جوان آنلاین: بعضی از گروهها، انتظار برای ظهور حضرت حجةبن الحسن العسکری امام زمان علیه السّلام و عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف را تنها در حیطه فردی و وظایف شخصی محدود میکنند، حال آنکه این اندیشه، ظرفیتهای بزرگ و متعالی را در اختیار ملتها قرار میدهد تا در راه ساخت تمدنهای جهانی از آن بهره ببرند، بهنظر میآید امروز جامعه ایرانی، بیش از هر زمان دیگر به این نوع نگاه و این روش اندیشهورزی نیاز دارد.
به گزارش تسنیم، در گفتوگو با دکتر اسماعیل شفیعی سروستانی، محقق و کارشناس حوزه مهدویت، به بررسی زمینههای تمدنی اندیشه مهدویت پرداخته ایم.
مفهوم انتظار در دوران غیبت
آشنایی با مفهوم انتظار در دوران غیبت یکی از زمینههای اصلی برای درک حضور امام زمان (عج) به حساب میآید، تعریف دقیق انتظار در این دوران چیست؟
انسان بهطور طبیعی بهدنبال کمال و بهبود وضعیت خود و جامعه است و انتظار یکی از ویژگیهای ذاتی انسان است و بهنوعی جزء لاینفک وجود اوست. این انتظار نهتنها بهمعنای چشمداشت به ظهور امام مهدی (عج) است، بلکه بهمعنای آرزو برای یک آینده بهتر و تحقق عدالت و معنویت در جامعه نیز تعریف میشود.
انتظار به ما انگیزه میدهد تا در راستای تحقق اهداف عالی انسانی و دینی خود تلاش کنیم. این انتظار میتواند ما را بهسمت فعالیتهای سازنده و تمدنسازی هدایت کند، به همین دلیل، در فرهنگ اسلامی، انتظار بهعنوان یک اصل مهم و بنیادین شناخته میشود که باید در زندگی روزمره ما تجلی پیدا کند.
انسانها با این انتظار، بهدنبال ساختن دنیایی بهتر و رسیدن به مدینه فاضله هستند و انتظار میتواند ما را بهسمت همبستگی، همکاری و تلاش برای بهبود شرایط اجتماعی و فرهنگی هدایت کند، در واقع، انتظار ما را بهسمت عمل و فعالیت سوق میدهد و ما را از سستی و بیتحرکی دور میکند.
بنابراین باید به این نکته توجه کنیم که انتظار، نهتنها یک حالت روحی است، بلکه باید به یک فرهنگ و عمل تبدیل شود که در آن همه ما بهعنوان یک جامعه بهسمت تحقق آرمانها و اهداف مشترک حرکت کنیم.
نقش انتظار در ساخت تمدن
یکی از برنامههای مهم در نظام جمهوری اسلامی ایران، ساخت تمدن نوین ایرانی اسلامی است، آیا میتوان بهمعنای واقعی از مفاهیم مرتبط با انتظار منجی، در ساخت تمدنها استفاده کرد؟
انسان بهعنوان موجودی جستوجوگر و منتظر، در پی یافتن مصداقهای کمال و مطلوب خود است، این جستوجو و تلاش برای رسیدن به مدینه فاضله، او را بهسمت تجربههای مختلف و متنوعی هدایت میکند، در واقع، هر تمدن و فرهنگی که در طول تاریخ شکل گرفته، نتیجه این تجربیات و عهدهایی است که انسانها با یکدیگر و با ایدهها و ارزشهای مختلف بستهاند.
این عهدها میتوانند شامل پیمانهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی معنوی باشند. هر دورهای از تاریخ، انسانها با توجه به شرایط و نیازهای خود، بهنوعی با یکدیگر عهد بستهاند و بر اساس آن عهد، تلاش کردهاند جامعهای را بسازند که به آرمانها و ارزشهایشان نزدیکتر باشد.
بهعنوان مثال، در دورانهای مختلف، انسانها به ایدئولوژیها و مرامهای مختلفی روی آوردهاند، از جمله ایدئولوژیهای دینی، فلسفی و سیاسی، این عهدها و انتخابها، بهنوعی نشاندهنده جستوجوی انسان برای یافتن پاسخ به سؤالات بنیادی زندگی و تحقق آرمانهایش است.
