به گزارش سرویس ترجمه خبرگزاری ایمنا، چگونگی شکلگیری و توسعه شهرها، همواره یکی از دغدغههای اصلی برنامهریزان و متفکران شهری بوده است. آیا میتوان یک شهر را از صفر و بر اساس طرحی جامع بنا کرد و انتظار داشت که به یک مرکز پررونق و موفق تبدیل شود یا عوامل دیگری نیز در این میان ایفای نقش میکنند؟ بسیاری از کارشناسان حوزه شهری بر این باور هستند که برنامهریزی دقیق و از پیش تعیینشده، کلید موفقیت یک شهر است، اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این رویکرد همواره کارساز نیست.
شهرهایی با سرمایهگذاریهای هنگفت و طراحیهای دقیق، گاهی در جذب ساکنان و ایجاد یک اقتصاد پویا با مشکل روبهرو میشوند. «خودجوش بودن» شهرها در کنار برنامهریزی شهری نقش مهمی در رشد و توسعه یک شهر ایفا میکند. شهرهایی همچون تامنصورت در مراکش، سونگدو در کره جنوبی و شهر اقتصادی ملک عبدالله در عربستان سعودی، نمونههای هشداری از برنامهریزی یک شهر جدید از صفر هستند که در جذب تعداد مورد انتظار ساکنان و برآورده کردن نیازهای آنها با مشکل روبهرو شدهاند. این پروژهها شامل سرمایهگذاری قابلتوجه عملیاتی و مالی در طراحی شهری، فضا و زیرساختها بودند، اما دلایل اقتصادی اساسی وجود شهرها را نادیده گرفتند.
تامنصورت که بهعنوان یک شهر جدید مراکشی، با هدف کاهش فشار بر شهر مراکش و تبدیل شدن به یک قطب شهری مدرن ایجاد شد، اما با مشکلاتی در زمینه توسعه اقتصادی و جذب جمعیت روبهرو شده است. تأخیر در اجرای پروژههای مهمی همچون مجتمع دانشگاهی تامنصورت که قرار بود نقش مهمی در توسعه شهر ایفا کند، موجب رکود اقتصادی و اجتماعی در این منطقه شده است.
مصر نیز در حال ساخت یک شهر جدید به نام پایتخت اداری جدید (NAC) است که در حدود ۴۵ کیلومتری (۲۸ مایلی) شرق قاهره واقع شده است. این شهر بهعنوان منطقه اقماری قاهره در نظر گرفته شده است و دولت مصر امیدوار است که پایتخت جدید، تراکم جمعیت در قاهره را که جمعیت کلانشهری آن نزدیک به ۲۰ میلیون نفر است، کاهش دهد. این شهر با هدف رسیدگی به مسائل پیش روی مصر و ارائه کیفیت زندگی متمایز، انطباق با رشد جمعیت و تمدن و در عین حال استقبال از تمام سطوح درآمد و فرهنگ ساخته میشود. (NAC) از فناوری اطلاعات پیشرفته در تمام بخشهای خود استفاده خواهد کرد و از منابع انرژی تجدیدپذیر تغذیه میشود.
شهر هوشمند سونگدو در کره جنوبی نیز با وجود سرمایهگذاریهای عظیم و بهکارگیری فناوریهای پیشرفته، نتوانسته است بهطور کامل به اهداف خود دست پیدا کند. سونگدو که بهعنوان یک قطب تجاری بینالمللی با زیرساختهای نوین و هوشمند طراحی شده بود، با مشکلاتی نظیر کمبود حس اجتماعی، تکامل نیافتن طبیعی شهر و دشواری در حملونقل بینشهری روبهرو است. جمعیت این شهر هنوز با اهداف تعیینشده فاصله دارد و بسیاری از ساکنان، آن را فاقد روح و زندگی شهری میدانند.
شهر اقتصادی ملک عبدالله در عربستان سعودی نیز با چالشهای مشابهی روبهرو است. این شهر که بهعنوان بخشی از طرح توسعه اقتصادی عربستان سعودی و با هدف جذب سرمایهگذاری خارجی و ایجاد فرصتهای شغلی ایجاد شده، نتوانسته است بهطور کامل انتظارات را برآورده کند و با وجود زیرساختهای مدرن و موقعیت استراتژیک، در جذب تعداد کافی از ساکنان و شرکتهای بینالمللی با مشکل روبهرو است. یکی از دلایل این امر، تمرکز بیش از حد بر جنبههای فیزیکی شهر و کمتوجهی به نیازهای اجتماعی و فرهنگی ساکنان و نبود یک اکوسیستم اقتصادی جذاب برای کسبوکارها است.
