شناسهٔ خبر: 71370503 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

یک شاعر تاکید کرد؛

تلفیق شادی و حسرت در اشعار مهدوی

سیدمهدی بنی‌هاشمی، شاعر سرود «سلام فرمانده» گفت: شعر سرودن برای میلاد امام زمان (عج ) با شعر سرودن برای میلاد بقیه اهل بیت (ع) تفاوت دارد و از جنس تلفیق شادی و حسرت است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا سیدمهدی بنی‌هاشمی در نشست ادبی مجازی «یوسف زهرا (عج)» که شامگاه ۲۶ بهمن با حضور جمعی از اهالی ادب کشورهای حوزه ایران فرهنگی به میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد، عنوان کرد: شعر سرودن برای میلاد امام زمان (عج) با شعر سرودن برای میلاد بقیه اهل بیت (ع) تفاوتی دارد از جنس تلفیق شادی و حسرت یعنی شادی حاصل از بغض و حسرت اینکه چنین وجود با برکتی حاضر و ناظر بر اعمال ما هستند و از طرفی ما از برکت دیدارشان محروم شده‌ایم و نمی‌دانیم این انتظار تا کی ادامه خواهد داشت؟ امام زمان (عج) مانند تمام اهل بیت (ع) هیچوقت بدهکار هیچکس نمی‌ماند و کسی که یک قدم برای او و در راه او بردارد حضرت هزاران برابر برای او جبران می‌کنند. داستان‌هایی از کمیت و دعبل و نگاه ویژه امامان معصوم (ع) به آنها شنیده‌ایم و قطعاً کسی که ذوق شعری و هنری خود را برای آل الله به کار می‌گیرد برکتش را در لحظه لحظه زندگی خود احساس می‌کند.

سید تصور مهدی، شاعر پارسی زبان هندی و استاد زبان و ادبیات فارسی کالج اورینتال پتنا نیزبیان کرد: شب و روز نیمه شعبان در میان مسلمانان هند دارای اهمیت بسیار زیادی است و عموم مردم این شب را با نام شب برات یاد می‌کنند و جشن شب برات با ارادت و احترام کامل در سراسر کشور هند برگزار می‌شود. به مناسبت شب برات مجالس پرفیض و پرباری برپا می‌شود و سلسله دعاها و نوافل در طول شب ادامه دارد. شیعیان هند علاوه بر این، سالروز میلاد امام زمان (عج) را جشن می‌گیرند، به یکدیگر تبریک می‌گویند و شیرینی پخش می‌کنند، در بعضی مناطق کیک تولد نیز بریده می‌شود. چیزی که توجه همه را به خود جلب می‌کند عریضه دادن خدمت حضرت صاحب الزمان (عج) است و این رسم در سراسر کشور هند میان شیعیان رواج دارد. در بعضی مناطق مردم دسته‌جمعی قبل از نماز صبح کنار دریا می‌روند و عریضه را حواله آب می‌کنند. وقتی از آنجا برمی‌گردند نماز صبح را ادا می‌کنند و دعای ندبه را می‌خوانند. اکثر شیعیان هند در روز نیمه شعبان روزه می‌گیرند و همدیگر را افطار دعوت می‌دهند. گروه‌های علمی و فرهنگی برای بچه‌ها مسابقات علمی برگزار می‌کنند و جوایز نفیسی به برندگان اهدا می‌شود. زنان لباس نو برای روز نیمه شعبان از قبل تهیه می‌کنند و می‌پوشند و در جشن بانوان شرکت می‌کنند.

در این محفل ادبی شاعرانی چون علیرضاقزوه، کمیل کاشانی، رسول شریفی، سید مسعود علوی تبار، سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی، مسعود ربانی، عمادالدین ربانی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، زهرا محدثی خراسانی، زهرا میریان کرمی، لیلی حضرتی، میترا ملک محمدی، فاطمه شکل آبادی، سیده کوثر حسینی، معصومه هرمزی مقدم، سمیه کشاورز، نگین نقیبی، فاطمه ناظری، نجمه بنائیان بروجنی، سارا رمضانی، صبا فیروزی و نجمه پورملکی حضور داشتند.

برخی از اشعار ارائه شده را با هم می‌خوانیم:

کمیل کاشانی

مژده از کوی یار می‌آید

که به سر انتظار می‌آید

سبز پوش قبیله اشراق

همنفس با بهار می‌آید

در شکوفاترین بهار امید

نخل عزت به بار می‌آید

تا شود منتشر به عالم نور

عشق، آیینه‌دار می‌آید

با شکوه و صلابت حیدر

وارث ذوالفقار می‌آید

یل رزم‌آفرین که در دستش

تیغ دشمن شکار می‌آید

کوه در زیر پاش می‌لرزد

صاحب اقتدار می‌آید

آنکه در زیر سایه لطفش

مُلک دین استوار می‌آید

چارده نور با خودش دارد

جلوه هشت و چار می‌آید

بدترین روزگار می‌رود و

بهترین روزگار می‌آید

آب زن راه را کمیل به اشک

آخرین شهریار می‌آید

رسول شریفی

ای چشم و چراغ عاشقان زود بیا

ای دست خدای مهربان زود بیا

از فتنه دجال جهان گشت خراب

یا مهدی صاحب الزمان زود بیا

زهرا محدثی خراسانی

در برگرفته خلوت دل را غبارها

ای علت شکفتن گل در بهارها!

