شناسهٔ خبر: 71324875 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شهروند | لینک خبر

بهترین‌های جشنواره امسال به انتخاب «شهروند»

جشنواره 43 فجر؛ ویترین خالی سینمای ایران

صاحب‌خبر -

  [ شهروند ]  انتخاب بهترین‌های هر جشنواره‌ای یک امر سلیقه‌ای است. با این حال این امر سلیقه‌ای هم باید اقناع‌کننده باشد و بخش زیادی از مخاطبان جشنواره توان یا دلایل زیادی برای زیر سوال بردن آرای نهایی جشنواره نداشته باشند. آرای داوران جشنواره 43 فیلم فجر، اما از این اقناع‌کنندگی و شمول بی‌بهره بود. به عنوان مثال؛ با این‌که تردیدی در این نیست که فیلم «زیبا صدایم کن» یکی از آثار قابل دفاع رسول صدرعاملی است، ولی با این حال انتخاب این فیلم به عنوان بهترین فیلم جشنواره- آن هم در حالی که داوران جشنواره، سیمرغ‌ها و حتی نامزدی‌های بهترین کارگردانی، بهترین بازیگری، بهترین فیلمنامه، بهترین تدوین، بهترین فیلمبرداری و بسیاری دیگر از رشته‌های اصلی جشنواره را به فیلم‌هایی دیگر داده‌اند- انتخابی نیست که بتواند بخش زیادی از مخاطبان جشنواره را راضی یا حتی قانع کند. آخر وقتی یک فیلم نه در زمینه کارگردانی، نه فیلمنامه، نه بازیگری، نه تدوین و فیلمبرداری و نه در هیچ بخش اصلی دیگری از نظر داوران بهترین نبوده، آن فیلم چگونه به عنوان بهترین فیلم جشنواره انتخاب شده است؟ در شب پایانی جشنواره از این انتخاب‌های غیرمنطقی کم نداشتیم. همین هم داوری‌ جشنواره 43 را تبدیل به یکی از بدترین داوری‌های این فستیوال در نزدیک به نیم قرن فعالیتش کرده است.
مطلبی که در پی می‌آید؛ یک ارزیابی کلی از بهترین‌های این جشنواره به انتخاب «شهروند» است. با این توضیح که در قیاس با داوران و مدیران جشنواره با دست بازتری عمل کرده و بدون توجه به این‌که کدام فیلم‌ها در چه بخش‌هایی حضور داشتند، بهترین‌های فجر 43 را- البته بدیهی است که با نظر و سلیقه خود- از بین تقریبا تمام فیلم‌هایی که در 10 روز گذشته در کاخ جشنواره به نمایش درآمدند، انتخاب کرده‌ایم...

پایان هر جشنواره سالانه در شکل درستش به این معناست که راهی تازه آغاز شده- که یک سال بعد باید به ثمر نشیند. پایان چهل و سومین دوره جشنواره فیلم فجر اما رنگ و نشانی از این امیدواری ندارد. جشنواره‌ای که فارغ از این‌که چه فیلم‌ها و هنرمندانی در شب پایانی‌اش جوایز را در دست گرفتند یا حتی درو کردند؛ در تمام 10 روز برگزاری‌اش این حقیقت تلخ را فریاد می‌زد که سینمای رسمی امروز ایران دیگر طعم و بوی علایق و سلایق سینماگرانش را نمی‌دهد. این که بهترین فیلم‌هایی که در 10 روز برگزاری جشنواره روی پرده آمدند هیچ‌کدام مجوز حضور در بخش‌ اصلی جشنواره را به دست نیاورده بودند، حقیقتی به شدت ناامیدکننده و نگران‌کننده است که به شکل طعنه‌آمیزی خبر از پایان یک دوران و یک نوع نگاه می‌دهد. آخر این چه نگاهی است که انگار تک‌تک آثار به‌دردنخور و خنثی را دست‌چین کرده و به جای فیلم‌هایی که هر کدام در نوع خود فضا و دنیایی یکه و یگانه ساخته بودند، روانه بخش مسابقه جشنواره‌ای می‌کند که همواره به این معروف بوده که ویترین سینمای ایران است و کلیتی از بود و نبود این سینما را به دست می‌دهد؟! چنین نگاهی- همان‌طور که هفته پیش هم گفتم- سینمای ایران را در آستانه نوعی کمای بی‌بازگشت قرار داده است. وضعیتی خطرناک که می‌توان فرجامش را از همین حالا روشن و واضح حدس زد: مرگ محتوم سینمایی که در بین 37 فیلم برگزیده‌اش- جز انبوهی فیلم متوسط و خنثی- حتی یک پدیده بی‌حرف و حدیث هم  نداشته باشد، نباید چندان غیر قابل انتظار قلمداد شود. از این هم خطرناک‌تر بی‌سلیقگی عجیب مدیران جشنواره است- که تقریبا هر فیلمی را که سرش به تنش می‌ارزید، به خارج از بخش اصلی جشنواره تبعید کرده بودند و شگفتا که مخاطبان جشنواره چه خوب جواب این بی‌سلیقگی را دادند و شلوغ‌ترین سانس‌های جشنواره را فقط و فقط برای این فیلم‌های تبعیدی رقم زدند...

