علی نیلی، انصاف نیوز: جدیدترین کتاب اقتصاددان نوبلیست، جوزف استیگلیتز به فارسی ترجمه شده و منتشر شده است. این کتاب که درباره سیاستهای نئولیبرال و مفهوم آزادی اقتصادی نوشته شده، برای روشنفکر ایرانی اهمیت دارد چرا که سیسات اقتصادی نئولیبرال یکی از متهمان وضعیت کنونی کشور است.
برای رونمایی از این کتاب، که توسط انتشارات روزنه راهی بازار کتاب شده، از رحمان قهرمانپور، حسین راغفر و فرشاد مومنی دعوت کردیم تا در دفتر انصاف نیوز دیدگاههای خود را درباره «علم اقتصاد و جامعه خوب» بیان کنند.
این مراسم به صورت زنده از اینستاگرام انصاف پخش شد اما متاسفانه به دلیل اختلالات شدید اینترنت در روز یکشنبه 21 بهمن گذشته، لایو ذخیره نشد و از دست رفت.
پیشتر سخنان دکتر فرشاد مومنی در این مراسم که به شرایط ایران و نسبتش با مباحث کتاب اختصاص داشت، منتشر شده است.
نگرانی جامعه علمی جهان از افزایش نابرابری
رحمن قهرمانپور، دانشآموخته و پژوهشگر علوم سیاسی گفت: این کتاب بخشی از ادبیاتی است که سالهای اخیر به انتقاد از سیاستهای اقتصادی و سیاسی چنددهه اخیر امریکا پرداخته است. نویسندههایی مانند عجم اوغلو، دنی رودریک و حتی فوکویاما با صدای رسا سیاستهایی را که در امریکا طی 4دهه اخیر به اجرا درآمده است، نقد میکنند. در فلسفه سیاسی به این سیاستها نئولیبرالیسم میگویند و در اقتصاد سیاسی بینالمللی اجماع واشنگتن خوانده میشود اما همگی تقریبا توصیف یک مجموعه سیاست است.
او ادامه داد: دلیل این انتقادها عمدتا برمیگردد به این واقعیت که در سالهای اخیر نابرابری در جامعه امریکا حتی در قیاس با اروپا بیشتر شده و یکی از دلایل ظهور پوپولیسم در امریکا که آن را به شکل ترامپ میبینیم همین افزایش نابرابریهاست.
با وجود نقدهای استیگلیتز و دیگران به نابرابری، شاهدیم در امریکا، در برزیل و در آرژانتین جریانهایی ظهور کردهاند که حتی به یک معنا از لیبرالیسم هم عبور کرده و لیبرتارین هستند تا جایی که بسیاری از مدافعان اجماع واشنگتن را هم به تعجب واداشته است.
لیبرالیسم و بحران دموکراسی
مترجم کتاب «نظم و زوال سیاسی» فرانسیس فوکویاما گفت: ریشه کتاب به نظریه عدالت رالز برمیگردد. اهمیت نظریه رالز این بود که تا پیش از طرح آن، کمتر کسی جرات میکرد از رابطه لیبرالیسم با عدالت صحبت کند عمده نظریههای عدالت مارکسیستی بودند چون عدالت یک مبحث مارکسیستی تلقی میشد. مارکس روی طبقات اجتماعی و بهرهکشی و… در فلسفه سیاسی رالز اولین کسی بود که اثبات کرد الزاما بین لیبرالیسم و عدالت تعارض ذاتی وجود ندارد.
قهرمانپور اضافه کرد: نظریه رالز موجب بحثهای بیشتر دیگری شد مانند بحثهای هابرماس در کنشهای تفاهمی. هابرماس میگوید در دموکراسی فقط آزادی منفی مهم نیست و شهروندان باید بتوانند استعدادهای خود را شکوفا کنند. چارز تیلور این بحث را ادامه میدهد که استیگلیتز هم در کتابش به آن اشاره کرده است. بحث جواع چندزبانی و چندقومیتی و وضعیت شهروندان.
هابرماس در پروژه مدرنیته متاخرش از میراث روشنگری سخن میگوید. میگوید وعدههای روشنگری تحقق پیدا نکرده و باید به سنت رواداری بازگردیم. استیگلیتز هم این را به نوعی تکرار کرده است.