با چلچراغ و آینه و آب، سال‌هاست

صف بسته‌اند در طلبت بی قرارها

رقصی است ماهیانِ به غم خو گرفته را

در پا نهادنت به دل چشمه‌سارها

ای ناگهان درخشش بی ادعا! بتاب!

بر شانه‌های مویه ی شب‌زنده‌دارها

هرچند تا ظهور تو در بند عزلت است

مضمون بکرِ بال رها در حصارها،

ما چشم بر نهایت راهت نهاده‌ایم

تا ممکن است باشد از این انتظارها!

نجمه پورملکی

چشمه‌ها بخشندگی را پیش بینی کرده‌اند

نخل‌ها بالندگی را پیش بینی کرده‌اند

عاشقانی که تمام عمر دنبال تواند

لذت یابندگی را پیش بینی کرده‌اند

ای زمین ای خسته از طاغوت، در اقبال تو

روزهای بندگی را پیش بینی کرده‌اند

حقِ باطل نیست از این بیشتر جولان دهد!

آیه ها بازندگی را پیش بینی کرده‌اند

هرکسی در آرزوی تو بمیرد مرده نیست

پیشمرگان زندگی را پیش بینی کرده‌اند

چشم های منتظر لبریز اشک حسرتند

جمعه ها بارندگی را پیش بینی کرده‌اند

در فرج آغوش باز شیعیان شرط است و باز

کوفیان شرمندگی را پیش بینی کرده‌اند

میترا ملک محمدی

و یک‌شب خنده‌ات آیینه‌ها را نورباران کرد

و دستی‌کوچه‌ها را در هوای تو چراغان کرد

تو گفتی، خواهی آمد، وعده دادی، شاخه‌ها گل داد

تمام دردهامان را تب عشق تو درمان کرد

و باد از کوهها آمد به شوق عطر گیسویت

غزلها لابه‌لای موج موهای تو پنهان کرد

جهان میرفت تا اعماق بیخویشی، فراموشی

نسیمی عطر تو آورد و دنیا را گلستان کرد

دلم آرام شد، از برکۀ نور تو نوشیدم

لبت آواز مستی در گلوی هر نیستان کرد

پریشان در پی‌ات در کوچه‌های شهر میگشتم

که عطر خنده‌ات آیینه‌ها را نور باران کرد

سارارمضانی

دارد به اشک می‌گذرد روزگارمان

مگذار یَابْنَ فاطمه چشم انتظارمان!

دلتنگ عطر یاس تو ماندیم سال‌هاست

کی می رسد مدار جهان بر قرارمان؟

پاییزِ رخوت است جهان بی ظهور تو

ای یار، بی نصیب مخواه از بهارمان

خود را اگرچه منتظرت خوانده ایم، حیف

بالانرفته از خودمان انتظارمان

پر می کشند یک به یک اینک به سوی تو

آنها که بوده اند دمی هم جوارمان

ای پیشوند سرخِ «شهید» ای طلوع سبز!

روزی ببند نقش به روی مزارمان

فرزانه قربانی

چشم آدینه ما یکسره بارانی بود

هر چه غم بود، در این غیبت طولانی بود

ای که سرچشمه نوری، اگر اینجا بودی

کی در این شهر نیازی به چراغانی بود

می رسیدی و شبی بغض قفس وا می شد

می پرید آن همه پروانه که زندانی بود

گندم از نور وجود تو تلالو می یافت

حاصل مزرعه هر سال فراوانی بود

باز با هُرم نفس‌های شما برمی خاست

خاک دل مرده که در خواب زمستانی بود

پا به پای غم دلتنگی ما آب شده

شمع میلاد تو هر چند که نورانی بود

باز با غربتِ تنهایی خود سر کردی

گرچه این شهر پر از جشن خیابانی بود

لیلا حضرتی

باید دل زمین و زمان را تکان دهی

آقا بیا که قبله ما را نشان دهی

این کوچه‌های کوفه ما غرق بی کسی است

بر سفره‌های خالیمان عطر نان دهی

آقا به یمن این همه مهری که در شماست

از تیرهای حادثه ما را امان دهی

ما جز به یاد روی شما خوش نمی شویم

بر ما خوش است قطره از آن بیکران دهی

بر بالهای خسته ما با نگاه سبز

سهم کمی اگر چه از آن آسمان دهی

آقا قیام میکنی از مشرقی قشنگ

تا شانه های خسته ما را توان دهی

جای غمی و غصه و دلواپسی نبود

آقا اگر که ماه رخت را نشان دهی

معصومه هرمزی مقدم

غزل‌هایم برای توست ای شرقی‌ترین من

تو ای ایهام سرخ بیت‌های آخرین من

تو جاری در عبور روشن فردای امّیدی

که با خود می بری اندوه را از سرزمین من

تو دریای منی یک آبی پهناور و ساده

که موجت بارها تا عشق بوده در کمین من

بیا، آخر برایم نه قناری ماند و نه فریاد

به پیچ کوچه حک مانده ست چشمان حزین من

تو را جان قناری ها و هر کس دوستش داری

بمان در شعر های من غریب نازنین من

به عشق جاودان سوگند، من هم دوستت دارم

بیا از اوج‌های دور ای شرقی‌ترین من