شناسهٔ خبر: 71271583 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

محمدرضا زائری: رابطه مسالمت آمیز را از جوانان بیاموزیم

یکی از افرادی که بسیار دلسوز نسل جوان است و کاری جدید را برای آنها انجام داد، دکتر محمدرضا زائری رایزن فرهنگی ایران در الجزائر و مؤسس خانه روزنامه نگاران جوان بود.

صاحب‌خبر -

کار با جوانان در هر عرصه و حوزهای که باشد، جذاب به نظر میرسد. چرا که جوانان همان آینده سازان اند و انگار آدمی در زمان سفر میکند و با آینده ارتباط میگیرد. این سفر در زمان، افتخاری از جنس ساختن زندگی کسانی را به همراه دارد که هنوز در ابتدای مسیرند و با دنیای پیرامون خود آشنایی آنچنانی ندارند. کسی که برای جوانان کاری انجام می دهد و آیندهای را میسازد، آینه جوانی خودش را در او می بیند و همین سبب می شود یاد روزهایی باشد که خودش آنها را گذرانده است و حال وظیفه ای خطیر بر عهده دارد که خدایی نکرده جوانی که زیر دست او است به مسیر و کار اشتباهی روی نیاورد. یکی از افرادی که بسیار دلسوز نسل جوان است و کاری جدید را برای آنها انجام داد، دکتر محمدرضا زائری که هم اکنون رایزن فرهنگی ایران در الجزائر است مؤسس خانه روزنامه نگاران جوان بود. وی که ۳۰ سال پیش آغازکننده دنیایی با تجربیات جدید برای جوانان بود، سخنان جالبی داشت. وقتی پای حرفها و درددل این شخص نشستیم، کلمه به کلمه صحبت هایش امیدی بود از جنس پدرانه و دلسوزانه برای کسانی که هنوز در ابتدای مسیر جوانی هستند و در مدد یافتن راهی برای زندگی بهتر.

ایده شکل گیری خانه روزنامه نگاران جوان چگونه به ذهن شما رسید؟

در واقع این ایده ابتدا از بنده نبود. وقتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزاری جشنواره مطبوعات را آغاز کرد در حاشیه آن یک مسابقه روزنامه دیواری برای کودکان و نوجوانان اجرا شد. هنگامی که آثار رسیده داوری شد و به نمایش درآمد موردتوجه اساتید قرار گرفت و این بحث مطرح شد که این استعدادهای فوق العاده و حیرت انگیز اگر درست هدایت شوند میتوانند در آینده رسانه ای کشور اثرگذار باشند. بدین ترتیب این فکر و ایده شکل گرفت که یک مرکز و مؤسسه ای داشته باشیم که به این موضوع بپردازد. من در همان زمان نشریات کودک و نوجوان را کار میکردم، به نوعی در مجموعه وزارت ارشاد بودم و ارتباط نزدیک داشتم و تمرکزم هم روی حوزه نوجوانان بود. در همین حین به من پیشنهاد شد این کار را شروع کنم؛ ولی من تنها یک ملاحظه داشتم که این کار به شکل دولتی نباشد؛ بلکه صورت یک مؤسسه غیردولتی پیدا کند و هرچند با حمایت و همکاری وزارت ارشاد اما با مشارکت و حضور جدی شخصیت های فرهنگی و نهادهای مردمی پیش برود.

چرا کار برای جوانان را انتخاب کردید؟

من به طور طبیعی باتوجه به روحانی بودنم خاستگاه فکری و اعتقادی مشخصی داشتم و در روایات و احادیث، توصیه و تأکید به کار در حوزه نوجوانان و جوانان بسیار زیاد است. این مقطع سنی با تعبیر «أحداث» از آن یاد میشود و مرحله شادابی و شکوفایی و نشاط و پذیرش تعلیم ها و مهارتهاست. روایات متعدد داریم مانند «علیکم بالاحداث» یعنی به نوجوان ها بپردازید و یا «انما قلب الحدث کالارض الخالیه» یعنی دل نوجوان مثل زمین و کشتزار آماده است و هر چه بکاری، درو خواهی کرد که همین روایت مشهور ضرب المثل شده و میگوید «العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر» نیز از همین مبناست. از مرحوم علامه طباطبایی هم چیزی با این مضمون خوانده بودم، در همان سالها معلم هم بودم، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم حضور داشتم و در آن حال و هوا این باور طبیعی بود که تمرکز بیشتری روی این حوزه داشته باشم.

