به گزارش ایکنا، چهارمین مدرسه تابستانی انعکاس با موضوع «قرآن و عهدین: سنتها، بافتارها و بینامتنها» شهریور امسال برگزار شد.
این برنامه با همکاری دانشگاه اکستر و با مشارکت ارائهکنندگانی از کشورهای مختلف برگزار شد که پیش از این، دستاوردهای علمی خود در این حوزه را در مجلات یا مجامع علمی بینالمللی عرضه كردهاند.
در چهارمین مدرسه تابستانه انعکاس، ۴۰ ساعت ارائه علمی با پرسش و پاسخ در ۶ روز ارائه شد و ۱۹ استاد از دانشگاههای ۱۴ کشور مختلف، ۵ سخنرانی به زبان فارسی و ۱۴ سخنرانی به زبان انگلیسی ارائه کردند.
دیوید پنچانسکی(David Penchansky)، استاد رشته کتاب مقدس عبری یکی از سخنرانان این دوره بود. او در سوم دسامبر سال 1951 در بروکلین نیویورک به دنیا آمد. او در سال 1974 از کوئینز کالج دانشگاه سیتی نیویورک مدرک کارشناسی گرفت و در سال 1980 مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته زبانهای کتاب مقدس از Assemblies of God Theological Seminary دریافت کرد.
او در سال 1988 مدرک دکترای خود را از دانشگاه وندربیلت گرفت. عنوان پایاننامه او «ناهماهنگی در کتاب ایوب: وزن تعارض ادبی و کلامی» (Dissonance in Job:The Weight of Literary and Theological Conflict) بود.
نکته اصلی در این اثر پنچانسکی این است که متون از طریق ناهماهنگی و تضاد معنا تولید میکنند، و بهویژه متون مقدس محل چنین تضادهایی هستند. او در حال حاضر استاد تمام دانشگاه سنت توماس در سنت پل، مینه سوتا است. جدیدترین پژوهش او در مورد تفسیر قرآن است.
پس از انتشار کتاب تاریخچه فهم حکمت، (Understanding Wisdom Literature) او توجه خود را به قرآن معطوف کرد. وی در مجامع مختلف دانشگاهی مقالاتی درباره قرآن ارائه کرده است. او عضو انجمن ادبیات کتاب مقدس، انجمن بینالمللی مطالعات قرآنی و انجمن کتاب مقدس کاتولیک است.
روش تحقیق پنچانسکی در کتاب سلیمان
کنکاشی در توحید، مسئله شر و نبوت
.1 توحید: بررسی موضوعات مرتبط با یکتاپرستی در قرآن.
.2 تئودیسه یا مسئله شر: تحلیل چرایی وجود شر در جهان در حالی که خداوند خیر و قادر مطلق است.
.3 نبوت: مباحث مرتبط با پیامبری و وحی.
او در این سخنرانی بهطور خاص به دو موضوع از بخشهای توحید و مسئله شر پرداخت.
مسئله شر در قرآن
سلیمان و مورچه: در این بخش، سلیمان و لشکرش به منطقهای میرسند که در آن مورچهها زندگی میکنند. یکی از مورچهها به دیگران هشدار میدهد که به لانههایشان بروند تا زیر پای لشکر سلیمان له نشوند. سلیمان که قادر به درک زبان حیوانات است، از این گفتوگو آگاه شده و لبخندی میزند. اما نوع این لبخند مبهم است:
آیا از روی محبت است یا تمسخر؟ پنچانسکی با این پرسش مواجه میشود که آیا واکنش سلیمان به وضعیت مورچهها نشانهای از تفکر خودمحورانه و غرور او نیست؟ ماهیت این خنده چیست؟ آیا این لبخند نشانهای از محبت و دلسوزی سلیمان نسبت به مورچههاست، یا نوعی تمسخر و نادیده گرفتن وضعیت ضعیف آنها؟ او این واکنش را مبهم و چندپهلو میداند و با اشاره به تفسیرهای سنتی تلاش میکند به عمق بیشتری در درک این موضوع برسد.
در برخی از تفاسیر سنتی اسلامی، خنده سلیمان به عنوان نشانهای از محبت و دلسوزی تفسیر شده است. این تفاسیر، سلیمان را به عنوان پیامبری مهربان و عادل معرفی میکنند که به هیچ وجه قصد آسیب زدن به موجودات ضعیف و کوچکی مانند مورچه ها را نداشت. با این حال، پنچانسکی این تفسیر را کافی نمیداند و میپرسد که چرا سلیمان، به جای نشان دادن اقدامی مشخص برای نجات مورچهها، تنها لبخند میزند؟ او این واکنش را با مثالی از انجیل لوقا مقایسه میکند؛ در آنجا، فردی مذهبی و ثروتمند که در برابر خدا برای نعمات و برتری خود شکرگزاری میکند، در مقابل فردی گناهکار که فروتنانه از خدا طلب بخشش میکند، قرار میگیرد.
پنچانسکی این نکته را برجسته میکند که سلیمان نیز ممکن است در حال شکرگزاری برای برتری خود بر دیگران باشد، نه در حال همدردی با مورچهها.
