شناسهٔ خبر: 71297305 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

ترامپ و رویای صهیونیسم مسیحی

طرح دونالد ترامپ درباره جابجایی و آوارگی ساکنان غزه باعث شده است تا جریان افراطی صهیونیسم مسیحی خودش را در قلب سیاست آمریکا ببیند، مسئله ای خوشبین‌ترین راست‌گرایان را متحیر کرد؛ این جریان برای تحقق پروژه «اسرائیل بزرگ» به هر وسیله‌ای از جمله آوارگی اجباری فلسطینی‌ها و اعمال حاکمیت اسرائیل بر کل سرزمین تاریخی فلسطین تلاش می‌کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ،  در یک چرخش غیرمنتظره، جنبش صهیونیسم مسیحی خودش را در قلب سیاست آمریکا یافت،  پس از اینکه دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا ایده‌های خود که تا همین اواخر توهمات افراطی تلقی می‌شد، مطرح کرد.

بنابر روایت شبستان، به گونه‌ای که  حتی خوشبین‌ترین راست گرایان نیز نمی توانستند تصور کنند که سناریوی کوچاندن و آوارگی دسته جمعی فلسطینی‌ها و الحاق کامل سرزمین‌های اشغالی می تواند با حمایت صریح از کاخ سفید برخوردار شود.  اما ترامپ که همه معادلات سیاسی را زیر و رو کرد، غیرممکن ها را به واقعیت و از خیال پردازی به یک سیاست قابل اجرا تبدیل کرد.

صهیونیست‌های مسیحی، همان جریان افراطی درون جنبش صهیونیستی است که برای تحقق پروژه اسرائیل بزرگ به هر وسیله‌ای از جمله آواره کردن اجباری فلسطینی‌ها و اعمال حاکمیت اسرائیل بر کل سرزمین تاریخی فلسطین تلاش می‌کند.

 اگرچه این جریان از حمایت گروه‌های انجیلی آمریکایی تندرو برخوردار بود، اما در طول دهه‌ها با این جریان به عنوان یک وضعیت حاشیه‌ای حتی در داخل سیاست اسرائیل برخورد می‌شد، زیرا دولت‌های متوالی دراسرائیل از خطر پیشبرد علنی این پروژه آگاه بودند، حتی زمانی که «ایتامار بن گویر» وزیر امنیت ملی اسرائیل، لزوم آواره کردن فلسطینی‌ها از غزه را از آغاز جنگ ۲۰۲۳ غزه اعلام کرد. به طوری که این اظهارات طوفان شدیدی از محکومیت‌ها و اتهامات پاکسازی قومی علیه دولت اسرائیل را برانگیخت. دولت جو بایدن، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، خواستار شفاف سازی رسمی از سوی دولت اسرائیل شد که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر این رژیم به سرعت ایده آوارگی را رد کرد.

اما با روی کار آمدن ترامپ، این معادله به شدت تغییر کرد.  ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا تنها یک حامی سنتی «اسرائیل» نیست، بلکه فراتر از آن رفت، زیرا او طرح‌ها و ایده‌هایی برای سیاست‌هایی مطرح کرد که خود واشنگتن از نظر تاریخی مانع از جابجایی فلسطینی‌ها شده بود.

بنابراین آواره کردن فلسطینی‌ها با راه حل دو کشوری که واشنگتن در سال‌های گذشته اتخاذ کرده، در تضاد است. اما ترامپ که سفارت آمریکا را به قدس منتقل کرد و حاکمیت اسرائیل بر جولان را به رسمیت شناخت، شخصیتی غیرمنتظره است.

 با این حال، این مسئله نشان‌دهنده اتحاد ایدئولوژیک بین راست افراطی اسرائیل و گروه‌های انجیلی آمریکایی است که بر این باورند که ایجاد «اسرائیل بزرگ» شرط تحقق پیش‌گویی‌های مذهبی درباره بازگشت مسیح است.

از این رو، حمایت ترامپ از پروژه‌های الحاق و آوارگی و جابه‌جایی تنها یک حرکت سیاسی نبود، بلکه با یک بینش مذهبی مرتبط است که در آن «اسرائیل» نقش اصلی را بازی می‌کند.

 درهمین حال، نمی توان ابعاد این تغییر در سیاست ترامپ را در زمینه حوزه مالی و تجارت را بدون انگیزه‌های اقتصادی درک کرد، به همین دلیل بدون پیوند بین منافع آمریکا با ابعاد اقتصادی و ژئواستراتژیمی نوار غزه، نمی‌توان طرح‌های آوارگی در غزه را درک کرد.

