شناسهٔ خبر: 71428235 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

‌می‌خواهم بمانم

علاقه‌مندان به داستان کوتاه با موضوعات خاص و جذاب، از این اثر لذت می‌برند و موقعیت‌ها و چالش‌های انسانی را از منظری تازه مشاهده می‌کنند. 

صاحب‌خبر -

آفرینش یک موجود در عین پیچیدگی و نظم، زیباترین هدیه طبیعت به‌شمار می‌آید. وجیهه سامانی در کتاب «می‌خواهم بمانم» آثار برگزیده مسابقه داستان کوتاه «نه به سقط عمدی جنین» سال ۱۳۹۸ را گردآوری کرده است. داستان‌های متفاوت این مجموعه در یک چیز اشتراک دارند، آن هم این موضوع که سقط جنین بدون دلیل منطقی، جنایتی خودخواهانه محسوب می‌شود. 

 درباره «می‌خواهم بمانم»
مادرشدن یا پدرشدن تجربه نابی ا‌ست که افراد در طول زندگی تجربه می‌کنند، اما این تجربه گاهی با بحران‌هایی همراه می‌شود که سرنوشت انسانی را که قرار است پا به این دنیا بگذارد، تحت تأثیر قرار می‌دهد. 
وجیهه سامانی در کتاب می‌خواهم بمانم از چالش‌های مواجهه افراد با مسئله بارداری، سقط جنین و تجربه پدرشدن یا مادرشدن داستان‌های متفاوتی را نقل می‌کند؛ داستان‌هایی از زندگی‌های مختلف که هرکدام به پایان یا ادامه زندگی یک موجود بی‌گناه ختم می‌شود. 
انسان امروزی بعد از قرن‌ها تلاش و مطالعه به جایگاه هر موجود زنده به منزله نیروی ارزشمند حیات پی برده است؛ موجودی که پس از مراحل پیچیده آفرینش خلق می‌شود و تکه‌ای از روح هستی را از آن خود می‌کند، لایق زیستنی شایسته است. 
در این میان انسان با بهره‌گیری از قدرت تفکر و دستیابی به علوم و فنون بیشتر در برخی موارد خود را برای انجام برخی کار‌ها برحق و صاحب اختیار می‌بیند و با تکیه بر این قدرت گاهی اقدامات خودخواهانه‌ای انجام می‌دهد. سقط جنین یکی از مواردی است که بی‌رحمانه انجام می‌گیرد. 
به دلیل اهمیت و مقابله با انجام بی‌رویه سقط جنین در سال ۱۳۹۸ یک مسابقه داستان‌نویسی بشردوستانه با عنوان نه به سقط جنین برگزار شد تا کمکی باشد جهت آگاهی‌دادن و گسترش فرهنگ و فلسفه محافظت از حیات و روح انسانی. این حرکت ارزشمند فرهنگی با رویکرد «هر انسانی حق زیستن دارد و هیچ کس نباید مانع آن شود» مورد توجه نویسندگان و منتقدان قرار گرفت. 
نویسنده کتاب پیش‌رو از این مسابقه مجموعه‌ای را تحت عنوان «می‌خواهم بمانم» از بهترین داستان‌ها گرد هم آورده است تا این آثار به انتشار بالاتری برسد و مخاطبان بیشتری از آن بهره‌مند شوند. 

 کتاب می‌خواهم بمانم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
علاقه‌مندان به داستان کوتاه با موضوعات خاص و جذاب، از این اثر لذت می‌برند و موقعیت‌ها و چالش‌های انسانی را از منظری تازه مشاهده می‌کنند. 
در بخشی از کتاب می‌خواهم بمانم می‌خوانیم:
به این فکر می‌کنم که تنها نیستم. در تمام اتفاقات آینده ما دو نفر هستیم. باز یاد حرف‌های مهری می‌افتم. زیر لب می‌گویم: «بچه من! آدمی که می‌تونم به وجودش افتخار کنم؛ کسی که قراره دنیا رو تغییر بده.»
از استرس زیاد یک ساعت مانده به قرار جلوی کافی‌شاپ منتظرم. هر چند دقیقه یک‌بار ساعتم را نگاه می‌کنم. بالاخره از انتهای خیابان، میثم را می‌بینم که نزدیک می‌شود. برایش دست تکان می‌دهم. جلو می‌آید. باهم داخل می‌رویم. کنج خلوتی برای نشستن پیدا می‌کنم. می‌پرسد: «چرا اینجا؟ خیلی گوشه‌اس.»
- برای حرف‌زدن بهتره. 
صبر می‌کنم تا برای‌مان دو فنجان چایی و نبات بیاورند. می‌گویم: «خبر مهمی هست... من مدتیه... که عقب انداختم!»
میثم بی‌هیچ عکس‌العملی نگاهم می‌کند. به نظر متوجه چیزی نشده. سرم را پایین می‌اندازم و تمرکز می‌کنم روی بخار فنجان که در هوا محو می‌شود. باید زودتر بگویم و خودم را خلاص کنم: «دیروز با مهری بودم. رفتم برای آزمایش. من باردارم!»
منتظرم صدایش را بشنوم، اما تنها سکوت است. سرم را بالا می‌آورم، نگاه حیران و ناراحتش قلبم را می‌فشارد. سکوتش به نحو آزاردهنده‌ای کش می‌آید. یاد حرف‌های مهری می‌افتم: «پشتت که باشه، دنیا میشه لشکر فولادزره...»
صدایش غریبه و سرد به گوشم می‌رسد: «چند وقته؟»
- چی؟
- همون! چند وقتشه؟
موجی داغ از کف پایم بالا می‌آید و صورتم گر می‌گیرد. با خودم می‌گویم حتی اسم بچه را هم نمی‌خواهد ببرد.