او گفت: مساله دوم رابطه بین بازار و دموکراسی است که مساله خیلی مهمی است. من چند سالی روی این بحث متمرکز بودم و کتابی از جکنات و جانسون ترجمه کردهام که بررسی میکند وقتی بازار شکست میخورد چه اتفاقی میافتد؟ بازار برای محفاظت از دموکراسی کافی نیست بلکه باید یک نهادهای ثانویه در کنار بازار درست کنیم که اینها مانع شکست بازار و افزایش نابرابری شوند.
پس از این منظر میشود گفت کتاب «علم اقتصاد و جامعه خوب» پاسخی است به بحران دموکراسی در امریکا. دموکراسی هم فقط در امریکا در معرض خطر نیست و جلوههایی از آن را در سراسر دنیا میشود دید. همانطور که اشاره کردم در برزیل و آرژانتین. در گواتمالا، در ونزوئلا، در تایلند، در کره جنوبی و… بنابراین یک زاویه فهم این کتاب، بحران دموکراسی از منظر کارآمدی است.
خیر جمعی یا منافع فردی
قهرمانپور مبحث دیگر کتاب را رابطه بین عدالت و لیبرالیسم دانست: بحثهای جماعتگرایی که سندل و رالز سرآمدان آن هستند. بحث بر سر این است که منافع فرد در اولویت است یا خیر جمعی؟ این بحث بسیار جدی و پردامنهای است. فرض کنید یک سلبریتی، میرود تجارت میکند یا وارد حوزه سلامت میشود. مایکل والتزر میگوید این جلوهای از بیعدالتی است چون امکانی که برای آن سلبریتی وجود دارد، برای همه وجود ندارد.
او گفت: این بحث خیلی مهم و دامنهداری است. اولین درس لیبرالیسم، اصالت فرد است در حالیکه خیلی از مواقع میان خیر جمعی و منافع افراد، تعارض به وجود میآید. این بحث را استیگلیتز هم در این کتاب مورد اشاره قرار داده است.
خبرنگار انصاف نیوز پرسید: برای مخاطب فارسیزبان که در همین یک هفته اخیر 10 درصد ثروتش را از دست داده، چه اهمیتی دارد که لیبرال دموکراسی در امریکا کار میکند یا نمیکند؟ او پاسخ داد: بحث بر سر همین است که مدلهای مرسوم دموکراسی نتوانستهاند کارآمدی مورد نیاز را ارائه دهند و بنابراین نابرابری بیشتر شده است. ما در متون کلاسیک جامعه شناسی سیاسی میخوانیم که جوامع کارگری به احزاب سوسیال دموکرات تمایل دارند در حالیکه میدانیم کارگران امریکایی به ترامپ رای دادند.
اشکالی بر کار استیگلیتز
قهرمانپور گفت: به نظر من این کتاب چند اشکال اساسی دارد. یکی از اشکالات این است که استیگلیتز بحثهای خود را متمرکز کرده بر امریکا. اطلاعات بسیار کمی از اروپا دارد و این به نظر من عجیب است اما این تمرکز بر جامعه امریکا، ما را محتاط میکند در تعمیم نتایج.
یافتههای استیگلیتز برای جامعه امریکا کاربرد دارد ولی شاید نتواند مسائل ما را توضیح دهد. بنابراین باید در تعمیم آن احتیاط کنیم. البته دیدم نقدهای بسیار زیادی هم به این بحثها نوشته شده اما ندیدم کسی گفته باشد او خائن است یا دارد امریکا را ضعیف میکند.
او ادامه داد: نکته دوم این است که میتوان با نظرات و تحلیلهای او درباره پیامدهای نئولیبرالیسم در جامعه امریکا همراه بود اما به نظرم در مورد پیامدهای لیبرال دموکراسی بر سیاست بینالملل به وضوح اشتباه میکند. میگوید اجرای سیاستهای نئولیبرال که به نظر منظورش سیاستهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است، در همه جهان منجر به فقر شده است. این درست نیست. هر چهار قدرت نوظهور اقتصادی امروز جهان از پیامدهای جهانیسازی و سیاستهای نئولیبرال بهره بردهاند.
در مقابل، دیدگاههایی وجود دارد که توصیه میکنند امریکا درون مرزهایش بماند. اولین بار هانتینگتون مطرح کرد که چه لزومی دارد امریکا برود در جهان دنبال حقوق بشر و آزادی تجارت و… باشد. طرز فکری که امروز نتیجهاش شده است سیاستهای ترامپ.
