سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آناهید خزیر: تهران، شهری که به گواه تاریخ، ۷ هزار سال قدمت دارد، روزگار پر فراز و نشیبی را از سرگذرانده و چهره این شهر دگرگونیهای بسیاری به خود دیده است؛ روزگاری دهکدهای کوچک و خوش آبوهوا بوده و در عهدی دیگر در قامت پایتخت ظاهر شده است. تهرانی که امروزه بهعنوان سومین کلانشهر پرجمعیت خاورمیانه میشناسیم، روزی روستایی کوچک و شکارگاه پادشاهان سلسله صفوی بهشمار میآمد.
گردشگری زمستانه در تهران قدیم به دلیل سرمای استخوانسوز و بارش میزان قابلتوجه برف در تهران خاطرهانگیز است و نباید این مسئله را فراموش کرد که تهران در روزگاری بارش چند متری برف را تجربه کرده بود. در روزهای سرد زمستانی بهمن سال ۱۳۵۰، بارش برف آغاز شد و تا حدود دوهفته در سراسر مناطق شمالی و مرکزی و غربی ایران ادامه داشت و تهران نیز از این اتفاق مستثنی نبود.
روزنامهها در آن زمان نوشتند: «٢٠٠ قریه در برف مدفون شد»، «در بعضی شهرها تا ۳۶ ساعت برف بارید و در تمام مناطق روستایی شمالغرب تا مرکز ایران به ارتفاع ۳ متر و در برخی نقاط جنوبیتر ارتفاع آن به ۸ متر رسید. دمای زنجان به ۲۴ درجه زیر صفر و دمای شهرکرد به ۲۷ درجه زیر صفر رسید. دمای فیروزکوه به منفی ۳۶ و خراسان نیز به منفی ۳۷ درجه رسید.» جالبترین تیتر مربوط به روزنامه اطلاعات بود که تیتر زد: «خدایا برف بس است.»
در گذشته مردم به سرما بیشتر عادت داشتند و در زمستان لباس گرم به تن میکردند و دمای داخل خانه با بیرون خیلی تفاوت نداشت، آنها زیر کُرسی میرفتند و فقط آن فضای کوچک را با آتش ذغال و پهن و…گرم نگه میداشتند. تلفات سرما وقتی پیش میآمد، که از خانه بیرون میماندند، مثلاً در سفرهای زمستانی و در راههای بین شهری این اتفاق بسیار رخ میداد، این درحالی بود که در آن عصر، گاهی مسافران طعمه گرگ و یا حیوانات وحشی دیگری میشدند.
درست است، که بچههای تهران قدیم در دوره قاجاریه از بچههای امروز کلان شهر تهران، امکانات کمتری داشتند، اما آنان نیز در فضای باز محلات به ساختن حیوانهای برفی نظیر؛ شتر، الاغ، فیل و... میپرداختند و با برف به سر و کول هم میزدند و بازی میکردند. در منابع تاریخی قاجاری از برف بازی بچهها یاد شده و آمده آنها بهجای آدم برفی معمول امروز بیشتر به ساختن حیوانات برفی دست میزدند.
سفرنامهها توصیفات جالبی از تهران برفی در دورههای صفویه، قاجاریه و پهلوی ارائه میدهد و چهره پایتخت ایران را در دورههای مختلف تاریخی ترسیم کرده است که مطالعه آنها برای درک گردشگری زمستانه در تهران قدیم خالی از لطف نیست.
جهانگردان اروپایی از برفهای تهران میگویند
«پیترو دلاواله»، جهانگرد ایتالیایی که در زمان صفویه از ایران دیدن کرد و تهران را شهر چنارها نامید در سفرنامه خود از گرمایش ایرانیها تعریف ویژهای میکند. او برای نخستینبار کرسی را در کردستان دید و در کتاب خود کرسی و لحاف کرسی را توصیف کرد. چاله کرسی هم بعد از منقل راهی دیگر برای گرم کردن زیر کرسی بود.»
«کِرپُرتِر» سیاح انگلیسی در سالهای ۱۲۳۴ تا ۱۲۳۷ ق در طهران اقامت داشته است. او از هوای گرم طهران در تابستانها صحبت میکند و خندق و بارو و دروازههای ساده شهر را وصف مینماید و میگوید در جلوی هر دروازه به فاصله دویست یارد یک برج بزرگ مدور ساختهاند و از این برجها برای دیدهبانی و سنگر استفاده میکند. شاه ایران (به آن روز، فتحعلیشاه) در ارگی به مساحت هزار و دویست یارد زندگی مینماید. اطراف این جایگاهِ شاهی را استحکامات فرا گرفتهاند. خیابانهای طهران تنگ و در زمستان پرگل و لای میباشد.