اما نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که در این جستوجو، انسان باید به ارزشهای الهی و انسانی پایبند باشد، در غیر این صورت، ممکن است بهسمت تجربیات و عهدهایی برود که نهتنها او را به کمال نمیرساند، بلکه او را از مسیر صحیح دور میکند.
به همین دلیل، انتظار و شناخت صحیح از امام مهدی (عج) و آموزههای اسلامی میتواند به انسان کمک کند در این جستوجو، بهسمت انتخابهای درست و سازنده حرکت کند، در نهایت، این عهدها و تجربیات باید بهسمت ایجاد یک تمدن نوین اسلامی هدایت شوند که در آن ارزشهای انسانی و الهی حاکم باشد و به تحقق مدینه مطلوب نزدیکتر شویم.
به موضوع عهدهای جمعی و اتصال انسانها به آموزههایی که بشر را به کمال میرساند اشاره کردید، برای این تجدید عهد، چه الزامات و اقداماتی لازم است؟
دور شدن از حجت حقیقی و عدم شناخت صحیح از آن، باعث میشود انسان در جستوجوی کمال و مدینه مطلوب دچار حیرت و سردرگمی شود، این دوری از حجت الهی، انسان را بهسمت انحرافات و نجاسات مختلف میکشاند که هم جنبههای ظاهری و هم باطنی دارند.
دعوت انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام، همواره بر این اساس استوار بوده است که انسانها باید با حجت خداوند ارتباط برقرار کنند و از او پیروی کنند، این ارتباط به انسان کمک میکند تا در مسیر صحیح قرار گیرد و از انحرافات و نجاسات دوری کند، در واقع، تجدید عهد با امام و حجت الهی، یک عمل ضروری است که باید در زندگی فردی و جمعی ما تجلی پیدا کند.
تجدید عهد تنها بهمعنای گفتن یک جمله نیست، بلکه باید بهمعنای بازگشت به اصول و مبانی حقیقی باشد. در زمان غیبت، انسانها باید به منابع حقیقی و الهی تکیه کنند و از منابع غیرحقانی دوری کنند، این بازگشت به عهد فراموششده، بهمعنای احیای ارزشها و اصولی است که امام مهدی (عج) در زمان ظهور خود بر اساس آن عمل خواهد کرد.
امام مهدی (عج) بهعنوان امام عدل، در زمان ظهور خود به برقراری عدالت خواهد پرداخت، بنابراین، در هر دورهای که انسان در زمان غیبت بهسر میبرد، باید بهسوی عدالت حرکت کند و خود را از نجاسات ظاهری و باطنی پاک کند، این تطهیر شامل پاکسازی فکری و فرهنگی نیز میشود، زیرا بسیاری از انحرافات ناشی از تفکرات نادرست و فرهنگهای غیرالهی است، در نهایت، این تلاش برای بازگشت به حجت الهی و تجدید عهد با او، میتواند به ما کمک کند تا در مسیر صحیح قرار بگیریم و به تحقق مدینه مطلوب نزدیکتر شویم.
آشنایی با اهداف حکومت امام زمان (عج)
با مرور برخی رفتارهای منتظران، بهنظر میآید گاهی تلقی درستی نسبت به اهداف حکومت امام زمان (عج) وجود ندارد و بهتعبیری مردم خواستهها و نیازهای خودشان را بر مفاهیم منتظرانه تحمیل میکنند.
یکی از بزرگترین چالشها در مسیر انتظار و مهدویت، همین است که انسانها بهجای اینکه خود را در خدمت امام و حجت حق قرار دهند، [از محضر آن بزرگوار پوزش میطلبیم]بهنوعی امام را در خدمت خود آوردهاند، این معکوس شدن رابطه، باعث میشود انسانها بهجای تلاش برای تحقق اهداف الهی و انسانی، بهدنبال برآورده شدن نیازهای دنیوی خود باشند.
شیطان و جنودش بهخوبی میدانند که در جان انسان انتظار کمال و مدینه مطلوب وجود دارد و به همین دلیل، سعی کردهاند که ریلگذاریهای جعلی برای این انتظار ایجاد کنند، این ریلگذاریها میتواند شامل اعتقادات نادرست، فرهنگهای فاسد و تمدنهای نامطلوب باشد که انسان را بهسمت اهداف غلط هدایت میکند، در این حالت، انسان گمان میکند که بهسمت مطلوب میرود، در حالی که در واقع بهسمت مدینه فاسق حرکت میکند.