واضح است که ژئوپلیتیک، غزه را به مانعی در برابر پروژه های بزرگ آمریکا و اسرائیل در منطقه تبدیل کرده است، در اینجا نگاهی کوتاه به مهم‌ترین پروژه‌ها خواهیم داشت.

۱-  پروژه جاده ابریشم آمریکا که هدف آن ایجاد یک کریدور تجاری جهانی است که خاورمیانه را از طریق زیرساخت های پیشرفته به جهان متصل می کند، زیرا غزه منطقه ناامن تلقی می شود که ثبات این پروژه را تهدید می کند.

۲- پروژه توسعه نقب: اسرائیل بر توسعه منطقه نقب که حدود ۶۰ درصد مساحت‌اش را تشکیل می‌دهد، با هدف تقویت شهرک‌سازی و زیرساخت‌ها در این منطقه صحرایی تمرکز دارد که به افزایش جمعیت ساکنان یهودی کمک می‌کند. این مسئله حضور امنیتی و نظامی اسرائیل در نقب را تقویت می‌کند.

 این کار با ایجاد خطوط حمل و نقل زمینی و ریلی از ایلات تا بنادر مدیترانه انجام می شود. این یک پروژه راهبردی برای اسرائیل است، اما اگر غزه همچنان با ساکنان مقاومش باقی بماند، با تهدیدات امنیتی روبه رو است.

 ۳-پروژه اسرائیل برای پیوند دریای سرخ و دریای مدیترانه (کانال بن گوریون) : هدف آن ایجاد یک راه آبی است که بندر ایلات در دریای سرخ و بندر اشدود در دریای مدیترانه را به هم متصل می کند.

این پروژه به عنوان یک جایگزین احتمالی برای کانال سوئز مصر تلقی می‌شود که می تواند اسرائیل کنترل راهبردی بر کشتیرانی بین دو دریا را اعطا کند و کنترلش بر تجارت بین المللی افزایش می‌یابد؛ علاوه براینکه این کانال در پروژه‌های تولید انرژی و نمک زدایی آب نیز کمک می‌کند.

۴- پروژه های استخراج گاز اسرائیل از دریای مدیترانه: فلسطین اشغالی دارای میادین عظیم گازی در دریای مدیترانه است، به ویژه میادین لویاتان، تامار و کاریش که منبع اصلی انرژی برای اسرائیل و صادرات آن به اروپا هستند، اما میدان ماری-ب، یکی از میدان‌هایی است که تاحدی تخلیه شده است. این میدان در ۳۰ کیلومتری ساحل غزه است که مورد بیشترین تاثیر از هرگونه تشدید امنیتی در غزه  قرار گرفته اتس.

علاوه براین، میدان غزه مارین، در ۳۰ کیلومتری غزه وجود دارد که دارای ذخایر تخمینی ۱ تریلیون فوت مکعب گاز است، اما به دلیل محدودیت‌های رژیم صهیونیستی بر فلسطینی‌ها دست‌نخورده باقی مانده است.

 اگرچه لویاتان و تامار در شمال فلسطین اشغالی قرار دارند، اما موشک های شلیک شده توسط مقاومت فلسطین زیرساخت های گازی را تهدید می کند، زیرا پیش از این سکوهای گازی نزدیک عسقلان هدف قرار گرفته بودند، ناگفته نماند که غزه یک مانع ژئوپلیتیکی برای برنامه ریزی به منظور صادرات گاز اسرائیل به اروپا از طریق مصر یا به طور مستقیم از طریق دریای مدیترانه است.

همه این داده‌ها، تغییر واقعیت جمعیتی نوار غزه رابه یک نیاز راهبردی تبدیل کرده است، این مسئله نه تنها برای جنبش مسیحی صهیونیستی، بلکه برای محافل اقتصادی و سیاسی در واشنگتن و تل آویو به یک خواسته راهبردی تبدیل شده است.

برهمین اساس می توان گفت که اظهارات اخیر ترامپ مبنی بر لزوم «تخلیه» ساکنان فلسطینی از نوار غزه تنها یک لغزش و اشتباه بیانی نبود، بلکه در چارچوب یک جهت گیری سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی یکپارچه با هدف تحمیل واقعیتی جدید در غزه و منطقه صورت گرفت.