این کارشناس فلسفه سیاسی گفت: نکته دیگر این است که استیگلیتز دچار خطای روششناختی شده است و نظریه را کاملا معادل سیاست گرفته است در حالیکه نمیتوانیم نئولیبرالیسم را تجسم عینی نظریه هایک و فریدمن خواند. به نظر من او توجه نمیکند نظریهها معادل سیاستها نیستند.
ما در علوم سیاسی میگوییم فلسفه سیاسی، اندیشه سیاسی، نظریه سیاسی، سیاستگذاری. یعنی 4 حوزه فاصله است تا از فلسفه به اجرا برسید.
شما وقتی وارد حوزه سیاست میشوید، با برآیندی از اندیشهها مواجه هستید و البته میتوانید بگویید تاثیر یک نفر بارز بوده است اما اندیشه معادل سیاست نیست. رالز که اینهمه در جهان سر و صدا کرد، یک نظریه آرمانی را مطرح کرد و بعد که بحث درگرفت و از او انتقاد شد، کتاب لیبرالیسم سیاسی را نوشت.
نقد دیگرم این است که لیبرالیسم معادل سرمایهداری نیست. ما مدلهای گوناگونی از سرمایهداری میشناسیم که از چین تا امریکا را دربرمیگیرد. درست است که سرمایهداری بر دوش لیبرالیسم ایستاده است اما این دو معادل هم نیستند و به نظرم استیگلیتز به اشتباه، این تفکیک را قائل نشده است.
نیاز یا عدم نیاز به مطالعه در دولت ایران
قهرمانپور در جواب سوال خبرنگار انصاف نیوز که مطالعه این کتاب برای چه سطحی از مدیران اقتصاد ایران لازم است، گفت: من نمیدانم که دوستان در دولت اصلا نیازی به مطالعه احساس میکنند یا نه. از شواهد و قرائن چنین برمیآید که اصلا کسی در ساختار دولت، خود را نیازمند دانستن نمیداند و در نتیجه نیازی هم به مطالعه احساس نمیکند.
شما دکتر میدری را ببینید؛ ایشان مقدمه فوقالعادهای بر کتاب تاریخ مختصر نابرابری نوشته است اما الان به تعبیر خودش، دنبال بروکراسی راه افتاده و نمیتواند دانش خود را برای حل مسائل حوزه رفاه اجتماعی به کار بگیرد. ما در دولت داریم کسانی که چارچوب نظری محکمی دارند اما بروکراسی اصلا اجازه نمیدهد آنها کاری از پیش ببرند. تبدیل میشوند به افرادی که شبانهروز کار میکنند اما کار بروکراسی را میکنند. نمیتوانند فرمان را بچرخاند به سمتی که درست میداند!
این تماس از زندان اوین میباشد!

پس از سخنان رحمن قهرمانپور درباره کتاب تازه جوزف استیگلیتز، پیام صوتی مترجم کتاب پخش شد؛ سیدعلیرضا بهشتی شیرازی که به دلیل شرکت و سخنرانی در همایش مجازی «گفتوگو برای نجات ایران» در شبکه اجتماعی کلاب هاوس ساکن زندان اوین است، در پیام صوتیاش، پس از تشکر از حضار و برگزارکنندگان این مراسم گفت: «در میان ریاضیدانها تعبیری وجود دارد که میگویند ریاضی زیباست. شاید دانشآموزان با این تعبیر موافق نباشند اما معلم میبیند که برخی از دانشآموزانش این زیبایی را درک میکنند و اتفاقا همینها هستند که این رشته را ادامه میدهند. در دوره لیسانس شاید نیمی از دانشجویان به این زیبایی باور داشته باشند اما در مراحل فوق لیسانس و دکتری، با اشتیاق ریاضی را دنبال میکنند و باور دارند که زیباست.»
آقای بهشتی با تشبیه رشته اقتصاد به ریاضی از منظر زیبایی، ادامه داد: «استاد با تجربه رشته اقتصاد، میبیند که وقتی مفاهیم اولیه را تدریس میکند، چشمهای برخی از دانشجویان برق میزند و میداند آنها را در مراحل بعد سر کلاس فوق لیسانس و دکتری خواهد دید، بعدها آنها را در سازمان برنامه یا وزارت اقتصاد خواهد دید. منظورم این است که کسانی فرمان اقتصاد کشور را در دست میگیرند که معمولا به رشته اقتصاد عشق دارند [این تماس از زندان اوین میباشد] و عشق کمی کوری هم میآورد دیگر.»