بهترین فیلم جشنواره: پاییز پدرسالار!

 با هر متر و معیاری؛ «پیرپسر» اکتای براهنی- که تا همین اواخر به عنوان فرزند رضا براهنی نویسنده آثار برجسته‌ای مانند «رازهای سرزمین من»، «آواز کشتگان» و «در شب عروسی چه گذشت» شناخته می‌شد- نه فقط بهترین فیلم جشنواره بلکه حتی یکی از بهترین فیلم‌های سینمای ایران در یکی دو دهه اخیر است. این را تک‌تک تماشاگرانی که این فیلم نزدیک به سه ساعت و نیمه را در سالن رسانه‌های جشنواره تماشا می‌کردند گواهی می‌دهند. فیلمی در تراز جهانی با بازی لیلا حاتمی، حامد بهداد، حسن پورشیرازی و محمد ولی‌زادگان؛ که داستان دو برادر میانسال تحت سلطه پدر مستبدشان را روایت می‌کند که زندگی‌شان با ورود یک مستاجر مطلقه جذاب به طبقه بالای خانه کهنه‌شان به طور غیرمنتظره‌ای تغییر می‌کند. اثری چنان جذاب، عمیق و غنی که ارزیابی‌اش به عنوان یکی از بهترین‌های تاریخ سینمای ایران نه می‌تواند خبر و نشان از جوزدگی منتقد داشته باشد و نه کمترین اغراقی را در این گزاره می‌توان سراغ گرفت. با این حال ارزش و اهمیت اصلی این فیلم بیش از این که مدیون مسایل فنی و تکنیکی و سطح بازی‌ها و مسایلی از این دست باشد- که البته «پیرپسر» از این جنبه‌ها هم یک سر و گردن از دیگر فیلم‌های چند سال اخیر سینمای ایران بالاتر است-؛ مرهون نوع پرداخت و تصویری است که این فیلم از یک خانواده سمی تحت سلطه پدری مستبد و سمی ارائه می‌دهد و به وضوح مخاطبانش را شیرفهم می‌کند که سلطه پدرسالارانه چگونه اضمحلال تدریجی و در نهایت مرگ محتوم بی‌افتخار خانواده را به ارمغان خواهد آورد. این مهم‌ترین ویژگی «پیرپسر» است و البته دلیل اصلی تحسین منتقدانی که شیفته کارکردهای نمادین نمایش صریح اختلافات و روابط بیمار خانوادگی در این فیلم شده‌اند...
جشنواره امسال البته جز «پیرپسر» که یک‌شبه جایگاه اکتای براهنی را از فرزند رضا براهنی به مرتبه یکی از سینماگران برجسته سینمای ایران ارتقا داد، فیلم‌های خوب دیگری نیز داشت- که شاید مهم‌ترین‌هایشان «رکسانا»ی پرویز شهبازی و «غریزه» سیاوش اسعدی و «خدای جنگ» حسین دارابی باشند.
«رکسانا» ادامه نگاه و نگرش پرویز شهبازی به دنیای پوچ و روابط و مناسبات بی‌معنای جوانان بی‌آرمان و بی‌باور و هرهری امروز بود که با جرقه یک عشق دمی معنا می‌گرفت، اما خیلی زود دوباره به آن فضای پوچ و بی‌آینده بازمی‌گشت. «غریزه»، اما، راوی داستان بلوغ بود؛ داستان احساسات تندی که به آنی تمام دنیای نوجوانانه قهرمانان فیلم را پر می‌کنند، اما خیلی زود پشت سد واقعیات و تلخی‌های زمانه ابهت خود را از دست داده و جز ناامیدی و حرمان رد و نشانی به جای نمی‌گذارند. «خدای جنگ» هم شاید اولین فیلم ایرانی- یا اولین فیلمی که دیده‌ام و به یاد دارم- باشد که در متن یک داستان مربوط به سال‌های جنگ هشت ساله ایران با عراق، قهرمان ملموسی را به نمایش می‌گذارد که موتور محرکه افکار و اعمالش نه ایدئولوژی و فرمانبری، بلکه احساسات و عواطف و اهداف انسانی است و بیشتر از این که شیفته مفاهیم و آرمان‌های خاصی باشد، فرمان اعمالش را به دلش سپرده و با یاد همسر و عشقی که در جنگ از دست داده، برای گرفتن انتقام نفس می‌کشد...

