به گزارش خبرگزاری ایمنا، علی اکبری دارینی، کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی نوشت: «آنچه در روزهای گذشته همه ما در رسانههای داخلی و خارجی دیده و خواندهایم این است که دولت «دونالد ترامپ» خواهان «مذاکره» با جمهوری اسلامی ایران شده و ایران «مذاکره» با آمریکا را رد کرده است.
رسانههای بیگانه این خبررسانی هدفمند را آگاهانه بهعنوان «ترامپ خواهان مذاکره با ایران است» جانمایی کردهاند، اما بسیاری از رسانههای داخلی ناآگاهانه یا ناشیانه همان آن بازتاب دادهاند.
«مذاکره» ابزار است. «مذاکره» به خودی خود نه بد است و نه خوب؛ نه مقدس است و نه ناپاک. «مذاکره» ابزاری برای تأمین منافع ملی است، بنابراین رد کردن «مذاکره» با رقیب یا دشمن خردمندانه نیست. اگر منافع ملی ایران حکم کند، برای جمهوری اسلامی ایران ضروری است که در قعر جهنم با دشمن مذاکره کند.
آیا «ترامپ» بهراستی خواهان «مذاکره» (negotiation) با ایران شده است؟ خیر!
آیا «ترامپ» بهراستی خواهان «گفتوگو» (dialogue) با ایران شده است؟ خیر!
پس چه؟
«ترامپ» خواهان «معامله» (deal) با ایران شده است؛ آن هم یک «معامله یکسویه»؛ معاملهای که پیشاپیش مفاد و سقف آن مشخص شده است و طرف مقابل حق «مذاکره» درباره آن یا حتی حق رد کردن آن را ندارد!
در روابط بینالملل، به این کار «دیپلماسی اجبار» (coercive diplomacy) میگویند. «دیپلماسی اجبار» وادار کردن رقیب به انجام کاری است که شما میخواهید او بر خلاف میلش و بر خلاف منافعش انجام دهد. «دیپلماسی اجبار» دربرگیرنده درخواست همراه با تهدید به زور و در صورت نیاز بهکارگیری زور است. در زبان محاوره، «دیپلماسی اجبار» برابر با «باجگیری» یا «زورگیری» است.
اما دستگاه دیپلماسی و رسانههای آمریکا هوشمندانه با «زیباسازی» گفتار «ترامپ»، «زهر» آن را گرفته و با بهکارگیری «نیکواژه» (euphemism) یا همان «حسن تعبیر» آن را در بستهبندی زیبای «مذاکره» به ایرانیان و جهانیان معرفی کردهاند. و ما هم آن را پذیرفتهایم!
«ترامپ» از ایران چه خواستههایی دارد؟
سرفصل درخواستهای «ترامپ» از ایران در یادداشت امنیت ملی او به قرار زیر هستند:
ایران هرگز اجازه نخواهد یافت دست به توسعه سلاح هستهای بزند یا به آن دست یابد. ما باید همه راههای دستیابی ایران به سلاح هستهای را ببندیم.
«فشار حداکثری» و «تحریم حداکثری» علیه ایران باید اعمال گردند.
برنامه موشکی ایران باید محدود شود.
پشتیبانی ایران از «گروههای تروریستی» (محور مقاومت) باید متوقف شود.
سیاست ایالات متحده آمریکا جلوگیری از موشکهای بالستیک قارهپیما ایران است.
سپاه پاسداران و نیروهای متحد آن باید تضعیف شوند و از دسترسی به منافع مالی محروم گردند.
سیاست آمریکا با توسعه مقابله به توسعه موشکها و دیگر توانمندیهای تسلیحاتی نامتقارن و متعارف ایران است.
دسترسی ایران به منافع مالی باید قطع شود.
همه معافیتهای تحریمی از جمله معافیت تحریمی مربوط به پروژه توسعه بند چابهار باید لغو شوند.
صادرات نفت ایران باید صفر شود.
ایران باید کاملاً در جهان منزوی شود.
در همکاری با متحدانمان، مکانیسم ماشه باید فعال شده و همه تحریمهای بینالمللی علیه ایران بازگردند.
محمولههای نفتی ایران باید توقیف شوند.
«ترامپ» روی «بقا» و «موجودیت» ایران دست گذاشته است. «ترامپ» ستونهای امنیت ملی ایران را هدف گرفته است. «ترامپ» خواهان «خلع سلاح» ایران است. هیچ دولت خردمندی ابزار بازدارندگی و ستونهای امنیت ملی خود را به دیگران واگذار نمیکند یا آنها را به مذاکره نمیگذارد.
«ترامپ» خواهان «مذاکره» با ایران نیست که جمهوری اسلامی این سرفصلها را بپذیرد یا نپذیرد. او اینها را از ایران خواسته است و اگر ایران نپذیرد تهدید به «بمباران» کرده است! یا توافق یا جنگ! یا آنچه من میخواهم را به من میدهید یا شما را بمباران میکنم!
حتی اگر بپذیریم که «ترامپ» درخواست «مذاکره» با ایران کرده است (که نکرده)، کدام آدم حاضر است قلب خودش را به مذاکره بگذارد؟ کدام آدم حاضر است کلیه یا چشم خودش را به مذاکره بگذارد؟ کدام آدم حاضر است سیستم ایمنی بدن خودش را به مذاکره بگذارد؟
وانگهی، درخواستهای زیادهخواهانه «ترامپ» توهین به یک ملت بزرگ با ۷۰۰۰ سال تاریخ و تمدن کهن است. زبان «ترامپ» زبان مذاکره نیست. آنچه «ترامپ» از ایران خواسته «دعوت به تسلیم شدن» است.