مترجم کتاب علم اقتصاد و جامعه خوب گفت: «کارنامه گزارههای اقتصادی خصوصا گزارههای اقتصاد نئوکلاسیک، به اعتقاد برخی دانشمندان دارد سبب زوال لیبرال دموکراسی غربی میشود.»
بنیانگذار انتشارات روزنه، شیفتگی اقتصاددانان به گزارههای علم اقتصاد از سویی و کارنامه ناگوار گزارههای اقتصادی به خصوص در زمینه نابرابری را به داستان لیلی و مجنون تعبیر کرد؛ لیلی از زیبایی چندانی بهره نمیبرد اما مجنون شیفتهاش بود.
بهشتی گفت: استیگلیتز در این کتاب راجع به آن شیفتگی و این کارنامه صحبت میکند.
مذهب بنیادگرایی بازار
در بخش بعدی این مراسم حسین راغفر، عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا به طرح دیدگاههای خود پرداخت. او اثر جدید استیگلیتز را جوابیه او به کتاب «راه بندگی» فون هایک خواند و گفت: نمیدانم چرا آقای بهشتی از عنوان فرعی کتاب برای نامگذاری آن استفاده کردهاند اما این کتاب در برابر راه بندگی هایک که 1944 منتشر شد، نوشته شده است.



در آن کتاب، فهمی از آزادی مطرح شده که خودش مانع آزادی بوده است. استیگلیتز در این اثر میگوید فریدمن و هایک به یک نوع مذهب باور داشتند که آن را بنیادگرایی بازار مینامد. از بحثهای خود با هایک و فریدمن حرف میزند و میگوید آنان هیچ جواب مستدل و منطقی برای نقدهای او نداشتهاند و در مقابل، به فهم غلط خود از آزادی تاکید و اصرار داشتهاند. برای همین هم استیگلیتز میگوید این مذهب بنیادگرایی بازار است!
راغفر ادامه داد: استیگلیتز میگوید اعتقاد به لیبرالیسم یعنی پایبندی و گرایش به اندیشه آزادی اما آزادی از چه؟ لیبرالیسم را تعبیر کردند به آزادی از مداخله دولت در اقتصاد. میگوید شکلهای مختلف لیبرالیسم در کشورهای گوناگون، در نتیجه پیامد چنین سیاستی، دچار مشکلات متعددی شد و این مشکلات آنان را متوجه مساله استقلال فردی کرد. لازمه استقلال فردی، فراهم آوردن فرصتهای برابر برای همه است. برای همین هم شما در کشورهای لیبرال غربی نوعی از نظامهای حمایت اجتماعی را میبینید که بر حقوق شهروندی تاکید دارند.
کشورهای لیبرال روی مساله رفاه برای همه تاکید داشتهاند. یعنی صرف اینکه کسی در خانوادهای فقیر به دنیا آمده، معنایش این نیست که او محکوم به ماندن در فقر است. فقر نباید به شکل نسلی منتقل شود. این تاکید بر حقوق شهروندی بود که فرصت دسترسی همگانی را به حداقلی از خدمات سلامت، آموزش و پرورش، تغذیه و مسکن فراهم آورد.
بازار متکفل همه شئون حیات جمعی
این متخصص اقتصاد رفاه در پاسخ به این پرسش که مگر این در کارنامه لیبرال دموکراسی غربی پس از جنگ جهانی ثبت نشده است، گفت: چرا، این در کارنامه لیبرال دموکراسی غربی درج شده اما بحث، افراط در فهم از لیبرالیسم است. چرا نئولیبرالیسم پدید آمد؟ لیبرالها معتقد بودند که حوزههایی مانند امنیت، سلامت یا تغذیه را نمیتوان به بازار سپرد. نئولیبرالها میگویند همه حوزههای حیات فردی را میتواند به بازار سپرد و تجلی این افراط، امروز در جامعه امریکا روشن است. مثلا زندان یا پلیس خصوصی درست کردهاند. حکم را قاضی میدهد اما زندان متعلق به بخش خصوصی است و الان بحثهای گوناگونی درباره احکام قضات برای جرایم کوچک مطرح شده است. یعنی صاحب زندان به قاضی رشوه میدهد تا برای هر اتفاق کوچکی حکم زندان بدهد!