یکی از موضوعات پیچیدهای که پنچانسکی در تحلیل داستان سلیمان و مورچه به آن میپردازد، مسئله شر در جهانی که خداوند قادر و خیر مطلق است میباشد. او این مسئله را به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در تئودیسه (دفاع از عدالت خداوند در برابر وجود شر) مطرح میکند. سؤال اساسی در این زمینه این است که اگر خداوند قادر مطلق و خیرخواه است، چرا موجودات بیگناه مانند مورچهها در معرض آسیب و رنج قرار میگیرند؟
پنچانسکی اشاره میکند که داستان سلیمان و مورچه میتواند به عنوان نمونهای از این مسئله در قرآن در نظر گرفته شود. مورچهها که موجوداتی بیگناه و ناتوان هستند، در معرض خطر له شدن توسط لشکر سلیمان قرار دارند، بدون اینکه سلیمان یا خداوند مستقیماً در جهت نجات آنها اقدامی کنند. او این نکته را بررسی میکند که آیا این داستان تلاشی است برای توضیح مسئله شر؟ و چگونه میتوان این موضوع را با مفاهیم قدرت مطلق و خیرخواهی خداوند سازگار کرد؟
تفسیر داستان سلیمان و بلقیس از دیدگاه قرآن
استفاده از کلمه کتاب (نامه) در قرآن که در اینجا به معنای یک فرمان سلطنتی و نه فقط یک نامه ساده است. این واژه، بار معنایی قدرتمندی دارد و نشاندهنده جدیت سلیمان در این مواجهه است. بلقیس پس از دریافت نامه، بهطور شگفتانگیزی واکنشی مدبرانه نشان میدهد. او با مشاوران خود مشورت میکند و به جای اینکه فوراً به سلیمان پاسخ دهد، ابتدا بررسی بیشتری میکند و تصمیمات خود را با احتیاط میگیرد. پنچانسکی اشاره میکند که این مشاوره و خردمندی بلقیس در داستان مورد تأکید قرار گرفته است و برخلاف تصور اولیه سلیمان، او یک زن قدرتمند و مدبر است که قادر به تصمیمگیریهای استراتژیک و سیاسی است.
بلقیس همچنین به شورای خود میگوید که نامهای بسیار مهم و محترمانه از سلیمان دریافت کرده است. او در نهایت تصمیم میگیرد که قبل از هرگونه اقدام نظامی، به سلیمان هدیه بفرستد تا واکنش او را ارزیابی کند. این نشان میدهد که بلقیس نه تنها از نظر قدرت و ثروت جایگاه مهمی دارد، بلکه از لحاظ دیپلماتیک و سیاسی نیز فردی هوشمند است.
پنچانسکی در این بخش از سخنرانی به تحلیل پیامهای قدرت و سلطه در این داستان میپردازد. او اشاره کرد که داستان سلیمان و بلقیس در قرآن تنها یک تقابل ساده میان دو پادشاه نیست، بلکه بازتابی از مسائل اجتماعی و دینی است:
تقابل میان پادشاهی مردانه و حکومت زنانه. پنچانسکی تأکید میکند که سلیمان به عنوان پادشاهی قدرتمند، حضور یک زن به عنوان رهبر سرزمینی قدرتمند را نوعی چالش برای اقتدار خود میبیند. از این رو، نامهای تهدیدآمیز برای بلقیس ارسال میکند تا قدرت و اقتدار خود را بر او اعمال کند.
جنبههای دینی و معنوی: سلیمان در این داستان به عنوان پیامبری عمل میکند که تلاش مینماید بلقیس را به یکتاپرستی دعوت کند. اما این دعوت با نمایشی از قدرت سیاسی و نظامی همراه است، که پنچانسکی آن را نوعی ترکیب میان دین و سیاست میداند. او ادعا میکند که سلیمان از دین به عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت سیاسی خود استفاده میکند.
نتیجهگیری در مورد سلیمان و بلقیس
در نتیجهگیری از این بخش، پنچانسکی به تحلیل تعامل میان سلیمان و بلقیس به عنوان نمونهای از مواجهه قدرت و دیپلماسی میپردازد. او نشان میدهد که بلقیس، برخلاف انتظارات سلیمان، نه تنها تحت تأثیر نامه تهدیدآمیز او قرار نمیگیرد، بلکه با هوشمندی و سیاست، راهی برای مذاکره و مواجهه با سلیمان پیدا میکند.
این داستان، از دیدگاه پنچانسکی، نمایانگر تعامل پیچیده میان قدرت، دین، و جنسیت است و به خوانندگان فرصتی میدهد تا به تحلیلهای عمیقتری از نقش دین و سیاست در جامعههای پدرسالارانه بپردازند.
پنچانسکی نتیجه میگیرد که قرآن و کتاب مقدس، با وجود تفاوتهای زمانی و جغرافیایی، داستانهای مشترکی درباره موجودات فراطبیعی روایت میکنند. این داستانها از لحاظ محتوا و ساختاری شباهتهای بسیاری دارند و بر همان الگوهای اسطورهای تأکید میکنند. با این حال، قرآن این موجودات (جنها) را موجوداتی کماهمیتتر و تحت سلطه خداوند میداند.
او با رویکرد تحلیلی، روایت قرآنی داستان سلیمان، ملکه سبأ و مورچهها را مورد بررسی قرار داد و کوشید از جنبه ادبی و تاریخی ـ انتقادی، تفسیری متفاوت از برداشتهای سنتی ارائه کند.
سرچشمههای مشترک قرآن و عهدین
این سخنرانی نشان میدهد که قرآن و کتاب مقدس، هرچند از سنتهای دینی مختلفی سرچشمه گرفتهاند، در روایت برخی داستانهای اساسی درباره خدا، شر و موجودات فراطبیعی با یکدیگر در تعامل و گفتوگو هستند.