خاطرات محمدحسن خان اعتمادالسلطنه از زمستان ناصری
محمدحسن خان اعتمادالسلطنه هم در خاطرات خود از روزی که به دلیل بارش شدید برف، ناصرالدین شاه به شکار نرفت اینطور مینویسد: «روز ۱۸ ربیعالاول ۱۳۰۰ قمری (۷ بهمن ۱۲۶۱ شمسی) برف زیاد آمده است. شاه نمیتواند به شکار برود. در کاخ گلستان میماند و دستور میدهد برایش از چلوکبابی بازار غذا بیاورند.» اعتمادالسلطنه بارش برف سنگین را نیز در خاطرات آورده است: «پنجشنبه ۲۲ ربیعالاول سنه ۱۳۰۰ قمری برف شدید بارید. بهواسطه برف شاه سوار نشدند. یک چارک باریده است. چند سال بعد نوشته: «جمعه ۸ جمادی الثانی ۱۳۰۴ قمری برف در اطراف یک ذرع روی زمین است. همچنین: «پنجشنبه ۷ جمادیالاولی ۱۳۰۶ قمری درشکه خودم را چهار اسبه بسته بودم که تا جاجرود بروم، سرخهحصار که رسیدم، دیدم غیرممکن است. تمام کوه و دشت و آسمان و زمین یخ بسته است. (پس از پنجمین بارش برف) از سرخهحصار سواره (با اسب) به جاجرود آمدم.» و درباره بارش برف سنگین نوشته: «دوشنبه ۱۷ ربیعالثانی ۱۳۱۳ قمری… قله البرز (توچال) تا نزدیک پیاز چال سفید شده است… کمتر سالی دیده بودم که پانزدهم میزان (مهر) برف به این شدت ببارد.»
ناصرالدین شاه را عادت بر این بود، که تا پهنه تهران را برف فرا میگرفت. آماده شکار میشد. آن هم نه به تنهایی، بلکه با عده کثیری از شکارچیان دربار و اسب و سگ شکاری … هر بار که صحرای اطراف تهران و کوههای شمیران پوشیده از برف میشد. شاه و همراهان عازم شکار میشدند. برای آنها تفاوت نمیکرد، هر جانداری که گرسنه و خسته و وامانده بود، میکُشتند، حرام و یا حلال فرقی نداشت، آهو، پلنگ، خرس، خرگوش و...
اعتمادالسلطنه بارها از روزهای شکار او نوشته است: «۲۸ محرم چهار شکار...»، «۱۳ صفر پنج قوچ،...»، «۱۱ ربیع اثانی ۱۳۰۰ قمری کبک…»
اینها تعدادی از روزهای شکار شاه است. به طور کلی در پنجاه سال، سلطنت ناصرالدین شاه تمام روزهای برفی را به شکار میرفته است. مگر حادثهای پیش میآمد و یا آنقدر برف زیاد بود، که امکان رفتن به شکار وجود نداشت. اعتمادالسلطنه از روزیکه بر اثر بارش شدید برف شاه به شکار نرفته است، مینویسد: روز ۱۸ ربیعالاول ۱۳۰۰ قمری، برف زیاد آمده است شاه نمیتواند به شکار برود. آن روز در کاخ گلستان میماند و دستور میدهد، برایش از چلوکبابی بازار غذا بیاورند.
سنگینترین برفی که اعتمادالسلطنه در عصر ناصری گزارش کرد
ناصرالدین شاه، سرانجام به مصداق «دیدی که چگونه گور بهرام گرفت» در روزهای جشن پنجاه سالگی سلطنتش هنگامی که بر مزار جیران، زن سوگلی دوران جوانیاش داشت، خاطره او را مرور میکرد. خود شکار میرزا رضای کرمانی شد و از پای درآمد.
سنگینترین برفی که اعتمادالسلطنه در عصر ناصری گزارش کرده است، آن هم فقط یک بار در قزوین بوده است:
«جمعه ۸ جمادی الثانی ۱۳۰۴ قمری -... برف در اطراف یک ذرع روی زمین است…»
این بار هم که پس از سال اتفاق افتاده، در حقیقت ارتفاع برف روی زمین یک متر بوده، که حاصل چندین بارش برف بوده است.
بار دیگر نیز وی از برفی سنگین یاد کرده است: «روز دوشنبه ۲۷ ربیع الثانی ۱۳۰۶ قمری... از تهران به سلطنتآباد آمدم... نیم ذرع برف در بیابان بود…»
اعتمادالسلطنه خود، حجم یک چارک برف را بارشی سنگین قلمداد میکند: «پنجشنبه ۲۲ ربیعالاول سنه ۱۳۰۰ قمری... برف شدید بارید. بواسطه برف شاه سوار نشدند … یک چارک باریده است…»
و یا باز در این ارتباط، نوشته است: «۱۳ ربیعالثانی... زمستان امسال معرکه است...»
