با روی کارآمدن دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵، بار دیگر گفتمان زور گویی، خودخواهی و خود شیفتگی آمریکایی به صحنه بین المللی بازگشت و همه کشورهای جهان از غربی و شرقی به این جمع بندی رسیدند که باید تحولاتی را در عرصه سیاست خارجی خویش ایجاد کنند. همچون دوره اول، سیاستهای قلدر مأبانه و زیاده خواهی ترامپ تنها دامن کشورهای ناهمسو با آمریکا را نگرفت؛ بلکه گریبانگیر کشورهای اروپایی به ویژه دانمارک و همچنین کانادا، چین، مکزیک، پاناما و بسیاری از دیگر کشورها نیز شده است.
تحلیل جامعه شناسانه این مسأله که چرا مردم آمریکا دوباره به چنین فرد خود شیفته و بی اعتنا به قوانین بین المللی رأی دادند، بسیار جالب است و انتظار می رود از سوی متخصصان این حوزه انجام شود، اما از منظر سیاسی و بینالمللی آنچه در مورد اقدامات ترامپ در دوره دوم ریاست جمهوری مهم است؛ رویکرد وی به عنوان رئیس جمهور آمریکا به چالشهای مهم بین المللی است.
ترامپ و آمریکایی که در مرکز کائنات است
نکته قابل توجه در رویکرد سیاسی دونالد ترامپ این است که او در درجه نخست خود و سپس کشورش آمریکا را در مرکز کائنات تصور می کند و بر اساس این نگرش گمان می کند می تواند هر اقدامی که صلاح می بیند انجام دهد و در این مسیر نگرانی نیز از بابت موضعگیری منفی سایر کشورها و یا نقض و نادیده گرفتن قوانین، هنجارها و حقوق بین الملل ندارد. البته این رویه رایج همه رؤسای جمهور آمریکا و البته سایر قدرتهای بزرگ است که قوانین و حقوق بین الملل را ابزاری برای رسیدن به اهداف و منافع خود می دانند، اما تفاوت دونالد ترامپ با سایرین در این است که شرمی از آشکار کردن این رویکرد ندارد و تلاش نمی کند در پس الفاظ حقوق بشری و دموکراتیک، منافع کشورش را پیش ببرد؛ بلکه هر چه در سر دارد و می پسندد را رک و راست به زبان می آورد و به پشتوانه قدرت آمریکا نگرانی نیز از ابراز آنها ندارد.
تصمیم گیران و دیپلماتهای ایرانی باید به این نکته واقف باشند که ایران هم از سیاستها و رویکرد کلی دولت ترامپ مستثنی نیست؛ بنابراین باید منتظر طرح درخواستهای زیاده خواهانه و حداکثری وی از ایران نیز باشیم؛ کما اینکه در روزهای گذشته شاهد احیای «سیاست فشار حداکثری» از سوی دولت آمریکا بودهایم.ویژگی خاص دیگر ترامپ شیوه پیشبرد اهدافش است؛ بر این اساس او در قبال هر کشور و یا منطقه ای که با آن مشکلی دارد، ابتدا یک ادعا یا بلوف بزرگ مطرح می کند تا افکار عمومی را دچار شوک کند و در ضمن اقتدار و جسارت خود را نشان دهد، بعد به تدریج در جریان مذاکره هدف و پیشنهاد اصلی خود که به نسبت زیادی کوچکتر از ادعای اولیه است را روی میز می گذارد.
به عنوان نمونه یکی از نگرانیهای عمده ترامپ، توسعه نفوذ چین در آمریکای مرکزی و جنوبی از طریق پروژه «یک کمربند- یک جاده» بود و لازم می دید کشورهای منطقه را از این پروژه دور کند؛ پیشبرد این هدف ابتدا با یک بلوف بزرگ (ادعای مالکیت مجدد بر کانال پاناما) آغاز شد، اما در نهایت به یک معامله مشترک رسید و وی توانست با استفاده از این تهدید و البته فشارهای سیاسی و اقتصادی، پاناما را وادار به لغو آخرین همکاریهای خود با چین در این پروژه کند. این سیاست و رویکرد ترامپ در قبال غزه نیز دنبال شده است؛ به نظر می رسد طرح عجیب و از همه نظر غیر قابل قبول انتقال مردم غزه به کشورهای دیگر نیز بلوف بزرگی از سوی دولت ترامپ است تا افکار عمومی در سرزمینهای فلسطینی و کشورهای دیگر را شوکه و برای پذیرفتن پیشنهادهای بعدی آماده کند.