راغفر ادامه داد: بحث استیگلیتز در این کتاب این است که بسیاری از فروضی که نئولیبرالیسم بر آن بنا شده، غیرواقعی و غلط است. بسیاری از سیاستهای اجرایی هم منبعث از نظریه است. اینطور نیست که فاصله خیلی زیادی بین نظریه و اجرا باشد. اتفاقا استیگلیتز میگوید آدمها خیلی پایبند علم نیستند، آن علائق ایدئولوژیک به علاوه منافع تعیین میکند که چه تصمیمی اتخاذ و چه سیاستی اجرا شود.
دانشآموخته دانشگاه ساکس انگلستان گفت: استیگلیتز نشان داده فروض نظریههای نئولیبرالیسم غلط است. میدانید که ریاضیدانی به نام دبرئو به همراه اَرو مدعیشده بودند بازار رقابت کامل میتواند به تخصیص بهینه منابع منجر شود. در این نظریه که به قضیه اَرو دبرئو معروف شد، فرض این بود که همه بازیگران بازار اطلاعات کامل و یکسان دارند. استیگلیتز و همکارش، گرینوالد اثبات کردهاند که اگر یک ابسیلون تفاوت بین اطلاعات بازیگران بازار باشد، تخصیص بهینه منابع امکانناپذیر است. این جاست که تنظیمگری معنا و اهمیت پیدا میکند. چرا باید نهاد تنظیمگر داشته باشیم تا منافع عموم مردم به مخاطره نیفتد. میگوید آزادی گرگها به معنای مرگ گوسفندان است؛ اگر کانونهای قدرت و ثروت را شکل دادید، آنگاه آزادی گروههای بزرگ مردمی را به مخاطره انداختهاید و از این منظر، بحث استیگلیتز کاملا بر شرایط امروز جامعه ایران انطباق دارد.
بنیادگرایی بازار در ایران؛ غارت چای دبش
ما نهادهای بزرگ انحصارگر را شکل دادهایم که تفنگ دارد، رسانه دارد، قدرت دارد و وارد اقتصاد هم شده است. نمیتوانید آن را نقد کنید. نمیتوانید بپرسید این انحصار چگونه شکل گرفته و چه منافعی دارد؟ تنظیمگری یعنی اینکه دولت نگذارد انحصارها، منافع عموم مردم را نادیده بگیرد.
استیگلیتز به اشکال مختلف آزادی اشاره میکند که بحث بسیار قابل توجهی است و توصیه میکنم علاقهمندان به ایران حتما آن را مطالعه کنند.
میگوید آن آزادی ترویجشده توسط نئولیبرالها، آزادی عموم مردم را محدود میکند. ما این را به بهترین شکل میبینیم؛ شما ببینید شما در 30 و چند سال، به اسم اقتصاد مردمی، چه انحصارهایی را شکل دادهاند به صورتی که بخش خصوصی عملا وجود ندارد. آنچه هم از بخش خصوصی میشنوید، عمدتا کارگزاران همان نهادهای قدرت و ثروت هستند. آن غارتی که توسط چای دبش صورت گرفت، تنها زیر سایه حمایتهای سنگین ممکن است. در واقع چای دبش به عنوان کارگزار یک نهاد قدرت میتواند دست به چنین فسادی بزند.
معنای آزادی اقتصادی از پنتهاوس تا سطل آشغال
راغفر گفت: یکی از مهمترین مباحث استیگلیتز در این کتاب معنای آزادی است؛ میگوید معنای آزادی در دنیا امروز فاصله بسیاری با آنچه باید باشد، دارد. آزادی با مسئولیت همراه است.
او ادامه داد: درباره آزادی اقتصادی میگوید آدمها یک سبد مصرفی دارند که این سبد با بودجه آدمها یا به عبارت بهتر درآمدشان محدود میشود؛ یکی در سبدش پنتهاوس هست، ورزش و تفریح هست و… اما در همین تهران ما کسانی هستند که باید غذایشان را از سطلهای زباله دربیاورند. بارها شنیدهایم که گفتهاند مردم باید آزاد باشند خودرو خوب سوار شوند پس واردات خودرو آزاد شود اما هیچکس نمیگوید بخش عمدهای از مردم درگیر اولیههای زندگی هستند. هیچکس نمیگوید که مردم باید آزاد باشند از حملونقل عمومی با کیفیت بهرهمند شوند. حالا بین آزادی واردات خودرو خارجی و آزادی واردات واگن مترو، کدام ارجحیت دارد؟ شما میبینید که رسانه هم در خدمت واردات خودرو برای 200 سیصد هزار نفر است، نهاد قانونگذاری در خدمتش است، نهاد اجرا در خدمتش است و…
حفاظت دولت از آزادی اما کدام آزادی؟
این اقتصاددان نهادگرا گفت: جامعهای که دچار نابرابری افراطی است، نمیتواند ثبات داشته باشد. این جامعه دچار گسست است و بنابراین نفرت ایجاد میشود. بین طبقه برخوردار و قاطبه مردم، فاصله بعیدی وجود دارد که با کینه پر میشود. یک عده به نان شب نیاز دارند و عده دیگر به اسم آزادی در حال چپاول منابع هستند. این جامعه مستعد بحرانهای گوناگون و بیثباتی است.
