به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مصطفی اسدزاده، نویسنده و پژوهشگر در نشست نقد و بررسی کتاب «من اعتراف میکنم» اثر محمد رحمانی که در سرای اهل قلم برگزار شد، گفت: در خدمت شما هستیم تا جدیتر به نقد کتاب «من اعتراف میکنم» با زیرعنوان زندگی و زمانه وحید افراخته عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق بپردازیم. شاید این جلسه بعد از برگزیده شدن این کتاب در دو جایزه ادبی جلال آل احمد و کتاب سال جمهوری اسلامی نخستین جلسهای است که درباره این کتاب برگزار میشود.
وی افزود: آنچنان که رحمانی در مقدمه این کتاب توضیح داده است، کتاب «من اعتراف میکنم» در پنج فصل تدوین شده است. در فصل اول زندگی افراخته از ابتدا تا انتها مرور شده است، در فصل دوم وضعیت دوران کودکی، عضویت افراخته در انجمن حجتیه، شهر و دانشگاه و جامعه و نهایتاً چگونگی عضویت او در سازمان مجاهدین خلق بررسی شده است.
اسدزاده بیان کرد: در فصل سوم به تعبیر نویسنده روایتی جامع از انجام عملیات نظامی در سازمان مجاهدین خلق که افراخته در آن یا فرماندهی عملیات را بر عهده داشته و یا مطلع بوده است، بحث شده است. در فصل چهارم با عنوان برادرکشی ریشههای تئوریک التقاط و داستان تسویههای خونین سازمان مجاهدین خلق بررسی شده و در نهایت در فصل پنجم با عنوان پیوست؛ مهمترین تحلیلها، خاطرات و دستنوشتههای منسجم اعضای سازمان مجاهدین خلق مرور شده است. خداقوت میگویم به محمد رحمانی، پژوهشگر این اثر که در جایی اعلام کرده بود که این اثر ماحصل و دستاورد دوران روزنامهنگاری من بوده است.
وی در ادامه گفت: من به تازگی خواننده این کتاب شدم. محمد رحمانی در جایی اعلام کرده بود که تلاش کردم کتابی بنویسم تا کسی نتواند آن را به زمین بگذارد و خواننده و عاشق این کتاب باشد. من هم اینچنین بودم و کتاب، من را با روایتی که در نزدیک به هزار صفحه نوشته شده است، همراه کرد. چه خوب که در خدمت احمدرضا کریمی هم هستیم که در این کتاب نامی از کریمی برده شده و گفتوگویی هم با او در کتاب درج شده است.
اسدزاده بیان کرد: محمد رحمانی اشاره میکند که در حدود صد ساعت مصاحبه اختصاصی با کسانی که به هر نحو نامی از آنها در این پرونده و کتاب برده شده، انجام داده است، اما به دلیل وسواس پژوهنده و نویسنده این کتاب، فقط ۵ صفحه از این مصاحبهها در این کتاب بنا به اذعان نویسنده، استفاده شده است.
من عاشق تاریخ ایران هستم
همچنین محمد رحمانی، پژوهشگر تاریخ معاصر در این نشست گفت: قبل از اینکه به ماجرای کتاب بپردازم از این تریبون که زیرمجموعه وزارت ارشاد است، از وزیر ارشاد تقاضایی دارم، من بیش از ده سال است که بر روی کتاب دیگرم سرمایهگذاری کردهام، وقت و انرژی گذاشتم و نه از ارشاد و نه از نهادهای نظارتی و حاکمیتی و حمایتی بودجهای طلب کردم و با عشق خودم به تاریخ همانطور که این کتاب را نوشتم، چه بسا بسیار دقیقتر و چه بسا بسیار سختتر کتاب جدیدم را نوشتم و الان نزدیک به یک سال است که منتظر دریافت مجوز آن هستم.
وی بیان کرد: یک سال زمان من در بلاتکلیفی گذشته است. موضوع کتاب جدید من «چرایی ورود سازمان مجاهدین خلق به فاز مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی» است. سالهای سال تنها راوی این ماجرا خود سازمان بوده است و هیچ روایت جدی و منسجمی از این ماجرا وجود ندارد. من تلاش کردم روایت دقیقی از این ماجرا تقدیم کنم، خودم را فرزند انقلاب میدانم، همه سوابق و تلاشم موید همین موضوع است. وقتی به جشنواره فیلم فجر میروم یا در جاهای دیگر میبینم؛ به راحتی اسلام و انقلاب با مخاطب بسیار گستردهتر به چالش کشیده میشود. ایرادی ندارد و من طبیعتاً مدافع سانسور نیستم ولی مدت یک سال است که عمرم را گذاشتهام تا مجوز کتابی را دریافت کنم که ده سال از عمرم را برای نوشتن آن گذاشتهام.
رحمانی گفت: من یک نویسنده و عاشق تاریخ ایران هستم. من عاشق کشورم هستم و لحظهشماری میکنم تا کتاب جدیدم به دست مخاطب برسد. عنوان کتاب «نبرد هژمونیها، چرا برادرکشی» است. البته گفتهاند «چرا برادرکشی» را حذف کنید. بر اساس اصلاحیه ارشاد، کتاب ویرایش شد اما هنوز نتیجه دریافت مجوز نامشخص است. کاش امروز میتوانستیم بنشینیم و در مورد آن کتاب گفتوگو کنیم.
