همین اول کار بگویم خوش به حال دانشآموزان دبستان دخترانه پروین اعتصامی شهرستان قدس که خدیجه ماهری مدیر مدرسه آنهاست. علت این خوش به حالی هم این است که کمک به محیط زیست دغدغه مهم زندگی او است. ماهری معتقد است بخش عمدهای از معضلات محیط زیست ریشه در فقدان سواد و آگاهی لازم و آموزش دارد برای همین در این بخش تلاش فراوانی در مدرسه پروین اعتصامی و پیش از آن هم در دیگر مدرسههایی که مدیر بوده انجام داده است.
حاصل تلاشها و فعالیتهای زیست محیطی او رتبه سوم سیزدهمین دوره جایزه ملی محیط زیست بوده و البته جوایزی دیگر. کاش همه معلمها و مدیران ما در آموزش و پرورش نگاه خدیجه ماهری را داشتند تا حال و احوال محیط زیست کشورمان بهتر شود.
عاشق تمیزی بودم
من متولد سال ۱۳۵۴ در اردبیل و در خانوادهای ۹ نفره هستم. خانهای ۵۰۰ متری داشتیم که یک بخش از آن را به گوسفند و مرغها اختصاص داده بودیم اما چیزی که من خیلی دوست داشتم این بود که حیاط را جارو بزنم برای همین وقتی همسایهها به خانه ما میآمدند از اینکه من حیاط به آن بزرگی را جارو زدهام تعجب میکردند و برایشان جالب بود. در دوره دانشآموزی کمی شلوغ بودم. درسهایم متوسط بود اما اهل تلاش بودم. بعضی از معلمهایم بر من تأثیر زیادی گذاشتند که از آن جمله خانم افقی بود که نحوه لباس پوشیدن من و اینکه باید آراسته و مرتب باشم تحت تأثیر ایشان بود. از آن دانشآموزهایی بودم که دوست داشتم در کارهای مدرسه کمک کنم. اتفاقاً خاطرهاش را همین یکی دو روز پیش برای دانشآموزانم تعریف میکردم که وقتی من دانشآموز بودم همین که نزدیک عید میشد تصمیم به خانهتکانی مدرسه میگرفتند و من یکی از دانشآموزانی بودم که حتماً در خانهتکانی مدرسه جلوتر از بقیه بودم. در شهر اردبیل دیپلم گرفتم و پس از اینکه ازدواج کردم به تهران آمدم و از همان دیپلم در سال ۱۳۷۴ وارد آموزش و پرورش شدم. البته همزمان که معلم شدم در دانشگاه آزاد هم شروع به تحصیل کردم و لیسانس معارف گرفتم. اول فروردین ماه ۱۴۰۴ که برسد خدمت من هم به پایان میرسد خدمتی که ۱۵ سال از آن را در دو مقطع ابتدایی و راهنمایی تدریس کردم و ۱۵ سال آن را هم به عنوان مدیر مدرسه خدمت کردهام. از همان شروع معلمیام روز اول مهر برای کلاسم قانون میگذاشتم و دانشآموزان در صفحه پشت جلد کتاب که سفید است قوانین کلاس را یادداشت میکردند تا فراموش نکنند و آنها را اجرا کنند. مثلاً یکی از قوانینی که من گذاشته بودم این بود که هر کدام از دانشآموزان مسئول تمیزی یک متر از مدرسه بودند. همان اول این نکته را به دانشآموزان گوشزد میکردم که قرار است یک سال با هم در جایی به نام مدرسه که خانه دوم ماست زندگی کنیم پس باید قوانین خاص آن را هم رعایت کنیم. به این روزها نگاه نکنید که بچهها راحت میتوانند غیبت بکنند یا به خاطر سرما مدارس تعطیل میشود آن زمان از این اتفاقها خبری نبود. از نظر بنده باید با قانون زندگی کنیم چون معتقدم قانونمدار بودن موجب تسهیل کار و زندگی میشود فرقی هم نمیکند در خانه یا در مدرسه و به عنوان دانشآموز یا معلم باشیم.
خودم پیش از همه وارد گود شدم
۱۵ سال پیش مدیر مدرسه شدم. وقتی که به عنوان معلم در خدمت دانشآموزانم بودم قاعدتاً میتوانستم بر سرنوشت ۳۰ دانشآموز تأثیر بگذارم اما وقتی به عنوان مدیر کارم را شروع کردم فکر کردم میتوانم با ۵۵۰ دانشآموز به اهداف خیلی خوبی برسم.