راغفر افزود: من قبلا هم عرض کردم که نابرابری منشا همه شرور اجتماعی است. همه بدبختیها ناشی از نابرابری است و نابرابری محصول سیاستگذاری است. همین استیگلیتز کتابی دارد به نام «بهای نابرابری» که نشان میدهد تئوریها چگونه به سیاست تبدیل میشوند و سیاستها چگونه به نابرابری میانجامد.
در تعریف دیگری از آزادی میگوید آزادی یک فرد یا گروه، میتواند به معنای از دست رفتن آزادی فرد یا گروه دیگر شود. میگوید آزادی استثمارشوندگان بسیار مهمتر از آزادی استثمارکنندگان است. این همان نکتهای است که در نامه حضرت امیر به مالک اشتر هم آمده است.
او ادامه داد: باز یکی از مباحث مهم کتاب علم اقتصاد و جامعه خوب مفهوم آزادی و مشارکت است. اینجا نقش نهادهای مدنی را برجسته میکند. میگوید جامعه خوب در قرن بیست و یکم جامعهای است که در آن نهادها نقش پررنگ و قابل اتکایی دارند. همینجا میگوید ما برای تنظیم روابط بین آدمها و بین انسانها به مقداری زور نیاز داریم. این بر خلاف آموزه نئولیبرالی است که دائم از حداقلی شدن دخالت دولت دم میزند. دولت نمیتواند به نام آزادی و مراقبت از آزادی، راه را برای گرگها باز کند. دولت باید به آزادی گروههای محروم هم توجه کند.
اتفاقا قانون اساسی ما به این مهم توجه کرده و نهادهای برابرساز را پیشبینی کرده است. ببنید! در دوره جنگ با وجود همه گرفتاریها، از طریق تعاونیهای مسکن هزاران خانه برای مصرف مردم ساخته شد. امروز به اسم آزادی اقتصادی مسکن برای سوداگری ساخته میشود و میلیاردها دلار از منابع ملی در برجهای خالی از سکنه قفل میشود.
پرسشی از وعدههای رئیسجمهور
عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد الزهرا نتیجه گرفت: اگر کسی یک قدم برای عادلانهتر شدن نظام آموزشی، نظام سلامت یا هر عرصه دیگری قدم بردارد، جامعه ما را به سمت سلامت نزدیک کرده است. اساسا وعدههای آقای پزشکیان که گردنشان را برایش گرو گذاشتند، دقیقا همان چیزی است که استیگلیتز در این کتاب مبانی نظریاش را برشمرده است. وعده آموزش همگانی، سلامت همگانی و ریشهکنی گرسنگی سه وعده آقای پزشکیان بود که معنایش عادلانهتر شدن مناسبات اقتصادی کشور بود اما نمیدانم قرار است ایشان کی به سمت اجرای این وعدهها برود.
او ادامه داد: استیگلیتز در نکته دیگر، مطلبی میگوید که امروز در جامعه ما هم عینیت دارد؛ میگوید با اینکه کشور ما ثروتمند است اما مردم غمگینتر از گذشته هستند. ما هم در مطالعهای درباره جامعه ایران دریافتیم که جامعه ما قطبیتر شده است و مردم حس نابرابری بیشتری از قبل دارند.
دکتر راغفر در پایان گفت: کتاب علم اقتصاد و جامعه خوب اصولی را مطرح میکند که فارغ از هر جامعهای، معتبر است و کار میکند. من امیدوارم جامعه علمی و هر کسی که نگران آینده ایران است، این کتاب را بخواند تا شناخت بهتری از آنچه به عنوان بنیادگرایی بازار مطرح شده پیدا کند و راههای نفوذ آن را بشناسد.
انتهای پیام