شناسهٔ خبر: 71344509 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

با مشاهیر لرستان – ۲۹

پدر مشروطیت در لرستان را بشناسیم

لرستان - «شیخ عبدالرحمن صالحی لرستانی»، با تلاش‌های علمی، سیاسی و ادبی خود، یکی از چهره‌های برجسته تاریخ لرستان و ایران به شمار می‌رود. او با حضور در مجلس شورای ملی و حمایت از مشروطه، نقش مهمی در تاریخ سیاسی ایران ایفا کرد. اشعار او نیز همچنان به‌عنوان گنجینه‌ای از ادبیات مذهبی و اجتماعی، به‌عنوان بخشی از میراث فرهنگی و تاریخی ایران باقی مانده است و مورد توجه قرار دارد.

صاحب‌خبر -

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): «شیخ عبدالرحمن صالحی لرستانی»، فرزند علامه میرزا محمد صالح و نوه ملا ابراهیم بروجردی، سال ۱۲۹۱ قمری (۱۲۵۲ شمسی) در خرم‌آباد، به دنیا آمد. او که ملقب به «صالحی لرستانی» و متخلص به «حیرت» بود، از علمای برجسته، شاعران توانا و سیاست‌مداران مشروطه‌خواه به شمار می‌رفت.

او مقدمات علوم دینی را نزد پدرش آموخت. پس از مقدمات‌خوانی مدتی را در بروجرد به تحصیلات سطح پرداخت و برای ادامه تحصیلات به نجف اشرف مهاجرت کرد و در محضر مرحوم آیت‌الله آخوند خراسانی و همچنین آیت‌الله حاج سید کاظم یزدی دروس خارج فقه و اصول را گذراند و پس از کسب درجه اجتهاد به خرم‌آباد برگشت.

شیخ عبدالرحمن صالحی لرستانی از حامیان مشروطه و آزادی‌خواهی بود. او در اشعار خود نیز به دفاع از مشروطه و آرمان‌های آزادی‌خواهانه پرداخت. این عالم برجسته در دوره‌های پنجم، ششم و هفتم مجلس شورای ملی (۱۳۰۲-۱۳۰۷ ش) به عنوان نماینده مردم خرم‌آباد انتخاب شد و در این مدت گام‌های مهمی در راستای اصلاحات و آزادی‌خواهی برداشت.

در سال ۱۳۰۶ قانون اتحاد شکل در مجلس شورای ملی به تصویب می‎رسد طبق این قانون تمام مردم ایران موظف بودند از یک نوع لباس استفاده کنند طبق این مصوبه لباس روحانیان یعنی عبا و عمامه و قبا ممنوع شد به استثنای چند دسته از روحانیان. چون بنا بود این قانون در تمام کشور به اجرا درآید و ابتدا در سطح بالای کشور دستور می‎دهند که تمام نمایندگان روحانی مجلس که دارای لباس روحانی بودند در روز معین با لباس مخصوص یعنی کت و شلوار و پالتو و احیاناً با ریش تراشیده در مجلس حضور پیدا کنند؛ لذا اکثر نمایندگان روحانی مجلس در روز معین از دستور متابعت کرده و عمامه و عبا و قبا را کنار می‎گذارند و با کت و شلوار و پالتو در مجلس حاضر می‌شوند تعداد کمی از نمایندگان مخالفت کرده و با همان لباس روحانیت وارد مجلس می‌شوند که از جمله این افراد حاج شیخ عبدالرحمان لرستانی است.

چون شاه برای اجرای قانون در مجلس حاضر می‎شود از دیدن این تعداد نمایندگان که مخالفت کرده بودند سخت ناراحت و عصبانی می‎شود در این مورد است که مرحوم حاج شیخ عبدالرحمن لرستانی را مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید شیخ عبدالرحمان چرا مخالفت قانون کردی و با لباس غیررسمی وارد مجلس شده‌ای؟ شیخ در جواب با کمال شهامت و شجاعت پاسخ می‌دهد: چگونه می‌توانم لباس خود را کنار بگذارم.

