به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این رمان، جوانی میت که دچار ملال است، دست به قلم میشود و یادداشت نویسی میکند. او تنها شبها اجازه دارد تا از قبرش بیرون بیاید، بنابراین عنوان «یادداشتهای شبانه» را برای یادداشتهایش برگزیده است. او اتفاقات دور و برش را ثبت میکند و پای صحبت اموات مینشیند.
تاکنون داستانها و رمانهای متعددی به نگارش درآمدهاند که از زبان یک مرده روایت شدهاند اما اغلب آنها دربردارنده خاطرات و سرگذشت راوی در دنیای قبل از مرگ هستند. این میان، تمرکز رمان «یادداشتهای شبانه یک میت» بر دنیای پس از مرگ و اتفاقات رخ داده در آن است. البته در رمان «یادداشتهای شبانه یک میت» ارتباط راوی با دنیای قبل از مرگ همچنان برقرار است، به گونهای که راوی سراغ نزدیکان و آشنایانش میرود و از وضع و روز آنان آگاه میشود و از این رهگذر قسمتی از سرگذشت خود و نزدیکانش را پیش از مرگ روایت میکند.
رمان، دیالوگمحور است و بخش عمده آن به گفتوگوهای میان راوی و اموات دور و برش اختصاص دارد. به واسطه همین گفتوگوهاست که خواننده از بسیاری از اتفاقات و خاطرات مطلع و همزمان، با ویژگیهای روحی و رفتاری شخصیتهای رمان آشنا میشود.
مولفه اساسی و پرتکرار در رمان «یادداشتهای شبانه یک میت»، حسرت و افسوس است. اموات حین بازگو کردن خاطرات زمان زنده بودنشان مدام آه میکشند و سر به تاسف تکان میدهند؛ چراکه نیک آگاهند که زمان به عقب برنمیگردد و فرصتشان تمام شده است. یکی افسوس جوانی از دست رفتهاش را میخورد، یکی از آرزوهای تحقق نیافتهاش با حسرت یاد میکند و دیگری از آنکه فرصت جبران اشتباه خود را نیافته آه میکشد.
از آنجا که رمان «یادداشتهای شبانه یک میت» در قالب یادداشتنویسی به نگارش درآمده است، در کل رمان با یک پیرنگ پیوسته و حادثه محور روبهرو نیستیم با این حال، در بخشهای مختلف خرده روایتهایی وجود دارد که تعلیق ایجاد میکند و بخشهای مختلف رمان را به هم پیوند میدهد.
این رمان اگرچه از موضوع و لحن جدی برخوردار است اما در عین حال رگههایی از طنز نیز در آن مشاهده میشود که بیشتر در خلال گفتوگوها منعکس شده است. ایجاز و اختصار رمان نیز یکی از نکات مثبت آن به شمار میرود.
در بخشی از کتاب میخوانید: «مدتی ایستادم و با حسرت به آدمهای توی پیادهرو نگاه کردم. دختر پسرهای دانشجو، دادزنها، دستفروشهایی که کتابهای قدیمی و ممنوعه را در حاشیه خیابان بساط کرده بودند… آه! همه چیز سرشار از زندگی بود، سرشار از وجود. وجود جرمدار، وجود حجیم، وجودی که فضا اشغال میکرد… آه که چقدر دلم میخواست من هم جرم داشتم و سنگینی بدنم را روی پاهایم احساس میکردم. چقدر دلم میخواست موزاییک زیر پایم را حس میکردم، خنکی شب را توی ریههایم فرو میبردم و موقع رد شدن به آدمهای روبهرویم تنه میزدم. حداقل به یکی از آنها…»
نشر پلات اخیراً این کتاب را در شمارگان ۱۰۰ نسخه با قیمت ۳۰۰ هزار تومان عرضه کرده است.
∎