جوان آنلاین: مادری را میشناسم که سالهاست پسرش راگم کرده و روحش کنارش است، ولی تنش را در هویزه جا گذاشته؛ نه تنها جسم که حتی هویتش را از دید همه پنهان کرده است. مادرش سالهاست چشم به در دوخته و با هر صدای دری چادر به سر سمت حیاط میدود. هر پاسداری در کوچه میبیند، به خیالش خبر یافتن دسته گلش را آوردهاند. فرقی نمیکند چه خبری! هر چیزی که او را به وصال پسر برساند. حتی اگر مشتی استخوان یا حتی یک پلاک باشد؛ یکبار به او گفتم گمشدهات یک روز میآید، بیتابی نکن.
خندهای گرم تحویلم داد و گفت: تو میدانی منتظر بودن، یعنی چی؟ اینکه دلت قرص باشد او میآید. او نیست، ولی خنده و صدایش را همهجا حس میکنی. حتی گاهی حس میکنم اشکهای دلتنگیام را از گونه پاک میکند و میگوید من کنارت هستم.
بغض در گلویم نشست. راست میگفت انتظار هم سخت است هم شیرین. سخت است دل به عشق کسی بدهی که تو را میبیند، اما تو او را اگر هم ببینی نمیشناسی. سخت است هر بار سر نمازت برای سلامتیاش دعا کنی، از او بخواهی برای سلامتی و عاقبت بخیری تو دعا کند. به تو بگوید حواسش هر لحظه به توست، اما تو او را نبینی. اصلاً کدام عاشق را میشناسی منتظر دیدن روی ماه دلدار نباشد؟ آن هم وقتی میلیونها نفر دوستش دارند و داعیه عشق به سر دارند؟ چند نفرشان را باید پس بزنی تا سرآمد عشاق باشی؟ چقدر باید خوب و درجه یک باشی تا شانس انتخابت بیشتر باشد؟ رقابت سختیست دل بردن از مهدی فاطمه (س).
باید زندگیات مؤمنانه باشد. کارهایی کنی که مهدی میخواهد و کارهایی نکنی که او مأیوس شود. انتظار به ما جرئت میدهد بذر امید را در جامعه دلها بکاریم. نسبت به هم مهربان باشیم، چون او خودش مظهر مهربانی است. جرئت میدهد بر انتظارمان ببالیم و طعنه هر دشمنی را به جان بخریم. سخت است منتظر باشی، شب برای دلتنگی یار در خلوت اشک بریزی و استغاثه کنی، اما فردا یک انسان مسئولیتپذیر باشی و کار بندههای خدا را درست و بینقص انجام بدهی. وقت کسی را هدر ندهی و اگر کاری از دستت برمیآید برای رضای بنده خدا انجام بدهی. سخت است که قول داده باشی برای خوشحالی و آرامش خیالش، وظیفه بندگیات را تمام وکمال انجام بدهی. سخت است دروغ نگویی، سر کسی کلاه نگذاری، رشوه نگیری و دل نشکنی، مغرور نشوی و به ریاست و میزهای مدیریت دل نبندی. چون تو یک منتظری که دلدار هر لحظه با توست. چون خواستن او میارزد به تمام خواستههای دنیا. او که راضی باشد همه پازلها خود به خود کامل میشوند.
حالا فکر کنید یک غیرمسلمان خارجی وارد ایرانمان میشود. میان منتظران مهدی که باور دارند ظهورش مساویست با اقامه عدل و عدالت. چطور به او ظهور را میفهمانید؟ او چطور باید مهدی مسلمانها را بشناسد؟ او از دور مثل مردی به شهر مینگرد که انگار نوک قله ایستاده و شهر را از دور مینگرد. رفتارها را به جامعه منتظر نسبت میدهد. جامعهای که همه با هم مهربانند. در تاکسی، خیابان و مغازه همه حواسشان به مال یکدیگر است و کسی نه دزدی میکند و نه به یکدیگر دروغ میگویند. شهرمنتظرها زیباست؛ تمیز و پاکیزه. درست مثل وقتی که مادرها خانه را تمیز نگه میدارند از هول میهمان یکهویی. شاید او هم یکهو بیاید.