لباسی که خودم و اجدادم مدت‌ها در لرستان با آن شناخته شده و مورد عزت و احترام مردم بوده‌ایم. مردم لرستان مرا با این لباس شناخته‌اند و روی این لباس به من رأی داده‌اند حال بدون این لباس چطور می‎توانم به لرستان بروم و پاسخ مردم را چه بگویم پس‌از این‌که شاه حرف‌های حاج شیخ را می‎شنود به او می‎گوید پس در این‌صورت از نمایندگی استعفا بده و از مجلس بیرون برو و هرگز تو را در این مجلس نبینم؛ لذا حاج شیخ استعفا می‌دهد و از مجلس خارج می‌شود این عمل حاج شیخ عبدالرحمان لرستانی یک عمل افتخارآمیز است برای خود او و مردم لرستان. وی پس از استعفا به خرم‌آباد می‌آید و تا پایان عمر با شرافت و بزرگواری و احترام میان مردم به ترویج و ارشاد می‌پردازد.

شیخ عبدالرحمن صالحی لرستانی در کنار فعالیت‌های علمی و سیاسی، شاعری توانا بود. او اشعار خود را با تخلص «حیرت» سروده است. از او دیوان اشعار به یادگار مانده که شامل غزلیات و اشعاری در موضوعات مختلف است.

یکی از غزلیات او چنین است:
نیست تقصیر مرا، گر دمی آرامم نیست
هر طرف می‌نگرم، یار دل‌آرامم نیست
تو که پیوند به خویشی، غم ایام تو راست
من که از خویش بریدم، غم ایامم نیست
گول تحت‌الحنکم را نخورد، دیگر کس
بهر صید دل این خلق، دگر دامم نیست
زاهد شهرم و دردی کش میخانه عشق
همه جا هستم و در هیچ کجا، نامم نیست

این اشعار، احساسات عمیق، آزادی‌خواهی و تفکرات فلسفی او را به‌خوبی نشان می‌دهد.

شیخ عبدالرحمن صالحی لرستانی، با تلاش‌های علمی، سیاسی و ادبی خود، یکی از چهره‌های برجسته تاریخ لرستان و ایران به شمار می‌رود. او با حضور در مجلس شورای ملی و حمایت از مشروطه، نقش مهمی در تاریخ سیاسی ایران ایفا کرد. اشعار او نیز همچنان به‌عنوان گنجینه‌ای از ادبیات مذهبی و اجتماعی، به‌عنوان بخشی از میراث فرهنگی و تاریخی ایران باقی مانده است و مورد توجه قرار دارد.

او نخستین کسی بود که در سال ۱۳۰۳ خانه‌اش را به‌طور کامل در اختیار فرهنگ تازه تأسیس آن روزگار قرار داد.

عبدالرحمن لرستانی اخلاص و ارادت عجیبی نسبت به اهل‌بیت به‌ویژه امام علی (ع) و امام حسین (ع) داشت؛ این ارادت و علاقه بیشتر در موقعی به‌خوبی آشکار می‎شد که وی روی منبر بودند و ذکر مصیبت می‌کردند او همه سال در ایام عاشورا در مسجد جامع به منبر می‌رفت در حالی‌که جمعیت انبوهی پای منبرش بودند، در پایان منبر موقع ظهر عاشورا در وقت ذکر مصیبت حالت فوق‎العاده‌ای به وی دست می‌داد.

مخمس مشهور عبدالرحمن لرستانی:
من که غافل از تن و جانم چه غم دارم دگر
پای تا سر محو جانانم چه غم دارم دگر
اوست درد و اوست درمانم چه غم دارم دگر
نی به فکر نه سامانم چه غم دارم دگر
رسته از هر قید و سامانم چه غم دارم دگر
بسته‌ی آن زلف افشانم چه غم دارم دگر
دست در ذیل تولای بر بسته‌ام
بسته‌ی حبل‌المتینم، رشته‌ها بگسسته‌ام
هر کسی از دسته‌ای باشد من از آن دسته‌ام
ار به جز او هر که باشد ناخوش و دل خسته‌ام
در دیار فقر سلطانم چه غم دارم دگر
مرهم لوح وجودم یا علی بنوشته‌ام
پس پر از مضمون قرآنم چه غم دارم دگر


سرانجام پس‌از عمری پُربرکت و با تلاش و کوشش و در راه خدمت به دین و جامعه در سال ۱۳۱۵ شمسی در شهر خرم‌آباد از دنیا رفت و پیکرش به قم منتقل و در قبرستان نو به خاک سپرده شد و روی قبرش بقعه جالب توجهی بنا کردند که هنوز هم باقی است و مردم به زیارت او می‎روند.