به گزارش سرویس فرهنگی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ زهرا سادات غمیلوی، فعال حوزه سینما و رسانه نوشت: ناتور دشت جز معدود فیلمهای جاندار جشنواره فجر بود، فیلم کشش داشت، قهرمان داشت، واقعیت داشت، تصمیم درست داشت، بلوغ داشت، دنیای پرامید داشت، خیر و شر داشت، بازی خوب داشت، میزانسن درست داشت.
برجستهترین سکانس فیلم سکانس حمله روانی آیهان به احمد پیران برای پوشش گناه خود و برملا نشدنِ دزدیده شدن یسنا بود که این موضوع دوباره در سکانس خانه سعید آقاخانی، به شکلی دیگر اتفاق افتاد.
ضدقهرمانها عموماً اهل حمله هستند؛ در شرایط بحرانی و درست زمانی که قرار است به مقصد برسیم، درست زمانی که قهرمان از راه میرسد. چالش اینجاست که آیا قهرمان در این چالش ضعیف میشود و مسیرش را رها میکند. یا قهرمانتر میشود؟
این انتخاب و میزان این استقامت نقطه عطف قصه است. آیا قهرمان در این سرزنشها حل میشود و تسلیم میشود یا از بند آنتاگونیست خود و مردم را میرهاند.
در ناتور دشت اما احمد پیران فراتر از اینها بود، او از حرفهای ضدقهرمان درس گرفت و کماکان به مسیرش ادامه داد، پرورش یافت ولی غرق نشد و در مسیر ماند.
از دیدگاهی دیگر شخصیت پردازی کاراکتر احمد پیران در سکانس هایی از این اثر سوراخ داشت، برای مثال اتهامات آیهان به شخصیت اصلی در آن سکانس برای مخاطب بیگانه بود؛ ولی قوس شخصیتی او به درستی تحقق یافته بود و هادی حجازیفر مثل همیشه به فیلم وزن داده بود، همانطور که در گذشته نیز پیشران قصههای دراماتیک بوده است
حجازیفر هرچند بعضا در قالبهای تکراری ایفای نقش میکند، اما همچنان توانسته به خوبی از پس نقشآفرینیها برآید و قوی و مسلط ظاهر شود. در ناتور دشت هو ایضاً درخشان مثل گذشته،طوری که گویا همهی او احمد پیران است و حجازیفری وجود ندارد.
نقش مکمل مرد داستان هم خوش درخشد؛ میرسعید مولویان با بازی درست و به جا سبب شد کاراکتر آیهان برای مخاطب منفور شود. جهانبینی و نگرش سینمایی محمدرضا خردمندان، مبنی بر ساخت فیلمهای اجتماعی با شخصیت اصلی پروتاگونیست بسیار شایسته تحسین است؛ همانطور که در ناتور دشت لابهلای تمام معضلات اجتماعی فیلم، خالق یک قهرمان برانگیزاننده و محبوب از دل اجتماع شد و یک درام تصویری در شان ساخت.