بهترین بازیگر مرد
هیولای نیمه‌شب

بازی‌های درخشان بازیگران اصلی فیلم «پیرپسر»- به ویژه لیلا حاتمی و حسن پورشیرازی و حتی حامد بهداد- یکی از فاکتورهای اصلی موفقیت این فیلم است. به‌خصوص حسن پورشیرازی که از نگاه برخی از منتقدین، در این فیلم نه فقط یک بازی خوب و عالی، بلکه نوعی نقش‌آفرینی در قواره سطح اول سینمای دنیا ارائه داده و در ترسیم یک هیولای زمینی ترسناک و در عین حال مفلوک آشکارا ابعاد همواره مکتومی از خود را در این فیلم عیان کرده است! شکوه حضور حسن پورشیرازی در این فیلم مربوط به این عریانی است. بازیگری که بدون این‌که هراسی به دل راه دهد، هیولاوش‌ترین وجوه درونی خود را جلوی دوربین عریان و عیان کرده و سیمایی از خود ارائه داده که شاید خود نیز از خود سراغ ندارد. آینه‌ای شفاف پیش‌روی پیرمردی که در تمام سال‌های زندگی‌اش تصویری قدرتمند، حیله‌گر و البته بی‌خیال از خود نمایش داده؛ اما در مواجهه با ظرافت عشق و زنانگی به آنی می‌شکند و آن پوسته هفت‌رنگ فرو می‌ریزد و سرانجام در پایان چیزی به جای نمی‌ماند جز هیولایی عریان که برای تصاحب عشق- با این که خود هم نمی‌خواهد این عشق را باور کند- هر کاری ازش برمی‌آید و در این میان ابایی ندارد از این که خانه و خانواده‌اش را هم به آتش و خون بکشد، تا شاید دمی توهم بیمارش را واقعی جلوه دهد. شکوه بازی حسن پورشیرازی در «پیرپسر» مدیون این عریانی است...
جز حسن پورشیرازی، اما، بازیگران مرد دیگری نیز بازی‌های قابل قبولی در جشنواره ارائه داده بودند. امین حیایی در «غریزه» وجهی دیگر از پدرسالاری مستبدانه را ارائه داده- و این بار در قالب خیرخواهی به بازی با رویاهای نسل بعد از خود برخاسته است. این بازیگر در «زیبا صدایم کن» نیز در قالب مردی حساس و آسیب‌پذیر که عشق و خیانت او را شکسته و بیمار کرده و حالا به دنبال رابطه‌ای جدید با یادگار آن عشق قدیم است، زیبا ظاهر شده است. یسنا میرطهماسب در «رکسانا» آسیب‌پذیری روح یک جوان بی‌اعتقاد و بی‌آرمان را به بهترین شکل ممکن به نمایش گذاشته است. مانند نوید پورفرج که در «گوزن‌های اتوبان» این سرگردانی را در قالب جوانی ترسیم کرده که اتفاقا در عقاید و باورهایش تند و تیز و گاهی حتی صلب است و توان کافی برای تغییر دادن دیدگاه و نگاه خود را ندارد.

