دومین شب از بخش بینالملل چهلمین جشنواره موسیقی فجر، میزبان اجرای جمال علیاُف نوازنده برجسته ویولنسل اهل ترکیه بود. او در این کنسرت با همراهی اجه داغستان پیانیست توانمند در تالار وحدت به روی صحنه رفت.
این کنسرت با اجرای قطعاتی متنوع، از آثار آهنگسازان کلاسیک تا تنظیمهایی از موسیقی عامهپسند، فضایی دلنشین و پراحساس را رقم زد اما آنچه این اجرا را فراتر از یک شب موسیقایی معمولی جلوه داد، پیام عمیق آن درباره موسیقی به عنوان پلی میان فرهنگها و فراتر از مرزهای سیاسی و تاریخی بود.
علیاُف برای این اجرا مجموعهای متنوع از آثار را انتخاب کرده بود که از تنظیمهای کلاسیک آثار عمر زولفو لیوانلی تا لیبرتانگو اثر آستور پیاتزولا را شامل میشد. همچنین قطعاتی همچون سلطان ساخته فاهیر آتاک اوغلو و طوفان برفی اثر گیورگی سویریدف آهنگساز روس اجرا شد.
نحوه استفاده نوازندگان از نتنویسی دیجیتال و کاغذی نیز جالب توجه بود. داغستان هنگام اجرا از یک نفر برای تعویض صفحات نت کمک میگرفت، در حالی که علیاُف از تبلت و پدال بلوتوثی برای تغییر صفحات نت استفاده میکرد. این تفاوت در رویکرد، نشاندهنده دو روش متفاوت در مدیریت نتخوانی حین اجرا بود.
این برنامه با استقبال گرم مخاطبان همراه شد و تنوع قطعات انتخابی، مهارت تکنیکی نوازندگان و هماهنگی میان ویولنسل و پیانو، فضایی دلنشین و جذاب را در تالار وحدت رقم زد.
یکی از نکات برجسته در نوازندگی علیاُف، کنترل دقیق او بر کرشندو و دیکرشندوهای جذاب و سنجیده بود که در اجرای او به وضوح شنیده میشد. وی در انتقال احساسات هر قطعه، نه تنها از ویبراسیون مناسب بهره میبرد بلکه با درک عمیق از حال و هوای موسیقی، صدایی شفاف و تأثیرگذار از ساز خود خلق میکرد.
برخلاف برخی نوازندگان که صرفاً نتها را پشت سر هم اجرا میکنند، علیاُف نشان داد که هر نت برای او حامل یک احساس مشخص است و اجرای او مانند یک روایت موسیقایی زنده و پویا به گوش میرسید. این ویژگی، نکتهای ارزشمند برای نوازندگان جوان ایرانی است که بیاموزند چگونه درک احساسی عمیقتری از موسیقی داشته باشند و صرفاً به اجرای فنی قطعات اکتفا نکنند.
قطعه دوم این اجرا، مرثیه اثر آرنو باباجانیان آهنگساز و پیانیست نامدار ارمنی بود. این قطعه که در میان ارامنه از جایگاه ویژهای برخوردار است، با احساسی عمیق و تأثیرگذار اجرا شد.
علیاُف و داغستان توانستند فضایی حسی و درونگرایانه را به مخاطبان منتقل کنند؛ به گونهای که اجرای آن، روح قطعه را به خوبی نمایان ساخت. جالب است که هایک ملیکیان پیانیست ارمنی در سی و نهمین جشنواره موسیقی فجر نیز قطعه مرثیه را به عنوان آخرین اثر کنسرت خود در سالن رودکی اجرا کرده بود.
در مورد نوازندگی پیانو داغستان که نقش همراهیکننده علیاُف را در این کنسرت برعهده داشت، میتوان گفت که اجرای او عموماً شیرین و روان بود. با این حال، در چند بخش از اجرا، به ویژه هنگام پرشهای ملودیک، اشتباهاتی جزئی در نواختن دو نت مجاور رخ داد که باعث ایجاد دیسونانس فاصله دوم شد. با این حال، در مجموع، اجرای او قابل قبول و هماهنگ با نوازندگی علیاُف بود و توانست نقش خود را در همراهی این کنسرت به خوبی ایفا کند.
قطعات اجراشده در این کنسرت، هرچند عامهپسند و خوشحس بودند و از نظر ساختار و فرم پیچیدگی آثار کلاسیک برجسته را نداشتند اما توانستند فضای دلچسبی برای یک شب موسیقایی خلق کنند. این ترکیب از آثار، نه تنها بر جنبه احساسی و ارتباط مستقیم با مخاطب تأکید داشت بلکه نشاندهنده نگاه متفاوت علیاُف به اجرای موسیقی در چنین رویدادهایی بود.
یکی از نکات جالب این کنسرت، اجرای قطعه لاچین بود؛ شهری در جمهوری آذربایجان که سال ۱۹۹۲ توسط نیروهای ارمنستان اشغال شد و سالها درگیر آثار جنگ بوده است. تقابل اجرای این اثر در کنار مرثیه از باباجانیان، آن هم توسط نوازندهای آذریتبار، پیام روشنی را منتقل میکرد «موسیقی ورای هر گونه جنگ، درگیری و ملیتهاست و میتواند مردم، فرهنگها و کشورها را به یکدیگر نزدیکتر کند».
سازی که جمال علیاُف در این کنسرت با آن مینواخت، یک ویولنسل ساخته جوزپه گوارنری فیلیوس آندریا، (۱۷۰۰) بود. این ساز با صدایی پرحجم و جذاب، کیفیتی کمنظیر داشت و علیاُف نیز ارتباط عمیقی با آن برقرار کرده بود.
نوازندگی او نشان از تسلط و درک بالا از ساز داشت؛ به ویژه در اجرای نوارها که با دقت و حساسیت خاصی اجرا میشدند. یکی از ظرافتهای قابل توجه در نوازندگی او، کنترل بینقص در پایان قطعات بود؛ جایی که نت پایانی را به آرامی محو میکرد و گویی که نفس ساز را آرام و سنجیده میگرفت تا قطعه با لطافتی خاص به پایان برسد.
در مجموع، این اجرا شبی دلچسب و خاطرهانگیز برای مخاطبان رقم زد. تنوع قطعات، اجرای احساسی و تکنیک بالای نوازندگان در کنار فضای صمیمی و ارتباط عمیق موسیقی با شنوندگان، باعث شد که این کنسرت به یکی از لحظات به یادماندنی جشنواره تبدیل شود.