این شهرها، با وجود صرف هزینههای قابلتوجه در زیرساختها و طراحی شهری، نتوانستهاند به اهداف اولیه خود دست پیدا کنند، زیرا به نقش خودجوش بودن شهرها و اهمیت ایجاد فرصتهای شغلی و اقتصادی که بهطور طبیعی ساکنان را جذب کند، توجه کافی نکردهاند.
مراکز شهری مردم را نهتنها بهدلیل زیرساختها یا طراحی فضایی، بلکه بهدلیل ارائه فرصتهایی جذب میکنند که از تمرکز جمعیت ناشی میشود. این موضوع نشان میدهد که چرا شهرهایی همچون برازیلیا، برخلاف شهرهای برنامهریزی شده ناموفق توانستهاند با موفقیت ساکنان را جذب کنند. انتقال اجباری ستاد دولت و سازمانهای اداری به این شهر از بدو تأسیس، سیل عظیمی از فرصتهای شغلی را به همراه داشت و بهسرعت، جمعیت کثیری را به سوی خود جذب کرد. به دنبال آن، کسبوکارها نیز رونق گرفتند و رشد مسکونی شتاب بیشتری پیدا کرد.
حیات شهرها بهطور اساسی بر پایه عوامل اقتصادی و اجتماعی استوار است که نمیتوان آنها را بهطور مطلق تحت کنترل درآورد. هر شهر با توجه به تنوع نیازهای ساکنانش، میزانی از خودجوشبودن را در خود دارد. این یک اشتباه رایج است که گمان کنیم شهرها را میتوان به دو دسته مجزا و قطعی کاملاً برنامهریزیشده و کاملاً خودجوش تقسیم کرد. واقعیت این است که هیچ شهری وجود ندارد که تمام جنبههای زیرساختی و کاربری اراضی آن، صددرصد از پیش تعیینشده باشد، همچنین هیچ شهری را نمیتوان یافت که بهطور کامل بر اساس اصول آزاد اداره شود. این تقسیمبندی دوگانه، یک سادهسازی بیش از حد و دور از واقعیت است، زیرا حتی در محیطهایی که فاقد کنترل متمرکز هستند، فرایند شهرنشینی به شکلی تصادفی و بیهدف پیش نمیرود.
برای مثال سائوپائولو و ریودوژانیرو بهعنوان شهرهای برنامهریزیشده در نظر گرفته نمیشوند، اما در بخشهایی از هر دو شهر، شبکههای خیابانی منظم و ساختارهای استانداردی به چشم میخورد که نشان از سطحی از برنامهریزی قبلی دارد.
یک شهرک مسکونی در برازیلیا که بهتازگی به وضعیت قانونی دست پیدا کرده است، نمونه برجستهای از ترکیب برنامهریزی و خودجوش بودن در موفقیت شهری است. این شهرک در ابتدا بهصورت غیرقانونی و از طریق تصرف اراضی عمومی شکل گرفت؛ ساکنان بدون توجه به طرحهای شهری و قوانین ساختوساز، اقدام به ساخت خانههای خود در این منطقه کردند و پس از شکلگیری، دارای ویژگیهایی شد که بهطور معمول در شهرکهای برنامهریزیشده دیده میشود؛ خیابانها بهصورت سلسلهمراتبی و منظم طراحی شدهاند، یک شبکه منظم در معابر وجود دارد و فضاهای سبز بهطور مشخص تعریف شدهاند. به عبارت دیگر، ساکنان این شهرک، بهصورت خودجوش و بدون دخالت برنامهریزان شهری توانستند منطقهای را ایجاد کنند که از نظر ساختاری، شباهت زیادی به یک محله برنامهریزیشده داشته باشد.
این مثالها تفاوتهای ظریفی را برجسته میکنند که هنگام طبقهبندی شهرها بهعنوان برنامهریزی شده یا نشده باید در نظر گرفته شوند. نبودن کنترل دقیق لزوماً منجر به طرحهای شهری آشفته نمیشود و عکس این قضیه نیز صادق است. حتی با برنامهریزی و کنترل، فرایندهای شهری بهطور اجتنابناپذیری بهصورت خودجوش آشکار میشوند. تمام شهرهایی که برنامهریزیشده در نظر گرفته میشوند، در مقطعی از زمان با مسائلی روبهرو شدهاند که بخشی از طرح اولیه آنها نبوده است.