روز اولی که کارم را به عنوان مدیر مدرسه پروین اعتصامی شهر قدس شروع کردم پس از اینکه حیاط مدرسه از دانشآموزان خالی شد، با حجم فراوانی از زباله روبهرو شدم که دانشآموزان در زنگ تفریح ریخته بودند و چهره مدرسه را بسیار زشت کرده بود. به محض اینکه این وضعیت را دیدم با خودم فکر کردم خدایا چرا باید حیاط مدرسه من این همه نازیبا بشود؟ گفتم باید برای این وضع فکر و چارهای بکنم. وقتی درباره این ماجرا فکر کردم به این نتیجه رسیدم که پیش از اینکه با دانشآموزانم کار را شروع کنم باید تمیز کردن مدرسه را از خودم شروع کنم. برای همین جلو چشم دانشآموزان شروع کردم به جمع کردن زبالههایی که آنها ریخته بودند و دیدن این صحنه برای بعضی از دانشآموزان خالی از تعجب نبود. یادم است بعضی از آنها جلو آمدند و با تعجب گفتند خانم چرا شما زبالهها را جمع میکنید؟ من هم گفتم چه فرق میکند همه ما باید کمک کنیم تا مدرسه تمیز باشد. پس از آن دیدم دانشآموزان یکییکی به کاری که من شروع کردم میپیوندند. من دستم را به کمرم نزدم تا در حال قدم زدن در حیاط مدرسه به بچهها دستور بدهم که زباله نریزند یا زبالهها را جمع کنند بلکه خودم پیش از همه وارد گود شدم. بعد در همین زمینه با معلمهای مدرسهام همفکری کردم و آنها هم در این مسیر خیلی خوب همراهم شدند.
۱۰ سال پیش «پرسش مهر» در دولت حسن روحانی مطرح شد و عنوان آن هم درباره بحران آب بود. در طول یک سال یک اقدام پژوهشی ۷۰صفحهای انجام دادم. یادم است آن سال در ۳۰بهمن ماه هزار کیلومتر از اردبیل تا مشهد برای ارائه مقالهای که نوشته بودم رفتم. آن مقاله و آن پرسش برای من بهانهای شد که با اداره آب و فاضلاب اردبیل ارتباط بگیرم و از کارشناسان آنها برای آموزش بهتر مسائل صرفهجویی در آب و بقیه مسائل کمک گرفتم تا بتوانم دانشآموزان را بیشتر و بهتر با معضل کمبود آب در کشورمان آشنا کنم. کلاً معتقدم به عنوان مدیر مدرسه باید برای برنامههایی که دارم با ادارههای مربوط از جمله اداره حفاظت از محیط زیست ارتباط بگیرم و از راهنماییها و دانستههای کارشناسان در راستای آموزش دانشآموزانم استفاده کنم.
از ۳۰ کیلومتر به ۱۳۰ کیلومتر
پسر من محمدرضا که در حال حاضر معلم است در دوره راهنمایی با دوستانش یک گروه زیست محیطی تشکیل داده بودند و در پارکها فیلترهای سیگار جمع میکردند.
وقتی محمدرضا از برنامه جمعآوری فیلترهای سیگار به خانه برمیگشت از محیط زیست حرف میزد و از کاری که با دوستانش انجام داده بود. وقتی حرفهای پسرم و دغدغههای او را نسبت به محیط زیست میشنیدم با خودم فکر کردم خدایا ما در موضوع محیط زیست چقدر مشکل داریم و چقدر جای کار کردن دارد، آنجا هم به این فکر کردم که به عنوان معلم میتوانم با دانشآموزانم به عنوان آیندهسازان مملکت کارهایی را انجام بدهم. من پیش از آن همان طور که گفته بودم کارم را با دانشآموزان شروع کرده بودم اما اگر تا آن زمان مثل خودرویی بودم که با سرعت ۳۰ کیلومتر به پیش میرفتم یک باره سرعت من به ۱۳۰ کیلومتر رسید. فکر کردم باید خیلی جدیتر و بیشتر کار کنم.