در راستای این مسئولیت چه چالش هایی در مسیر شما وجود داشت؟

تأسیس خانه روزنامه نگاران جوان را سال ۱۳۷۴ شروع کردیم. هر چند که در عصر کنونی و در سالهای اخیر، برگزاری رویدادهای اجتماعی کمی مشکل است؛ اما در دهه هفتاد، فضای عمومی کشور برای پرداختن به موضوعات اجتماعی بسیار مناسب بود. ما در جهت مقابل با سه چالش عمده روبه رو بودیم. نخست اینکه الگوی روشن و مشخصی نداشتیم و باید با ترکیب نمونه های متنوع و پراکندهای از تجربه های پیشاهنگی و کانون قبل از انقلاب و برخی نمونه های اندک مشابه خارجی به یک مدل مستقل و تازه برسیم. دوم اینکه من اصرار داشتم استقلال خانه حفظ شود و از طرفی هم بهناچار نیاز به حمایت مالی و کمک مستقیم نهادهای دولتی بود و این خودش گاه تعارض ایجاد میکرد. سوم و از همه مهمتر اینکه ما تلاش داشتیم کاری نو، متفاوت و جذاب انجام دهیم. برخی افراد و نهادها این را درک نمیکردند و از ما هم تکرار عینی الگوهایی مثل بسیج و انجمن های اسلامی دانشآموزان را میخواستند و کارمان ازاین جهت قدری سخت میشد.

خانه روزنامه نگاران جوان، چه ویژگی ‎هایی داشت که نسبت به سایر فعالیت ها در این حوزه متمایز شد و درخشید؟

خانه روزنامه نگاران جوان اولاً به جهت فرم متفاوت بود و یکی از تفاوت هایش همین اسمش است. در دورانی که بچه ها از مدرسه و نظام رسمی خسته و شاید دلزده بودند اسم این مجموعه مثلاً «مؤسسه» آموزش یا «مرکز» آموزش نبود، بلکه با عنوان و تعبیر «خانه» یک احساس آرامش و صمیمیت به وجود میآورد. شعارش این بود؛ «جایی که هر نوجوانی میتواند بنویسد!» یعنی از جهت قالب برنامه ها و ظاهر کارها و شکل همه چیز خیلی جذاب و متفاوت بود. خود نشریه «خانه» هم که منتشر میشد از نظر بصری و گرافیکی این جذابیت را داشت. در زمانی که هنوز وب نداشتیم نخستین نشریه تصویری کشور را راه اندازی کردیم که در محتوا و مضمون هم نوآوری هایی بود. شعار ما در نشریه این بود که «تو بنویس، ما منتشر میکنیم!» و بی تعارف بچه ها احساس میکردند این ظرفیت برای آنها به وجود آمده و حتی بعضی از نوجوانان از شهرها و روستاهای دور بودند که این ارتباط را داشتند. بعدها یکی از دوستان خبرنگار به من گفت در دره پنجشیر افغانستان هم نشریه خانه را دیده است. یکبار در نمایشگاه مطبوعات که ما غرفه داشتیم یک نوجوان شهرستانی جلو آمد و گفت من فلانی هستم از فلان شهر! من بلافاصله پرسیدم: امیرحسین؟ همین که اسم کوچکش را گفتم از تعجب و خوشحالی داشت بال در میآورد! باورش هم نمیشد که ما در تهران اسم کوچک او را بلد باشیم و اصلاً او را بشناسیم و به حساب بیاوریم. این نوع رابطه به نوجوانان شخصیت و عزت و کرامت میداد. کارت شناسایی اعضای خانه برای بچه ها یکجور هویت اجتماعی ایجاد میکرد. فرض کنید تا دیروز پدر یا مادرش توی سر این زده بودند که تو هیچی نمیشوی! بعد یکهو پستچی زنگ خانه را میزد یک پاکت میآورد رویش نوشته بود جناب آقای فلان! و این نوجوان پانزده ساله چه قدر جلو پدر و مادر و خانواده خود را نشان میداد. برای همین است که میبینیم الان اعضای خانه بعضی دکترای ارتباطات گرفته اند یا مدیران سطوح بالای کشور هستند یا شخصیت های اجتماعی برجسته دارند؛ اما همچنان کارت عضویت خانه یا دیگر یادگارهای آن زمان را نگه داشته اند.

چه اقداماتی در خانه روزنامه نگاران جوان انجام میشد؟

خانه بخش های مختلفی داشت. یک بخش مشغول به کارآموزشی بود و در حوزه رسانه و روزنامه نگاری برای نوجوانان دوره آموزشی برگزار و یا جزوه ها و بروشورهای آموزشی تولید می کرد. بخش دیگری به ارتباطات با اعضا در سطح کشور مشغول بود. یک قسمت داشتیم برای حمایت و هدایت نشریات تجربی که مثلاً در حدی فعال بود که اولین جشنواره نشریات دانشجویی کشور با مشارکت این بخش شروع شد و بعد خودشان مستقل ادامه دادند. یک بخش دیگر خانه نیز انتشارات بود که هدفش نشر کتاب های نوقلم ها بود. ما حتی همایش ها و برنامه های عمومی هم برای نوجوانان برگزار میکردیم که دو سه بار هم در شهرهای دیگر برگزار شد.