برای مثال برازیلیا در ابتدا برای اسکان حداکثر ۵۰۰ هزار نفر طراحی شده بود، اما در حال حاضر با چالشهای مداوم در اسکان سه میلیون نفر روبهرو است. محدودیتهای برنامهریزی اولیه آن، همراه با تلاشها برای حفظ پیکربندی فضایی برازیلیا بهدلیل ارزش تاریخی آن، بسیاری از ساکنان را از مناطق مرکزی دور کرده است. در عین حال، بخش قابلتوجهی از این ساکنان هنوز برای دسترسی به مشاغل و خدمات به طرح آزمایشی وابسته هستند که منجر به چالشهای عمده در حملونقل شهری میشود.
اکنون این سوال مطرح میشود که اگر هر شهر دارای عناصر برنامهریزی و خودجوش بودن است و برنامهریزی از ابتدا موفقیت را تضمین نمیکند، هدف از برنامهریزی شهری چیست؟ پاسخ کوتاه این است: تمرکز بر جنبههایی که نتیجه نهایی آن قابل پیشبینیتر و دائمیتر است.
برنامهریزی بلندمدت در رویارویی با شرایط پویا و غیرقابل پیشبینی، با چالشهای جدی روبهرو میشود و به همین دلیل برنامهریزان شهری باید تلاش خود را معطوف به عواملی کنند که در طول زمان بهنسبت پایدار میمانند و میتوانند بهعنوان بستری برای رشد و توسعه خودجوش شهر عمل کنند.
نحوه تکامل ساختمانها در بخشهای شهری یکی از سیالترین جنبههای مدیریت شهری است که همواره بر اساس نیازهای جامعه تغییر میکند. شهرهای بزرگی همچون نیویورک و لندن در حال حاضر با چالش کاهش تقاضا برای فضاهای اداریتجاری در مناطق مرکزی روبهرو هستند. همهگیری کرونا در پویایی فضای تجارت و کار تغییراتی ایجاد کرد و عملکرد ساختمانهای خوشمکان تجاریاداری را با مشکل روبهرو کرد. از سوی دیگر، همین مناطق با تقاضای بالای مسکن روبهرو هستند که منجر به مطالعاتی در مورد چگونگی تبدیل این فضاهای تجاری به واحدهای مسکونی شده است.
تلاش برای تنظیم یا تعریف از پیش تعیینشده استفاده از بخشهای خصوصی غیرعملی است، زیرا ساختمانها باید با نیازهای در حال تغییر در طول زمان سازگار شوند. این فضاها بهطور مداوم و به دلایل مختلف از تغییر اندازه خانوادهها گرفته تا تحول در فعالیتهای تجاری، در حال تغییر هستند. تاریخ شهرهایی همچون نیویورک، بارسلونا، بوئنوسآیرس و بلو هوریزونته نشان میدهد که شاید مهمترین عنصری که باید از قبل برنامهریزی شود، شبکه خیابانهای یک شهر و گسترش آن، همراه با تعیین مناطقی برای پارکها، میدانها و امکانات رفاهی عمومی است. این مسئولیت بر عهده مسئولان دولتی است و چنین فضاهای تعیینشدهای در طول عمر یک شهر تمایل به ثبات دارند.
بهعنوان مثال، در حالی که ساختمانهای منهتن بارها طی قرن گذشته از نظر اندازه یا عملکرد (بهعنوان مثال، تبدیل دفاتر به مسکن و بالعکس) تغییر کردهاند، خیابانهای آنکه بیش از ۲۰۰ سال پیش طراحی شده بود، تا حد زیادی دستنخورده باقی مانده است. این ثبات به این دلیل است که تغییر شبکه خیابانها بسیار پیچیدهتر و پرهزینهتر از تغییر ساختمانها است و عملکرد خیابانها و فضاهای عمومی تمایل به ماندگاری بسیار بیشتری دارد.
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که مؤثرترین رویکرد برای برنامهریزی شهری، ابتدا تشخیص این است که کدام جنبه از شهرها بیشتر تحت تأثیر خودجوش بودن قرار میگیرند و کدام یک قابل پیشبینیتر و تغییرناپذیرتر هستند. بهطور معمول، فضاهای خصوصی تکامل مداوم را تجربه میکنند، در حالی که فضاهای عمومی سازگارتر باقی میمانند. در نتیجه، تلاشهای برنامهریزی شهری باید در مناطقی متمرکز شود که آیندهنگری و ثبات بلندمدت در آن قابل دستیابی است.