به گزارش رکنا، در یکی از روزهای مهرماه سال ۱۳۸۹، گزارش یک درگیری خونین در خیابانی در تهران به پلیس اعلام شد. در این حادثه، جوانی بر اثر ضربات چاقو بهشدت مجروح شد و با کمک اورژانس به بیمارستان منتقل گردید. با وجود تلاش پزشکان، او جان خود را از دست داد.
آغاز تحقیقات جنایی
با اعلام مرگ این جوان، ماجرا به بازپرس جنایی گزارش شد و پرونده در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. مأموران ابتدا به بیمارستان مراجعه کردند و متوجه شدند که درگیری در یک پارک رخ داده است، جایی که مقتول با قاتل مواجه شده و هدف ضربات چاقو قرار گرفته بود.
در ادامه، تیم تحقیق به محل حادثه رفت و با بررسیهای بیشتر و گفتوگو با شاهدان، هویت عامل جنایت مشخص شد.
درگیری بر سر والیبال
یکی از دوستان مقتول، که شاهد این ماجرا بود، درباره لحظه وقوع حادثه گفت: «ما معمولاً در پارک محله جمع میشدیم و والیبال بازی میکردیم. روز حادثه هم در حال بازی بودیم که توپ به مردی که از آنجا عبور میکرد برخورد کرد. او با عصبانیت اعتراض کرد و ما نیز جوابش را دادیم. همین موضوع باعث درگیری شد. ناگهان مرد رهگذر چاقویی بیرون کشید، به دوستم ضربه زد و از محل گریخت.»
دستگیری قاتل
شاهدان، مرد ضارب را از قبل میشناختند و میدانستند که او اغلب برای پیادهروی به پارک میآمد. مأموران با تحقیقات بیشتر، محل زندگی او را شناسایی کردند، اما مشخص شد که پس از درگیری خانهاش را ترک کرده و به مکان نامعلومی گریخته است.
در ادامه بررسیها، کمتر از یک ماه بعد مخفیگاه او در یکی از شهرهای مرکزی کشور شناسایی شد و مأموران در عملیاتی غافلگیرانه او را دستگیر کردند.
اعتراف به قتل
متهم در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: «آن روز با همسرم دعوا کرده بودم و از طرفی مشکلات کاری هم داشتم. برای آرام شدن تصمیم گرفتم به پارک بروم، اما هرگز فکر نمیکردم که سرنوشت چنین حادثهای را برایم رقم بزند.»
او ادامه داد: «وقتی از کنار بازی آنها عبور میکردم، ناگهان توپشان به قفسه سینهام خورد و درد شدیدی احساس کردم. از شدت عصبانیت، فحاشی کردم و وقتی آنها جوابم را دادند، کنترل خود را از دست دادم و ناخواسته با چاقو به مقتول حمله کردم. حالا اما از ته دل پشیمانم و فقط امیدوارم خانواده مقتول مرا ببخشند.»
بخشش به احترام نیمهشعبان
پس از محاکمه، متهم به قصاص محکوم شد و با تأیید حکم، در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت. زمان اجرای حکم تعیین شد، اما به دلیل عدم حضور وکیل اولیایدم، اجرای قصاص به تعویق افتاد.
در این فاصله، جلسات صلح و سازش برگزار شد تا اولیایدم برای بخشش قاتل متقاعد شوند. سرانجام، چند روز قبل از اجرای حکم و به احترام نیمهشعبان، خانواده مقتول تصمیم گرفتند که از قصاص صرفنظر کنند. آنها با شنیدن این موضوع که متهم در دوران زندان تلاش کرده است کارهای نیک انجام دهد و حتی توانسته دو نفر از همبندیهایش را که محکوم به قصاص بودند، از مرگ نجات دهد، تصمیم به بخشش گرفتند.
اما آنها برای بخشش شرطی گذاشتند: قاتل باید برای نیازمندان لباس و مواد خوراکی تهیه کند و برای افراد بیخانمان پتو فراهم کند تا ثواب این کار به روح فرزندشان برسد.
روایت دو بخشش
متهم که از این بخشش غافلگیر شده بود، بیدرنگ آن را پذیرفت. اما همچنان باید از جنبه عمومی جرم در دادگاه محاکمه شود.
او میگوید: «زندگی من به دو بخش قبل و بعد از این حادثه تقسیم شده است. هرگز عذاب وجدانم رهایم نخواهد کرد. حتی اگر آزاد شوم، همچنان با این غم زندگی خواهم کرد که به خاطر کنترل نکردن خشم، جان انسانی را گرفتم. در زندان درسهای زیادی گرفتم.»
او همچنین درباره نجات دو همبندیاش گفت: «یکی از آنها فقط به خاطر یک نگاه چپ مرتکب قتل شده بود و دیگری بر سر جای پارک خودرو. وقتی دیدم در آستانه قصاص قرار دارند، هر روز با خانواده مقتولان تماس میگرفتم و التماس میکردم تا آنها را ببخشند. خوشبختانه هر دو خانواده راضی به بخشش شدند.»
وی در پایان گفت: «من برای نجات خودم نذر کرده بودم و حالا که بخشیده شدهام، دیگر کابوس مرگ مرا رها خواهد کرد.»
این مرد حالا فرصتی دوباره برای زندگی یافته و باید در دادگاه از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.