از تجربه با جوانان چه خاطراتی داشتید؟

آن دوره بسیار دوره شیرین و پرخاطرهای بود. خود ما هم جوان بودیم و شاید دلیل خطاها و اشتباهات ما هم این بود که سن وسال و تجربه آنچنانی نداشتیم. هر چند کسانی که آن زمان در خانه بودند، در حال حاضر بسیاریشان در موقعیت های مختلف فرهنگی یا حتی سیاسی اجتماعی دارای جایگاه های بسیار بالا هستند و مشهورند یا بعضاً هنرمندان و شاعران شاخصی هستند؛ ولی به هرحال آن موقع همه، تعدادی جوان و نوجوان بودند که در کارها هم خودشان مشارکت داشتند. آن زمان که این کار شروع شد جوانی بیست و چهار، پنج ساله بودم که پسرم تازه به دنیا آمده بود و رشد و بالندگی او با انتشار نشریه خانه و درخشش فعالیت های آن مجموعه همزمان بود. ازاین جهت خاطره های متعددی هست؛ از جمله انتشار سررسید مخصوص نوجوانان که از نظر فرم و محتوا خیلی متفاوت بود و با استقبال بسیار گستردهای روبه رو شد و بعداً چندین نمونه از آن تقلید کردند. یکی از خاطره های طنزآمیز من از آن دوره این است که یک فروشنده لباس از یک شهرستان به تلفن منزلمان زنگزده بود و گفته بود یکی از اعضای شما آمده یک شلوار جین برده و کارت عضویت خانه را گذاشته که پول بیاورد و هنوز نیامده است!

آیا در این مسیر، تجربه ای بوده که بخواهید از جوانان هم چیزی بیاموزید؟

نوجوان ها و جوان ها به دو دلیل همیشه منبع زاینده و ارزشمندی هستند. اولاً به دلیل صفا و سادگی و بی آلایش بودنشان و ثانیاً به این خاطر که به دورانی جدید و نو تعلق دارند و فهم و نگاه متفاوتشان به ما برای درک روزگار و شناخت افق های تازه کمک میکند. یکی از شیرین ترین تجربه های من در جشنواره نشریات تجربی بود که در ساختمان خیابان حجاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار میکردیم. هر نشریه ای غرفه ای داشت و از طیف ها و تیپ های مختلف هم بودند. یک غرفه برای نشریه ای خانوادگی بود که از سمت شهرک غرب آمده بودند و غرفه کنار بچه های پایگاه بسیج یک مسجد بودند. این دو غرفه در کنار هم دو فضای کاملاً متفاوت داشتند. غرفه خانوادگی چند دخترخاله و پسرخاله بودند با ظاهر خاص خودشان که نشریه فامیلیشان را آورده بودند و غرفه بسیج هم چند پسر بسیجی با چفیه که دکورشان هم کیسه گونی و سربند و پلاک و... اول صبح ما با خودمان میگفتیم خدا رحم کند! امروز حتماً یک درگیری و دردسری بین این دو غرفه خواهیم داشت! حوالی بعدازظهر دیدم این دو غرفه به طرز عجیبی با هم رفیق شدهاند که حتی ناهارشان را هم با یکدیگر تقسیم کرده اند و دارند دوستانه و صمیمانه میگویند و میشنوند! آنجا بود که دیدم این نسل را اگر به حال خود بگذاریم حتی به خود ما هم تفاهم و رابطه مسالمت آمیز را خواهد آموخت!

به نظر شما رسانه در تربیت و تأثیر بر جوانان نقش دارد؟ چرا و چطور؟

بله زیرا ازیک طرف رسانه به طورکلی به دیدگاه ها، نگرش ها و باورها جهت می دهد و این تأثیر بر جوان ها و نوجوان ها به طور طبیعی بیشتر است. زیرا هم حساسیت و پذیرش بیشتری دارند و هم سادگی و عدم اطلاع و عدم تخصصشان ممکن است سبب شود فریب رسانه ها را بخورند. درعین حال ما در خانه روزنامه نگاران جوان یک هدف اساسی تر هم داشتیم و آن در واقع آماده کردن نوجوانان برای مقابله با هجوم داده ها و زندگی در عصر رسانه های نوین بود. چیزی که در سالهای اخیر دیدیم که اتفاق افتاد. این بحث در خانه مطرح بود که به هرحال ما نمیتوانیم جلو هجوم فرهنگی و سیلاب این رسانه ها را بگیریم، اما میتوانیم مخاطب را قدری هوشیار و آگاه بکنیم. تلاش ما این بود که این مخاطب با سازوکار و فرایند انتقال پیام آشنا شود و سواد رسانه ای داشته باشد؛ چون معتقد بودیم اگر مخاطب منفعل نباشد و مخاطب فعال داشته باشیم، در آن زمان تهدید رسانه ها این قدر هم نگران کننده نیست.