ما بهعنوان مسلمانان و بهویژه شیعیان، باید به این نکته توجه کنیم که رابطهمان با امام مهدی (عج) باید بر اساس خدمت به او و تحقق اهداف او باشد. امام معصوم، بهعنوان یک الگو و راهنما، باید مورد پیروی قرار گیرد و ما باید تلاش کنیم در مسیر او حرکت کنیم، این حرکت بهسمت امام، نهتنها بهمعنای طلب حاجات دنیوی نیست، بلکه بهمعنای تلاش برای تحقق عدالت و کمال در جامعه است.
امام رضا علیه السّلام بهدرستی فرمودند که امام باید مانند کعبه مورد توجه قرار گیرد، مردم باید بهسوی امام بروند و نه اینکه انتظار داشته باشند امام بهسوی آنها بیاید. این حرکت بهسمت امام، مقدمهای برای تحول و تغییر در جامعه است، راز طولانی شدن غیبت نیز به همین موضوع برمیگردد؛ زیرا ما بهسمت امام نرفتهایم و در واقع، باید تلاش کنیم که خود را به او نزدیک کنیم، در نهایت، باید به این نکته توجه کنیم که در هر موقعیت فردی و اجتماعی، باید تلاش کنیم خواستههای مصلحان و عدالتطلبان را به منصه ظهور برسانیم، این تلاش میتواند به تحقق مفهوم انسان منتظر کمک کند و ما را بهسمت تحقق اهداف الهی و انسانی نزدیکتر کند.
نسبت تمدن و فرهنگ
میدانیم که تمدنها ریشه در فرهنگها دارند و خود، در ساخت فرهنگ جدید مؤثر هستند، نسبت این دو را چگونه باید توضیح داد.
تمدن و فرهنگ دو مقولهای هستند که بهشدت به هم وابستهاند و هر کدام نقش خاصی در شکلگیری دیگری دارند. تمدن بهعنوان صورت مادی حیات، شامل تمام جنبههای ظاهری زندگی انسانهاست، از جمله معماری، شهرسازی، لباس و سایر مظاهر مادی، اما این صورت مادی بدون یک باطن و روح، نمیتواند معنا پیدا کند.
فرهنگ بهعنوان آن روح و جان تمدن، وظیفه دارد که به این صورت مادی معنا و هویت ببخشد. فرهنگ نهتنها ارزشها و هنجارها را تعریف میکند، بلکه بهعنوان یک نخ پیونددهنده، تمام جنبههای مادی زندگی را به هم متصل میکند، به همین دلیل، فرهنگ نقش بسیار مهمی در شکلگیری هویت یک تمدن دارد.
اما نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که فرهنگ نیز مستقل نیست و از باورها، اعتقادات و تفکرات انسانها تغذیه میکند. این باورها و اعتقادات، بهعنوان زیرساختهای فرهنگی، تأثیر زیادی بر شکلگیری فرهنگ و در نهایت تمدن دارند، بهعبارت دیگر، ما با یک سلسله مراتب روبهرو هستیم که در آن تفکر و اعتقاد در رأس قرار دارد و فرهنگ و تمدن بهترتیب در سطوح پایینتر قرار میگیرند.
این هستیشناسی و تفکر درباره عالم و آدم، نهتنها به شکلگیری فرهنگ کمک میکند، بلکه بر نحوه زندگی انسانها و نوع تمدنی که ایجاد میشود نیز تأثیر میگذارد. وقتی یک فرهنگ خاص شکل میگیرد، در عمل انسانها و جوامع بهسمت ایجاد یک تمدن خاص حرکت میکنند که نمایانگر آن فرهنگ و ارزشهاست، بنابراین، برای ایجاد یک تمدن مطلوب و پایدار، ضروری است که به این سه مقوله توجه کنیم؛ اعتقادات و تفکرات، فرهنگ و در نهایت تمدن، این ارتباط متقابل بین این سه عنصر، میتواند به ما کمک کند بهسمت ایجاد یک جامعهای با هویت و ارزشهای انسانی و الهی حرکت کنیم.