یادم است در آن مقطع خیلی به دنبال خواندن مطالب مرتبط با محیط زیست بودم. برایم مهم بود که بدانم کشورهای دیگر در این مسائل چگونه عمل کردهاند. یادم است زمانی کتابی درباره ایدههای مدیریت مطالعه میکردم. یک شب در جمع خانواده جملهای از آن کتاب را خواندم که مضمون آن این بود: گاهی یک مدیر ۳۰سال مجموعه تحت مدیریت خودش را به یک روش مدیریت میکند اما مدیرانی هم هستند که در یک سال با ۳۰ روش مدیریت میکنند. پس از خواندن این جملات از دختر و پسرم پرسیدم به نظر شما من جزو کدام دسته از مدیران هستم، جواب آنها برایم جالب بود چون هر دو نفر آنها پاسخ دادند شما جزو هیچ کدام از اینها نیستی! کنجکاو شدم چرا چنین نظری درباره من دارند و خواستم نظرشان را بگویند. جواب دخترم این بود که شما در یک سال ۵۰ مسیر و ایده برای اجرا داری. منظور از گفتن این خاطره تعریف از خودم نبود اما میخواهم این را بگویم که من همین حالا که سال آخر خدمتم را میگذرانم هر شب با خودم فکر میکنم فردا که به مدرسه رفتم از صبح تا وقتی که در مدرسه هستم چه کارهایی را باید انجام بدهم.
کمتر روزی است که من از رفتن به مدرسه خسته شده باشم چون هنوز مثل بچههای کوچک شب کفشهایم را برای فردای مدرسهام دستمال میکشم، وسایلم را برای فردا آماده میکنم و مشتاقتر از روز قبل به مدرسه میروم چون میتوانم از مسیر معلمی بر دانشآموزانم در حوزههای مختلف از جمله کمک به محیط زیست تأثیر بگذارم. اگر از من بپرسند آیا حاضری همین مسیری را که آمدهای دوباره بروی و معلم باشی با قاطعیت پاسخ میدهم بله. کاری که من با دانشآموزانم شروع کردم یک شبه اتفاق نیفتاده است اما خوشبختانه حالا به جایی رسیدم که اگر بگویم بچهها امروز قرار است کلاس را تمیز کنیم بدون اغراق از یک کلاس ۳۰ نفری بیش از ۲۰ نفر داوطلب کمک میشوند.
نخستین خانه محیط زیست غرب تهران
مدرسه ما در این سالها به بیشتر مباحث زیست محیطی ورود پیدا کرده است از باتریهای تمام شده گرفته تا طرح «لباس سالم زباله نیست»، تا بحث صرفهجویی در مصرف آب، تا جمع کردن درب بطری برای خرید صندلی چرخدار، تا بحث خشکاله و دیگر موارد. در مدرسه اتاقی را به این کارها اختصاص دادم یعنی الان در آن اتاق چندین گونی درب بطری داریم که در اسفند ماه آنها را به گروه نیکبانان زمین سبز به مدیریت خانم هلیلیان که درب بطریها را برای خرید صندلی چرخدار جمع میکنند تحویل خواهیم داد تا با همکاری آنها اهدای صندلی چرخدار به نیازمندان را داشته باشیم و این کاری است که پیش از این هم انجام شده است.
در بحث تولید خشکاله هم وارد شدهایم و آن را به دانشآموزان آموزش دادهایم اما چون جای کافی برای جمعآوری خشکالهها نداریم دانشآموزان این کار را انجام میدهند.
ما در مدرسه طرحی داریم با عنوان «کاغذ زباله نیست» که بر اساس این طرح در پایان هر سال دانشآموزان کتابها و دفترهای بلااستفاده خودشان را به مدرسه اهدا میکنند. مدرسه کاغذها و کتابهای جمع شده را به فروش میرساند و از محل فروش آنها برای مدرسه کاغذ ۴A خریداری میکند که در سال مبلغی در حدود ۱۰ میلیون تومان میشود. من در این سالها سعی کردم از هر فرصتی برای اینکه از مسائل زیست محیطی برای دانشآموزان و مردم بگویم استفاده کنم. مثلاً با ستاد برگزاری نماز جمعه شهر قدس تماس گرفتم و از اهداف خودم درباره مسائل محیط زیست گفتم. خوشبختانه روزی که برای سخنرانی دعوت شدم روز بزرگداشت مقام پرستار بود و من حرفهایم را برای مردم این گونه آغاز کردم که: «انسان به هر علتی مریض بشود نیاز به پرستاری دارد درست مثل محیط زیست ما که در حال حاضر مریض شده است و نیاز به پرستاری و کمک دارد. این کمک و پرستاری را ما باید انجام بدهیم». مادر ترزا جملهای دارد که میگوید: «درست است که ما نمیتوانیم همه چیز را تغییر بدهیم اما میتوانیم موج ایجاد کنیم» و من خوشحالم که توانستم این موج را در مدرسه خودم ایجاد کنم و شکر خدا در شهر قدس هم خیلیها بنده و مدرسه پروین اعتصامی را به مسائل محیط زیستی میشناسند.
