضیح : انتشار این مطالب به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا برای آشنایی مخاطبان ایرانی با رویکردهای جاری در واشنگتن با هدف اعلامی «تضعیف قدرت ایران تحت سیاست فشار حداکثری» منتشر می‌شود.

اخبار مرتبط

انتهای پیام