این بدان معناست، در گذشته هم در تهران بیست سی سانتیمتر برف، سنگین و دیر اتفاق به شمار میرفته است.
پزشک ناصرالدین شاه از زمستان چه میگوید؟
دکتر فووریه پزشک ناصرالدین شاه مینویسد: «امروز روز آخر سال ۱۸۹۱ میلادی است، دیشب برف باریده و امروز صبح ساعت هفت میزانالحراره در اتاق هشت درجه بالای صفر را نشان میدهد، در صورتیکه بیرون شش درجه زیر صفر است.»
اعتمادالسطنه و دیگر نویسندگان آن دوره از تخریب خانهها بر اثر بارش برف اشاراتی دارند. امروزه نیز این تجربه را بارها دیدهایم: «۵ جمادیالاولی ۱۳۰۶ از برف اتاق آبدار خانه خراب شد...» و «۱۸ ربیعالثانی ۱۳۰۷...»/ روزنامه خاطرات.
غیرمعمولترین (زود یا دیر هنگام) برفی را که اعتمادالسطنه در دوره پنجاه ساله پادشاهی ناصرالدین شاه گزارش کرده است، مربوط به ۱۵ مهر ماه است: «دوشنبه ۱۷ ربیعالثانی ۱۳۱۳ قمری... قله البرز (توچال) تا نزدیک پیاز چال سفید شده است... کمتر سالی دیده بودم، که پانزدهم میزان (مهر) برف به این شدت ببارد…»
جعفر شهری و برفهایی که هفتاد روز پس از نوروز میبارید
مرحوم جعفر شهری در کتاب طهران قدیم هم در این باره روایتی دارد: «از برفهای سنگین و عجیب تهران برفی بوده که در هفتاد روز پس از نوروز سالی باریده و برایش ساخته شد: «ز بعد هفتاد، یه برفی افتاد، به حق این پیر، به قد این تیر» که مقصود تیر چوبی جلو پیر عطا (زیارتگاهی در محله عودلاجان) بوده …»
وی در ادامه مینویسد: «پاروها در گذشته بیشتر از گیلان و مازندران میآمد ولی زود ترک میخوردند. نوع اعلا آنهایی بودند که در تهران از چوب خشک تراشیده بودند. نگهداری پارو نیز آن بود که با روغن خوب آن را چرب کرده تا آب به آن نفوذ نکند.»
روایت عبدالله مستوفی از برفهای تهران
«عبدالله مستوفی» از رجال دربار قاجار در کتاب «شرح زندگانی من» آورده که در تهران چنان برف بارید و گل و لای شد که چرخ کالسکه در برفگیر کرد و ماند. تابستان آینده که گلولایها خشک شده بود، چرخ کالسکه را پیدا کردند. نگاهی به تاریخ نشان میدهد که دو بارش برف سنگین در تهران سال ۱۳۳۴ باعث بسته شدن راهها و خیابانهای تهران شد. خیابانهای فرعی هم، بسته و در کوچههای شمیران تونلی از برف درست شد.»
با توجه به مطالعه این سفرنامهها، تعداد بارش برف هم در تهران قدیم، چندبار در سال بیش نبوده است. در سال ۱۳۰۶ قمری که زیاد برف آمده، تعداد هفت بار برف باریده است و درباره دمای هوا هم، این یکسانی صادق و حاکم بوده است. در حقیقت به طور کلی بارش برف در گذشته و حال خیلی تغییر نکرده است. بلکه آنچه تغییر یافته، افزایش دمای تهران امروز متأثر از گرمای موتورخانهها و خودروها و کارخانهها و... است، که برف زود آب میشود.
*این یادداشت به تازگی در نخستین مجله «تهران دیدنی» منتشر شده است.
منابع:
سفرنامه فریزر معروف به سفر زمستانی از مرز ایران تا تهران و دیگر شهرهای ایران، مترجم: منوچهر امیری.
سفرنامه پیترو دلاواله، مترجم: شجاع الدین شفا، انتشارات علمی و فرهنگی.
سفرنامه سررابرت کرپرتر، سیاح انگلیسی
کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ایرج افشار، انتشارات امیرکبیر.
کتاب روزنامه خاطرات ناصر الدین شاه، انتشارات پرنده.
کتاب سه سال در دربار ایران، ژوآنس فووریه، مترجم: عباس اقبال آشتیانی، انتشارات علم.
کتاب طهران قدیم، جعفر شهری، انتشارات معین.
کتاب شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، انتشارات هرمس.
∎