به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: این ایران نیست که با انگارههای ایدئولوژیک خود مانع تغییر مسیر روابط میان ایران و ایالات متحده میشود بلکه این طرف آمریکایی است که با نگرشهای ایدئولوژیک صهیونیستمدار به جای نگاه به منافع ملی، به دنبال حرکت در مسیر خطمشیهایی است که از سوی لابیهای صهیونیستی به آنان دیکته میشود.
وبسایت اصلاحطلب جماران با انتشار تحلیلی در اینباره نوشت:
در طول سالیان متمادی تکوین و بسط پرونده مناقشه میان ایران و ایالات متحده، از آنجا که ایران در بیان مخالفت و نکوهش خوی استکباری ایالات متحده، بیپرده و عیان و با تکیه بر نشانهها و مظاهر مبتنی بر ریشههای ایدئولوژیک پیش رفت، برخی تحلیلگران، یکی از ریشههای بنیادین اختلاف و تخاصم میان دو کشور را برآمده از رویکرد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی قلمداد کرده و به نوعی رسانههای جریان اصلی و مسلط در ایالات متحده نیز در راستای انحراف افکار عمومی و مقصر جلوه دادن ایران بر تنور آن دمیده و بدان ضریب رسانهای دادند. در حالیکه همواره سعی شده که ریشه اصلی اختلاف میان ایران و ایالات متحده، مبتنی بر نگاه ایدئولوژیک ایران نسبت به آمریکا در اذهان عمومی ترسیم شود، مسئله آن است که اتفاقا این نگاه ایدئولوژیک ایالات متحده است که مانع اصلی و تعیینکننده در این زمینه و اتمسفر روابط دو کشور است. در روابط بینالملل و مراودات بینالدولی، دو ابر رویکرد کلان، تعیینکننده معادلات سیاست خارجی است. یکی استراتژی و تاکتیک مبتنی بر منافع ملی و دیگری حرکت در چارچوب و انگارهها و نگرشهای فرامتنی که بهترین عنوان برای آن همان پندارهای ایدئولوژیک محور است.
ایران با حضور در معبر و کریدور ارتباطی شمال- جنوب، شرق- غرب، موقعیت ژئواستراتژیک در هارتلند انرژی جهان، و مزایای ویژه و پتانسیلهای بکر و بالقوه در مقوله ژئواکونومیک و ظرفیتهای ویژه و خاص در پهنه ژئوپلیتیکی خاورمیانه یا غرب آسیا، از هر منظر و نگاه معقولانه و منطبق بر منافع ملی، مزیت دوچندان و ویژهای برای برقراری ارتباط و معامله و مراوده دارد.
اما حاکمان ایالات متحده از ابتدای دهه ۱۹۷۰ میلادی، با نضجگیری لابیهای صهیونیست در ساختار سیاسی و رسانهای آمریکا، که هر روز بر دایره شمول آن نیز افزوده شده و قدرت تعیین و تحکم و تسلط ایدئولوژی صهیونیستگرایی بر ساخت قدرت سیاسی در آمریکا را به عنوان فاکتور تعیینکننده قرار داد، همواره به جای واقعبینی و تبیین استراتژی مبتنی بر منافع ملی، با خطدهی سیاستمداران در تلآویو، نسبت به ایران جهتگیری و آرایش تخاصمی- تنازعی را پیش گرفتند. نمونه ساده و همگانی فهم، آنکه بیش از بیست و دو سال است که به بهانه انحراف در برنامه هستهای ایران، سختترین و شدیدترین تحریمها علیه ایران را اعمال کردهاند. این در حالی است که ایران عضو معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای است و در همه این سالها به اذعان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هیچ انحراف ملموس و محسوسی در برنامه صلحآمیز هستهای خود نداشته و همواره تأسیسات اتمی آن مورد بازرسی و نظارت آژانس بینالمللی اتمی بوده است.
اما به اذعان بسیاری از کارشناسان بینالمللی، اسرائیل، صدها کلاهک اتمی در اختیار دارند و تاکنون از پذیرش حضور در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای نیز سر باز زده، اما نه تنها با کوچکترین بازخواستی روبهرو نمیشود که سالانه میلیاردها دلار کمک بلاعوض نیز دریافت میکند و در ماجرای غزه با حمایت تمام عیار سیاسی و دیپلماتیک تا نظامی و تسلیحاتی و لجستیکی نیز روبهرو بود.
آمریکا با یک بهانه واهی درخصوص برنامه هستهای که بیش از همگان ردپای اسرائیلیها در جای جای این پرونده قابل مشاهده است، ترجیح میدهد فشار حداکثری و تهدید و تحدید مجدد ایران را در دستور کار قرار داده و به پالسهای مثبت طرف ایرانی هم وقعی ننهد. سؤال اینجاست که آیا این ایران با انگارههای ایدئولوژیک، سد راه دگرگونی در مسیر روابط است یا این طرف آمریکایی است که با نگرشهای ایدئولوژیک صهیونیستمدار به جای نگاه به منافع ملی و با چشم و گوش بسته به دنبال حرکت در مسیر خط مشیهایی است که از سوی تلآویو و لابیهای صهیونیستی دیکته میشود.؟