ایران باید به اهداف و ترفندهای دولت آمریکا اشراف داشته باشد
فارغ از شگردهای متنوع دولت ترامپ برای تحقق شعار «اول آمریکا» و البته در عمل شعار «دوم اسرائیل!» آنچه برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد؛ در درجه نخست آگاهی به اهداف و ترفندهای دولت آمریکا است و در گام بعد بهره برداری از شرایط و فرصتهای منطقه ای و بین المللی که در اثر رویکردهای وی ایجاد شده و همچنان در حال شکل گیری است.
در رابطه با مورد اول باید گفت تصمیم گیران و دیپلماتهای ایرانی باید به این نکته واقف باشند که ایران هم از سیاستها و رویکرد کلی دولت ترامپ مستثنی نیست؛ بنابراین باید منتظر طرح درخواستهای زیاده خواهانه و حداکثری وی از ایران نیز باشیم؛ کما اینکه در روزهای گذشته شاهد احیای «سیاست فشار حداکثری» از سوی دولت آمریکا بودهایم و البته گمانه زنیهایی نیز در مورد خواسته های متنوع و زیاده خواهانه ترامپ از ایران انجام شده است.
بنابراین دیپلماتهای ایرانی بر اساس آگاهی به مشی و رویکرد کلی ترامپ باید در مواجهه با چنین درخواستهایی بدانند که اینها هم بخشی از همان سیاست بلوف زنی و زیاده خواهی اولیه ترامپ است تا بتواند در مراحل بعدی به درخواستهای کمتر خود دست یابد. بر این اساس از دستگاه سیاست خارجی و دیپلماتهای کارکشته کشورمان انتظار می رود در این مرحله متوقف نشوند و اقدامات مقتضی برای تأمین منافع ملی کشور و دور کردن بحران و تنش از ایران را انجام دهند.
با توجه به اختلافی که نظریه «کوچاندن مردم غزه» بین آمریکا و اسرائیل با عربستان ایجاد کرده، شرایط بسیار مهیا است تا ایران با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس گفت و گوها و رایزنیهای متعددی انجام داده و «طرح مودت» با این کشورها را با جدیت دنبال کند.مسأله مهم دیگر، شناخت و استفاده بهینه از بزنگاهها و فرصتهای منطقه ای و بین المللی است که در اثر رویکردهای ترامپ ایجاد شده و می شود. در مقطع کنونی به دلیل مواضع ترامپ در رابطه با جنگ تجاری با چین، کانادا و مکزیک، تصاحب گرینلند، کاهش کمک به ناتو، تغییر رویکرد به اوکراین، مواضع ضد بشری تمام عیار در مورد کوچ اجباری مردم غزه و تبدیل این منطقه به یک ساحل تفریحی تحت اداره آمریکا، کشورهای اروپایی و عرب و همچنین چین نیز دل خوشی از دولت ترامپ ندارند.
بنابراین شرایط بسیار مناسبی فراهم شده است تا ایران بتواند از طریق چانه زنی و مذاکره با این کشورها، موقعیت خود را بهبود ببخشد و در نتیجه در مواجهه با آمریکا از موضعی قدرتمندتر برخوردار شود. به ویژه با توجه به اختلافی که نظریه «کوچاندن مردم غزه» بین آمریکا و اسرائیل با عربستان ایجاد کرده، شرایط بسیار مهیا است تا ایران با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس گفت و گوها و رایزنیهای متعددی انجام داده و «طرح مودت» با این کشورها را با جدیت دنبال کند.
موفقیت در این مسأله قطعا بر موضع ایران در مذاکرات آتی با غرب تأثیر خواهد داشت و این تصور که ایران در موضع ضعف قرار دارد و بنابراین می توان مسائل بسیاری را به آن تحمیل کرد، از بین می رود.
هر چند موارد فوق می تواند برای اتخاذ یک سیاست هوشمندانه به تصمیم سازان و دیپلماتهای کشور کمک کند، اما در نهایت واقع نگری، درک دقیق شرایط و مقدورات و محذورات داخلی و بین المللی و در نظر گرفتن مصلحت کشور در کنار عزت و اقتدار ایران اصل اساسی در مواجهه با دولت ترامپ و شرایط پرمخاطره کنونی است.
*دکتر محمد مهدی مظاهری، استاد دانشگاه