بهترین بازیگر زن:
شکوه یک بازیگر

شکوه حضور لیلا حاتمی روی پرده سینما مدیون و مرهون ترکیب هوشمندانه‌ای است که این بازیگر از نوعی ظرافت و شکنندگی آشکار و نوعی فرهیختگی پنهان به دست می‌دهد. خصیصه‌ای که از اولین حضور سینمایی‌اش در «لیلا»ی داریوش مهرجویی با او همراه بوده و تا به امروز هم امتداد یافته است. این ویژگی را امسال در بهترین سطح و شکل ممکن در فیلم «پیرپسر» دیدیم. در نقش زنی که با ورود به یک خانه قدیمی- با ساکنانی همه عجیب و زندگی‌باخته- شوری به پا می‌کند و آتشی می‌افروزد که نه تنها خود را خاکستر می‌کند، که آن مردان را نیز به باد می‌سپارد و در واقع آن می‌کند که در پایان «نه از تاک نشانی می‌ماند و نه از تاک‌نشان». این اوج حضور و جذابیت لیلا حاتمی در کارنامه سی ساله بازیگری‌اش است. بازیگری که همواره برای بسیاری معیاری بوده برای تشخیص و ارزیابی اهمیت یک فیلم و حضورش این قابلیت را دارد که حتی فیلم‌های ضعیفی مانند «مردی بدون سایه» و «ایستگاه متروک» یا حتی آثار بی‌دلیلی مانند «سر به‌مهر» را هم از خاک بلند کرده و واجد ارزش و اهمیت‌شان کند. این هنر لیلا حاتمی است...
حالا لیلای همیشگی سینمای ایران در «پیرپسر» در استانه ورود به ششمین دهه زندگی‌اش چنان آتشی به پا کرده که از بازیگران بیست ساله هم باورش ممکن نیست. تصویر این بازیگر در این فیلم تلفیقی است از جذابیت، سحرانگیزی، زیبایی، عمق، فرهیختگی و در یک کلمه: کلاس- آن‌گونه که شخصیت‌های فیلم می‌گویند. اگر مهم‌ترین داشته یک فیلم را باورپذیری بدانیم، باید روی این موضوع تاکید کنیم که مهم‌ترین کار سازندگان فیلمی مانند «پیرپسر» انتخاب بازیگر نقش «رعنا» بوده است. به هر حال این شخصیت است که موتور درام را روشن می‌کند، رودررویی پدر و پسر را به نقطه اوج می‌رساند و در نهایت هم گره‌گشایی از درام را رقم می‌زند. شخصیتی که هم پدر پیرانه‌سر واله و شیدایش می‌شود و هم پسر چنان دل و دین می‌بازد که در آستانه چهل سالگی تصمیم می‌گیرد کارهایی را که همه عمر خود را از انجام دادن‌شان منع کرده، بیازماید. بازیگر چنین نقشی باید بازیگری می‌بود که تماشاگر باور کند توان افروختن چنین آتشی را دارد- و لیلا حاتمی تنها کسی است که این کار ازش برمی‌آید.
جز لیلا حاتمی، البته مریلا زارعی نیز در جشنواره امسال، در «موسی کلیم‌الله» وجوه دیگری از توانایی‌هایش را بروز داده بود. سارا بهرامی نیز با این‌که خیلی‌ها تناسبش با شخصیت یک زن عشایری را زیر سوال بردند، اما شکوهی باورپذیر روی پرده داشت. و البته بهناز جعفری در فیلم «شمال از جنوب غربی» در نقش یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق که می‌خواهد در شمال کشور یک خرابکاری بزرگ را سامان دهد. این‌که در این فیلم که بازیگر مرد و کارگردانش دو جایزه مهم فجر امسال را گرفتند، به‌یادماندنی‌ترین تصویرش مدیون بهناز جعفری باشد- که برای انجام وظیفه تا پای جان رفت و مرگی محتوم را به جان خرید- بهترین گواه بر عظمت کار این بازیگر در این فیلم می‌تواند باشد...