شهر منتظرها دزد ندارد، نامرد ندارد. کسی به ناموس کسی تعرض نمیکند. کسی با امنیت جانی و مالی مردم بازی نمیکند. کسی از پنجره باز خودرو گوشی و کیف نمیدزد. در این شهر کسی هزار حقه نمیچیند که مردم را سنگ قلاب کند و آنها را در هچل بیندازد. اینجا کسی کمفروشی نمیکند و مردم را در چاه بیسروته احتکار نمیاندازد. اینجا بازارهایش موقع اذان مسجدش خالی از نمازگزار نمیماند. اینجا نمازخانههای مجتمع بین راهش خالی و سرشار از حس غربت نیست. اینجا این شهر روزهدارها از روزهگرفتن شرمنده نیستند و روزهخوارها ادعای روشنفکری ندارند و برای توجیه کارشان یک بهانه میتراشند. اینجا داراها به ندارها کمک میکنند. کسی شب گرسنه سر به بالین نمیگذارد. اینجا هیچ بچه شهید یا بچه یتیمی شبها از سر دلتنگی و زبان تلخ آدمها اشک روی گونهاش سر نمیخورد. اینجا همان شهریست که مادرانش قابل احترامند و پدرانش سزاوار عزت. مادرها دختران عفیف میپرورانند و پدرها نان حلال سر سفره مینشانند. اینجا مردم اعتدال نگه میدارند. به وقتش شادی میکنند و گاهی مجلس ماتم و عزا میگیرند. اینجا همان جاییست که گلهای نرگس شیرازش بوی مهدی میدهد؛ اینجا عاشورا هم رنگوبوی مهدوی دارد. تو این شهر ناامیدی و غصه جایی ندارد. هرکسی را پناه میدهد و هر دست دوست را به گرمای محبت میفشارد. مردم این شهر متواضعند. خاکی و مشتی. اینجا هر نقطه یک نشانی از انتظار دارد. روی هر دیوار و ستونی نوشته اللهم عجل لولیک الفرج. مردم این شهر اگرچه سفره شان خالی یا نانشان اندک است، ولی دلشان مثل دریا وسیع است. غیرتشان نمیگذارد خواهر و برادرشان در رنج باشند. اینجا جوان و نوجوانهایش روی مولایشان تعصب دارند.
حالا من از شما میپرسم اگر جای آن گردشگر خارجی غیرمسلمان باشید، حاضرید درباره فرهنگ انتظار تحقیق کنید و کمی بیشتر بدانید؟ آیا شیفته این مهدی که عطرش در شهر پیچیده نمیشوید؟
انتظار سخت است، میدانم، ولی باید کنار هم و با هم این روزهای سخت و پرالتهاب را پشتسر بگذاریم. باید آماده استقبال باشکوه از فرمانروای سرزمین باشکوه عدالت باشیم. نقطه ضعفهای فردی و اجتماعی را برطرف کنیم و ذهن نسل جدید را برای پذیرش یک اتفاق بزرگ مهیا کنیم. وقتش رسیده به جای شعاردادن و تنها اکتفا به شربت و شیرینی، قدمهای جدی برداریم. به جای خسته و دلزدهکردن کودکان خردسال با مفاهیم پیچیده که هنوز درکی از آن ندارند، برایشان محتواهای جدید و جالب بسازیم. انتظار را مساوی بدانیم با انسان خوب و با شرفبودن. آن وقت همهچیز درست به وقت خودش اتفاق میافتد و فرهنگ انتظار نه تنها در کتاب و رسالهها، بلکه در قلب مردم ماندگار میشود؛ انتظار را نباید کشید باید زندگی کرد.
انتظار را نباید کشید، باید زندگی کرد
شهر منتظرها دزد ندارد، نامرد ندارد. کسی به ناموس کسی تعرض نمیکند. کسی با امنیت جانی و مالی مردم بازی نمیکند. کسی از پنجره باز خودرو گوشی و کیف نمیدزد. در این شهر کسی هزار حقه نمیچیند که مردم را سنگ قلاب کند و آنها را در هچل بیندازد.
صاحبخبر -
∎