هیچ ایرانی خردمند و شرافتمندی، چه موافق نظام جمهوری اسلامی ایران باشد چه مخالف آن، نمیتواند چنین درخواستهای زورمدارانهای را بپذیرد. هیچ ایرانی خردمند و شرافتمندی نمیتواند به باجخواهی یک دولت بیگانه تن دهد. بنابراین، نپذیرفتن باجخواهی «ترامپ» از سوی ایران راهبردی درست و خردمندانه است.
خوانش من این است که آیتالله خامنهای با باجخواهی آمریکا مخالفت کرده اما در مذاکره را نبسته است.
اما تاکتیکهای نادرست ایران کدامند؟
نخستین تاکتیک نادرست در گفتار رهبران جمهوری اسلامی و رسانهها در ایران این است که آنها «مذاکره» را به جای «باجخواهی» بهکار برده و آن را تکرار کردهاند.
زمانی که یک دولت «مذاکره» با رقیب یا دشمن خود را رد میکند عملاً خودزنی کرده است. چرا؟ چون چهره دولتی که از «مذاکره» فرار کند چهره خوبی نخواهد بود. آنگاه، در نزد افکار عمومی جهان، دولت «ترامپ» دولتی منطقی و اهل مذاکره به تصویر کشیده میشود و ایران غیرمنطقی و فراری از مذاکره!
در حالی که این دولت «ترامپ» است که مذاکره را کنار گذاشته و آشکارا به «باجگیری» و «زورگیری» روی آورده است. این دولت «ترامپ» است که از مذاکره فراری است و به جای آن خواهان یک «معامله یکسویه» و تحمیل خواستههای خود به ایران بدون مذاکره است.
دولت «ترامپ» خواهان «مذاکره» با ایران نیست بلکه دنبال «دیپلماسی اجبار» است. نباید اجازه داد که آمریکا «اخاذی» و «باجگیری» را زیر پوشش زیبای «مذاکره» به ایران و جهانیان بفروشد.
دومین تاکتیک نادرست این است که دستگاه دیپلماسی عمومی و رسانههای ایرانی در باره درخواستهای «ترامپ» به خوبی روشنگری نکرده و سرفصل درخواستهای او را بازتاب نداده و تبیین نکردهاند.
آگاه کردن افکار عمومی از فهرست خواستههای «ترامپ» کافی است تا هر ایرانی خردمند _با هر گرایش فکری_ را به مخالفت با آنها برانگیزد. این کمکاری و بدسلیقگی پذیرفتنی نیست.
سومین تاکتیک نادرست این است که پاسخ به «ترامپ» این نیست که ایران بگوید با آمریکا «مذاکره» نمیکنم. اگر منافع ملی اقتضا کند، باید با «ترامپ» هم مذاکره کرد اما مذاکره برابر و محترمانه (که اکنون امکانپذیر نیست چون «ترامپ» خواهان چنین مذاکراتی نیست).
پاسخ به «ترامپ» که میگوید «یا توافق یا جنگ» این است که بگویید «یا توافق یا سلاح هستهای میسازیم»؛ یعنی اگر آمریکا دست از اقدام علیه ایران برندارد یا بخواهد تهدیدهای خود را عملی کند، از پیمان NPT خارج شده و بمب را خواهیم ساخت.
چهارمین تاکتیک نادرست این است که دستگاه دیپلماسی عمومی و رسانههای ایرانی تاثیرپذیری «ترامپ» از اسرائیل را نادیده گرفته یا دستکم اینکه برجسته نکردهاند.
«ترامپ» بارها گفته است که آمریکا باید از جنگهای فرسایشی بیانتها در خاورمیانه دوری کند اما گفتار او تا کنون نشان میدهد که او از «نتانیاهو» تاثیرپذیری دارد. و «نتانیاهو» کسی است که بیش از دیگر جنگطلبان آرزوی کشاندن پای آمریکا به یک جنگ تازه در خاورمیانه را دارد، البته «ترامپ» یک تاجر است. تاکتیک او این است که او بهطور معمول به مرگ میگیرد که طرف مقابل به تب راضی شود.
چه باید کرد؟
پاسخ آنی درخور به «ترامپ» رونمایی و آزمایش موشک بالستیک قارهپیما است.
هیچ دلیل عقلانی وجود ندارد که ایران برد موشکهای خود را به ۲۰۰۰ کیلومتر محدود کند. ایران به عنوان یک دولت مستقل برای حفظ بقا و پاسداری از یکپارچگی سرزمینی خود این حق (و توانایی فنی) را دارد که دست به ساخت موشکهای بالستیک قارهپیما (Intercontinental Ballistic Missiles) بزند. دلیلی ندارد که ایران از آزمایش موشکهای بالستیک قارهپیما خودداری کند. ایران برای «اهرمسازی» و پدید آوردن «ابزار فشار» نیازمند آزمایش موشکهای قارهپیماست.
و پس از آزمایش موشک بالستیک قارهپیما، خردمندانه این خواهد بود که ایران از دولت «ترامپ» بخواهد که تلاش برای باجخواهی را کنار بگذارد و به میز «مذاکره» واقعی برگردد؛ مذاکره محترمانه و برابر.
همزمان جمهوری اسلامی ایران نیازمند «مدیریت تنش» (management of tensions) با آمریکاست. و «مدیریت تنش» با آمریکا پس از پدید آوردن «ابزار فشار» بهتر امکانپذیر خواهد بود تا پیش از آن.
جمهوری اسلامی ایران در دوره «ترامپ» نیازمند آن است که از «شعارزدگی» دوری کند و سیاست منعطف اما قدرتمندی را دنبال کند. صلح از راه قدرت بهدست میآید.»