تمدن اسلامی؛ الزامات و معیارها
در این راستا، تمدن اسلامی چگونه تعریف میشود و چنین تمدنی باید چه ریشهها و معیارهایی داشته باشد؟
تمدن بهعنوان یک پدیده اجتماعی و فرهنگی، بهشدت وابسته به حوزه فرهنگی و اعتقادی است. وقتی که یک فرهنگ بهصورت عمومی پذیرفته میشود و در زندگی روزمره مردم جاری میگردد، میتواند به شکلگیری یک تمدن پایدار و معنادار کمک کند. اگر فرهنگ نتواند به یک عادت عمومی تبدیل شود، تمدن حاصل از آن بهنوعی معلق و بیپایه خواهد بود.
تمدن اسلامی، بهعنوان یک نمونه بارز، تنها با ساختوسازهای مادی و تکنولوژیهای پیشرفته به وجود نیامده است، بلکه این تمدن، ریشه در باورها، ارزشها و فرهنگ دینی دارد که به آن معنا و هویت میبخشد، بنابراین، شرط لازم برای شکلگیری یک تمدن، وجود یک حوزه فرهنگی غنی و عمیق است که بتواند بهعنوان یک بنیاد برای آن تمدن عمل کند.
این حوزه فرهنگی باید به یک عهد عمومی تبدیل شود، بهگونهای که افراد جامعه بر اساس آن تربیت شوند و در تعاملات خود با جهان و دیگران، آن را بهکار ببرند، وقتی که این فرهنگ بهعنوان یک عهد عمومی پذیرفته شود، هر عمل و رفتاری که از آن جامعه صادر میشود، رنگوبوی دینی و فرهنگی خواهد داشت.
اما در دنیای امروز، ممکن است نشانههای این فرهنگ و تمدن دینی را کمتر ببینیم، این موضوع بهنوعی به فراموشی عهد و ارتباط با اصول و ارزشهای فرهنگی و دینی برمیگردد، بنابراین، برای بازگشت به یک تمدن اسلامی و دینی، ضروری است که این عهد را تجدید کنیم و به فرهنگ و ارزشهای خود توجه بیشتری داشته باشیم.
این تجدید عهد نهتنها بهمعنای یادآوری اصول و ارزشهاست، بلکه بهمعنای عملی کردن آنها در زندگی روزمره و ایجاد یک جامعهای است که بر اساس این اصول و ارزشها عمل کند، این امر میتواند به ما کمک کند تا تمدنی بسازیم که نهتنها پایدار باشد، بلکه بهعنوان یک الگو برای دیگران نیز عمل کند.
نقشه راه برای رسیدن به تمدن اسلامی چیست؟
یکی از چالشهای بزرگ ما این است که در زندگی روزمرهمان، گاهی از عهد و ارتباط واقعی با حجت خدا غافل میشویم. ما ممکن است در مناسبتها از امام و حجت خدا صحبت کنیم، اما این کافی نیست، باید در عمل و قول، در عهد با او باشیم و این عهد را بهصورت عمومی و فراگیر در جامعه جاری کنیم.
فرهنگ مهدوی و فرهنگ انتظار، بهعنوان یک بستر لازم برای شکلگیری تمدن مهدوی، نیازمند تعهد و همت جمعی است، این فرهنگ باید به یک عادت عمومی تبدیل شود تا بتواند تأثیر عمیقی بر زندگی فردی و اجتماعی ما بگذارد، در این راستا، کتاب «استراتژی انتظار» میتواند بهعنوان یک نقشه راه برای ما عمل کند، این کتاب میتواند به ما کمک کند تا جریانهای فرهنگی و تمدنی معاصر را بهتر بشناسیم و مقدمات لازم برای تغییر و تحول را درک کنیم.
در واقع ما باید در جاده انتظار، با اعتقادی عمیق و عملی، بهسوی عدالت و صلاح حرکت کنیم، این حرکت نهتنها بهمعنای انتظار برای ظهور امام زمان (عج) است، بلکه بهمعنای تلاش برای ایجاد شرایطی است که در آن عدالت و صلاح بهعنوان ارزشهای محوری جامعه قرار گیرد، بهفرمایش امیرالمؤمنین علیه السّلام، باید بهسوی عدالت فرار کنیم و در این مسیر، شایستگی لازم برای استقبال از امام عصر (عج) و دولت کریمهاش را پیدا کنیم، این تلاش جمعی و فردی میتواند به ما کمک کند بهعنوان انسانهای منتظر، به تحقق آرمانهای الهی نزدیکتر شویم، امید است که با همت و تلاش، بتوانیم در این مسیر گام برداریم و به تحقق تمدن مهدوی و فرهنگ انتظار کمک کنیم.