شناسهٔ خبر: 71459878 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

گفت‌و‌گو با داماد قلابی که از زنان اخاذی می‌کرد

زنان اعتماد می‌کردند من سوء‌استفاده

در پوشش داماد، اخاذی و رابطه نامشروع با زنان کسب‌و‌کارش شده بود. برای این‌که طعمه‌هایش را تحت فشار قرار دهد، از آنها فیلم و عکس خصوصی می‌گرفت‌ تا با افشای نقشه‌اش آنها را ساکت کند اما حالا که دستگیر شده می‌گوید زنان شکایت دروغ مطرح کرده‌اند اما شواهد ماجرا روایت دیگری دارد. در ادامه گفت‌وگو با مرد هزار چهره را می‌خوانید.

صاحب‌خبر -
 
خودت را معرفی کن؟
خلیل ۳۹ ساله، مجرد هستم. 
 
اسم واقعی‌ات خلیل است؟
بله.
 
​​​​​​​پس چرا به هر دختر یک اسم می‌گفتی؟
می‌خواستم اسمم را یاد نگیرند. به یکی خودم را محسن معرفی کرده و به دیگری فرید.
 
چرا ازدواج نکردی؟
یک‌بار عقد کردم و در دوران عقد جدا شدیم.
 
چند زن و دختر را مورد اخاذی قرار دادی؟ 
فکر می‌کنم پنج نفر از من شکایت کردند که یکی از آنها به عقد موقت من در آمد.
 
چطور دستگیر شدی؟
احساس درد شدید در قفسه سینه کردم. بیمارستان رفتم که حراست آمد و گفت که پلیس عکست را به ما داده و باید تو را تحویل پلیس بدهیم. بعد ماموران آمدند و دستگیرم کردند.
 
سابقه داری؟
خیر. برای اولین‌باراست که دستگیر می‌شوم.البته چندسال قبل به‌عنوان مظنون یک پرونده دستگیرشدم اما خیلی زودتبرئه وآزاد شدم.
 
کارت چه بود؟
در ترمینال برای اتوبوس‌ها مسافرگیری می‌کردم.
 
با اولین قربانی‌ات چطور آشنا شدی؟
نوبت من و پسرآن زن در بیمارستان دریک روز بود.نشسته بودم که آمدوپیش من نشست.گفتم چرا ناراحتی ومدعی شد برای ترخیص و پول داروی پسرش۱.۵میلیون تومان کم دارد‌. فهمیدم مطلقه است.گفتم می‌توانم ۳۰۰هزارتومان بدهم. بعد قرار شد یک میلیون به او بدهم و در برابرش چک بگیرم که نتوانست چک بیاورد.
 
خب پس چرا از تو شکایت کرد؟
نمی‌دانم. 
 
درخواست رابطه نداشتی؟
چرا. ولی گفت من ایدز دارم و من از خیر رابطه با او گذشتم. 
 
با نفر دوم کجا آشنا شدی؟
در ایستگاه مترو. 
 
آنجا اسمت چه بود؟ 
محسن.
 
چطور آشنا شدید؟
به من مراجعه کرد و گفت تلفنش خاموش شده وپدرش می‌خواهد دنبالش بیاید. ازمن خواست تلفنم رابه او بدم تا با پدرش تماس بگیرد. دو روز بعد تماس گرفت وگفت ازمن خوشش آمده است. چند بار تلفنی حرف زدیم‌.یک‌بار با او بیرون رفتم و چند وسیله برای دانشگاه و یک کفش برایش خریدم. او دانشجوی هنر بود.‌
 
به او هم قرض دادی؟
نه. واقعا خوشم آمده بود و از ته دل خرج کردم.
 
بعد چه شد؟
دیدم به نتیجه نرسیدیم و بلاکم کرده بود. بعد از یک هفته تماس گرفتم و تهدیدش کردم باید پولی که با آن برایش وسایل و کفش خریدم‌، پس بدهد وگرنه انتقام می‌گیرم. رفتیم سینما و بعد بیرون آمدیم و کارتش را به من داد که پول را از عابر بر‌دارم. 
 
مگر هدیه نداده بودی؟
چرا، ولی وقتی تمام کرد، گفتم پس بدهد. خودش کارت بانکی‌اش را داد اما از من شکایت کرد که در سینما از او دزدیده‌ام.
 
سن طعمه‌هایت برایت مهم نبود؟
اگر طرف خودش بخواهد، می‌روم و با او دوست می‌شوم و مشکلی ندارم. 
 
همین‌ها بود؟
دو شاکی دیگر هم هستند که می‌گویند در سینما کارت بانکی یکی از آنها و در بیمارستان طلاهای زن دیگر را سرقت کردم. یک زن صیغه‌ای هم داشتم که رفتم جلوی خانه‌اش و گفتم یا پول می‌دهد یا عکس و فیلم‌هایش را منتشر می‌کنم.
 
چه شد بعدش؟
او هم رفت و به اتهام تهدید و اخاذی از من شکایت کرد. 
 
عکس‌های زنان را برای چه ذخیره می‌کردی؟
بتوانم به‌عنوان ابزار از آنها استفاده کرده و زنان را تحت فشار قرار دهم و اخاذی کنم.
 
راحت به تو عکس می‌دادند؟
وقتی اعتمادشان را جلب می‌کردم، این کار راحت می‌شد. فکر می‌کردند برای همسر آینده‌شان عکس ارسال می‌کنند. 
 
حالا پلیس چطور فهمید  پاتوقت بیمارستان است؟
شاکی اول گفته بود من هر چند ماه یک‌بار برای چکاپ به آن بیمارستان می‌روم و به همین خاطر به مسئولان آنجا اعلام کردند حواس‌شان به من باشد.