وحید افراخته ماحصل یک عملزدگی است
نویسنده کتاب «من اعتراف میکنم» بیان کرد: اما در مورد کتاب «من اعتراف میکنم» باید اول ببینیم که وحید افراخته چه کسی است. برخی به من میگفتند وقتی وحید افراخته در سال ۵۴ اعدام شده است، دیگر چرا رفتی هزار صفحه در مورد این شخصیت نوشتی؟ مادرم به من میگوید یک کار مفید برای جامعه انجام بده، چرا مینشینی و کتاب هزار صفحهای در مورد منافقی مینویسی که او را کشتهاند!
رحمانی گفت: وحید افراخته فقط وحید افراخته نیست و یک جریان و حادثه مهم است. او یک آدم بزدل و ترسو است که چهار تا سیلی خورده و اعتراف کرده است. تصور بر این است که چون اطلاعات زیادی داشته، شروع به اعتراف کرده است اما این گونه نیست. وحید افراخته ماحصل یک عملزدگی است. یک آدمی که به خودش اجازه میدهد، دستش بر روی ماشه باشد و فکر میکند چون به حق است پس میتواند حتی ماشه را به روی صمیمیترین دوستش بچکاند. او مجید شریف واقفی را تکهتکه کرد و سوزاند و به خودش تردید هم راه نداد و این عمل را یک عمل مردمی میدانست. چون احساس میکرد مجید به سازمان خیانت کرده و اگر جلویش را نگیرد، سازمان انقلابی و سازمانی که دارد به مردم خیانت میکند، دچار آسیب جبرانناپذیری میشود. در این کتاب این اندیشه را زیرسوال بردیم.
وی افزود: یک روز ممکن است وحید افراخته یک فرد مذهبی باشد که بر قرآن و نهجالبلاغه بسیار مسلط است، اگر نامههایی را که به مادرش نوشته است، مرور کنید کمتر بچه مذهبیای را میبینید که اینقدر دقیق بر روی نهجالبلاغه تسلط داشته باشد و تا این حد شیوا مطلب بنویسد. همین شخص با این نگاه وقتی وارد اندیشههای مارکسیستی میشود و به دلیل عملزدگی که این جریان دارد، راه تغییر میکند، چون در اینجا عمل است که اصالت دارد نه تفکر. این ماکیاولیستی است که نشان میدهد وحید افراخته و سازمان مجاهدین خلق به راحتی دست به چه جنایتی میزنند. مسئله من تاریخ است. چگونه میتوانیم از تاریخ عبرت بگیریم؟
رحمانی بیان کرد: همین جریان است که به خودش اجازه میدهد، یک دختر ۱۶ ساله را بفرستند تا یک عملیات فدایی را اجرا کند. من در پژوهشم همیشه از خطا پرهیز کردهام، تلاشم این است که منصفانه رخدادهای سالهای مختلف را بررسی کنم و دقتم بر این است که رخدادها در زمانهای گوناگون اتفاق افتاده است. هر مقطع زمانی فهم زمانی خاص خود را دارد. وحید افراخته هم از ابتدا قرار بر این نبود که آدمکش بشود و گام به گام اتفاق افتاد. آدمها را صفر و یک نبینیم. کتاب «من اعتراف میکنم» هم نزدیک به پنج سال اجازه انتشار نگرفت. در واقع میتوان تاریخ را از دریچه تبلیغاتی روایت نکرد. این کتاب از سوی سازمان مجاهدین خلق بایکوت شده است. در واقع کتاب «من اعتراف میکنم» نقد عمیق تاریخنگاری معاصر و انقلاب است.
بیشتر اعضای مجاهدین خلق از خانوادههای معیوبی بودند
احمدرضا کریمی، نویسنده، پژوهشگر حوزه تاریخ و عضو سابق مجاهدین خلق در این نشست با اشاره به اینکه این کتاب همه اعترافات وحید افراخته است؛ یا خیر، گفت: او یکسری رهنمود به برخی از اشخاص میداده است که آنها مصلحت ندانستند که نامشان در جایی مطرح شود. مثلاً نقشهای که برای ترور مقامات رژیم داشتند و… که جزء موارد خصوصی سازمان به شمار میرفت و بیان نشده است. این اطلاعات باید محفوظ میماند و نباید منتشر میشد. برای بیان آنچه در این کتاب آمده نیز به سختی به اسناد دسترسی پیدا کردیم.
وی افزود: خلا پیوندهای خانوادگی باعث جذب افرادی مانند وحید افراخته در سازمان مجاهدین خلق شد. بیشتر بچه مذهبیها و افرادی که در یکسری از باورها مسخ شدهاند و آنها را مذهب میدانند، جذب سازمان میشدند. مثلاً یکی از اعضای سازمان با افتخار میگفت که من تاکنون بچههایم را نبوسیدهام یا خانمهایی را میشناسم که غیرمذهبی نیستند و سختگیریهای وحشتناکی در مورد واجبات داشتند. خانوادههای چریک فدایی روابط خیلی خیلی نزدیکی داشتند. گاهی همفکر بودند. مثلاً احمد اشرف برادر اشرف در جامعهشناسی سرشناس است، بنابراین در این مورد نمیتوان به طور کلی سخن گفت.
وی بیان کرد: من خودم با سختگیریهای خیلی شدید پدرم در خانه مواجه بودم. نکته قابل توجه این است که بیشتر اعضای مجاهدین خلق از خانوادههای معیوبی بودند، به عبارتی معیوب بهترین تعبیر برای بیان این رابطه است. اصلاً سازمان بر همین مبنا عضوگیری میکرد و این روش عضوگیری از سوی محمد ضابطی که مسئول اجتماعی سازمان بود، طرح و اجرا شده بود.
احمدرضا کریمی در ادامه به بیان چندین روایت از اعضای سازمان پرداخت.
∎