حتی مادرانی هستند که به من میگویند فعالیتهای شما را برای آشنایان و اقوام خودمان که معلم یا مدیر مدرسه در دیگر شهرها هستند هم میفرستیم. همین کارها موجب شد امسال در اول مهر ماه دکتر شینا انصاری، معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست زنگ مهر را در مدرسه ما نواختند و این اتفاق خوبی برای دانشآموزان بود تا ببینند فعالیتهای آنها از طرف مقامات هم دیده میشود. من با همراهی دانشآموزان اگر به طور مثال ۲۰ کیلو باتری مصرف شده ساعت و باتری نیمقلمی و قلمی جمع کردم یعنی به سهم خودم و دانشآموزانم کمکی به محیط زیست کردم تا آلوده نباشد و از این نظر خوشحالم. مدرسه ما همچنین نخستین خانه محیط زیست غرب تهران است.
مزیت فضای مجازی
در ۱۵ سال گذشته سعی کردم در کنار آموزش به دانشآموزانم، با اولیای دانشآموزان هم جلساتی داشته باشم و آنها را با برنامههای زیست محیطی مدرسه همراه کنم که خوشبختانه همراهی خوبی از طرف خانوادهها را شاهد بوده و هستم. زمانی که ویروس کرونا همهگیر و ارتباط من با دانشآموزانم از مسیر شاد انجام شد، فرصتی شد برای اینکه راحتتر بتوانم مسائل زیست محیطی را با آنها در میان بگذارم. در حال حاضر هم در گروه مدرسه هر ساعتی که خواسته باشم میتوانم بحثی مربوط به محیط زیست را مطرح کنم و در لحظه به گوش تعداد زیادی از دانشآموزان و خانوادههای آنها برسانم یعنی میخواهم بگویم حتی کرونا که خاطره بدی برای همه ما شد برای مدرسه ما و شخص بنده فرصتی شد تا راحت در لحظه با ۵۵۰ دانشآموزم ارتباط بگیرم. فکرش را بکنید ما پویش جمعآوری زباله از طبیعت را داریم، با این پویش وقتی مثلاً دانشآموز من برای مسافرت به شمال میرود در روزهای مسافرتش از جمع کردن زبالهها فیلم میگیرد و آن را برای من میفرستد تا با دیگر دانشآموزانم به اشتراک بگذارم. وقتی دانشآموزان مدرسه فیلمهایی از این دست را میبینند استقبال میکنند و آنها هم همین کارها را انجام میدهند و این برای من مزیت فضای مجازی میشود.
من با کمک دانشآموزان و همکارانم در مدرسه حدود ۸۰۰ متر محتوای محیط زیستی تولید کردیم. اگر نمایشگاهی در مدرسه داریم ۵۵۰ پلاکارد ۷۰ در ۵۰ سانتیمتری داریم که در آنها به بیشتر مشکلات و مسائل محیط زیست پرداختهایم.در این هشت سال که مدیر مدرسه پروین اعتصامی شهر قدس هستم رنگ لباس فرم دانشآموزانم یک رنگ بوده است. در پایان هر سال دانشآموزان باید لباس فرم و مقنعه خودشان را بشویند، اتو کنند و در کاور به مدرسه تحویل بدهند، البته لباسهایی که پاره نشدهاند و هنوز قابل استفاده هستند. پس از جلسات توجیهی که برای خانوادهها گذاشتیم به این نتیجه رسیدیم که لباسهای دانشآموزان سال بالاتر را به دانشآموزان سال پایینتر بدهیم. با این کار خواستیم مدرسه ما سهمی در تولید دومین آلودهکننده محیط زیست یعنی لباسها نداشته باشد. چون سالانه ۱۳ میلیون تن لباس در کل جهان به عنوان زباله وارد محیط زیست میشود. سالهای اول ۲۰ نفر به این حرکت پیوستند ولی در حال حاضر به ۲۰۰ دست لباس رسیدهایم. این را هم بگویم خانوادههایی هستند که خودشان میگویند هر سال توان خرید لباس دارند اما دوست دارند از این طرح دوستدار محیط زیست حمایت کنند.