معضلات اجتماعی و فرهنگی رایج میان جوانان را چطور میتوان از طریق رسانهها کاهش داد؟

مهمترین عامل در حفظ نوجوانان و جوانان از آسیب های اجتماعی اشتغال است. وقتی نوجوان و جوان سرش گرم باشد و مشغول چیزی باشد (حالا چه یک سرگرمی مثل ورزش و تفریح عمومی و چه فراگیری یک مهارت و دانش و...) خودبه خود از خیلی آسیب ها محفوظ میماند.

در خانه روزنامه نگاران جوان، یک بحث جدی ما این بود که نوجوان و جوان مشغول کاری باشد که هم به او هویت بدهد و سرش گرم بشود و این خودبه خود اصلاً جلو خیلی مشکلات را میگیرد. حال با این مقدمه میخواهم به بحث رسانه برسم.

واقعیت این است که حضور و نقش آفرینی رسانه در دنیای جدید و زندگی مدرن اجتناب ناپذیر است. شاید ۵۰ سال قبل کسی میتوانست بدون روزنامه و رادیو زندگی کند و مشکلی هم پیدا نمیکرد؛ اما اکنون اگر بخواهد هم نمیتواند. رسانه هم میتواند مثل کاری که اینستاگرام با زندگی ها کرده توقع های کاذب ایجاد کند و توهم آفرینی کند و هم میتواند چشم مخاطب را باز کند و به خصوص به مخاطب جوان هشدار و آگاهی و بینش عمیق و درک درستی بدهد که بتواند در مواجهه با تهدیدها و خطرها واکنش صحیح داشته باشد و درست تصمیم بگیرد.

چه توصیهای به جوانان برای رسیدن به رؤیاهایشان دارید؟

یکی از آسیب هایی که معمولاً افراد به آن مبتلا می شوند این است که علاقه و استعدادشان با تحصیلاتشان همراستا نیست، مثلاً ذوق و استعداد نقاشی دارند؛ ولی به هر دلیل در رشته ریاضی و تجربی تحصیل میکنند و بدتر از آن اینکه برای اشتغال مثلاً به فرش فروشی مشغول اند. ازاین جهت من توصیه ام به جوان ها این است که با مشورت یک بزرگتر خیرخواه و متخصص و دقیق، ابتدا علایق و استعدادها و توانشان را بررسی کنند و سپس باقدرت در همان زمینه جلو بروند. با این ترتیب حتماً در هر حوزهای که باشند موفق میشوند. من معتقدم در هر حوزهای اگر شما از برترین ها باشید حتی درآمد اقتصادی و زندگی مادیتان هم تأمین خواهد شد. بعضی نیز میگویند در رشته های انسانی حقوق درآمد خوبی دارد، ولی من میگویم بروید ببینید چه قدر وکیل بیکار داریم! مهم این است که در همان حوزه هم جزو موفقترین ها باشید. اگر نقاش برجسته ای باشید حتماً درآمد و موقعیت اجتماعی بالایی هم خواهید داشت. اگر پزشک هم قرار است باشید به همین ترتیب؛ بنابراین توصیه ام این است که نوجوان ها و جوان ها ابتدا استعداد و توان و علاقه خود را درست تشخیص بدهند و بعد با تمام قدرت و جدیت در همان مسیر پیش بروند. اگر این مسیر رسانه و فعالیت روزنامه نگاری باشد باز هم مطمئن باشند که برای یک روزنامه نگار حرف های و خلاق و توانا همیشه بازار کار هست. با این نگاه میگوییم اگر این نوجوان و جوانی که امروز عضو خانه است، در آینده مسیر حرفه ای روزنامه نگاری را طی کند بدون شک یک عنصر حرفه ای است، چون علاقه فردی و نشاط شخصی اش با تحصیلات دانشگاهی و اشتغال حرفه ای اش همراستا شده و کیفیت کارش بسیار ارتقا پیدا میکند. اما حتی اگر در آینده یک پزشک یا معلم یا مهندس یا روحانی هم باشد، باز هم شناختی که از رسانه دارد به او برای تعامل با دنیای جدید و زندگی موفقتر در این فضا کمک خواهد کرد.

*نیایش احمدی تحریریه جوان قدس