به گزارش ایرنا بیرجند شهری در شرق ایران که امروز مرکز خراسان جنوبی نام گرفته است؛ روزگاران گذشته منزلگاهی در کویر برای کاروانهای تجاری بود و بعدها به علت رسوخ کشورهای اروپای غربی به هند و آسیای شرقی از اهمیت بیشتری برخوردار شد تا جایی که روسها و انگلیسیها برای ایجاد کنسولگری در این شهر رقابت تنگاتنگ داشتند.
با وجود اینکه شهر بیرجند زادگاه اسدالله علم، وزیر دربار محمد رضا شاه پهلوی بود اما مردمان این شهر نقش پررنگی در انقلاب اسلامی سال ۵۷ داشتند و از این رو هفت شهید در جریان تحرکات مردم بیرجند علیه ظلم و ستم شاهنشاهی، تقدیم جمهوری اسلامی شده است.
فرا رسیدن بهمن، تداعی روزهای غرور آفرین ایرانیان برای رسیدن به آزادی و استقلال است و امسال که ۴۶ سالگی انقلاب را جشن میگیریم مروری بر خاطرات آن روزها، تحرکات انقلابی مردم بیرجند و شهرها و روستاهای اطراف علیه ظلم و ستم شاهنشاهی، تاج افتخاری بر تاریخ این دیار است.
بسیج رسانه شهرستان بیرجند در ابتکاری امسال گشت رسانه ای انقلاب را برگزار کرد؛ در این گشت ۲ ساعته، جمعی از خبرنگاران استان به بیرجند ۴۶ سال قبل سفر کردند و همراه با یکی از شاهدان عینی و انقلابیون شهر، شنونده و نگارنده اتفاقات تلخ و شیرین آخرین روزهای منتهی به انقلاب اسلامی از محل شهادت شهیدان سندروس و راستگو مقدم تا محل اصلی برگزاری راهپیماییهای ضدپهلوی در خیابانهای بیرجند شدند.
سید حسین اصغری متولد ۱۹ دی ۱۳۳۶ در محله «لو بند» روایتگر روزهای پر التهاب بیرجند در سال ۱۳۵۷ است که در گشت رسانهای انقلاب همراه با خبرنگاران میشود و از خاطرات آن روزها میگوید. او آن زمان دانش آموز سال آخر دبیرستان بود که با سخنرانیهای شهید سید احمد رحیمی در مسجد چهاردرخت به همراه جمعی از دوستان دل در گرو انقلاب داد و همراه با دیگر آزادی خواهان این شهر در به ثمر رسیدن جمهوری اسلامی نقش ایفا کرد.
خرداد ۵۷- دبیرستان خزیمه علم- اولین جرقه از تخته سیاه
این مبارز انقلابی در خاطراتش ما را به دبیرستان خزیمه علم برد که اکنون کلینیک فرهنگیان در خیابان طالقانی فعلی شهر بیرجند است و سیر انقلاب بیرجند را در سال ۵۷ از دبیرستان خزیمه علم تا تسخیر ساختمان شهربانی تشریح کرد.
" اوایل خرداد ۱۳۵۷ بود که وارد کلاس شدیم و روی تخته سیاه نوشته شده بود« زنده باد قیام امام حسین(ع)، یا صاحب الزمان(عج)» یکی از معلمان تا چشمش به تخته سیاه افتاد سریع موضوع را به دفتر مدرسه گزارش داد و همه دانش آموزان آن کلاس که حدود ۴۵ نفر بودند احضار شدند؛ تک به تک بازجویی شدیم و با تهدید به اخراج از مدرسه خواستند که شعار نویس را معرفی کنیم اما هیچ کدام از دانش آموزان حرفی نزدند و بعدها فهمیدیم این شعار را «سلطان پور» نوشته است.
۱۰ خرداد ۵۷- سفر شاه به خراسان و آتش زدن طاق نصرت در بیرجند
روز دهم خرداد ۵۷ بود که مجری رادیو در اخبار اعلام کرد «شاهنشاه آریامهر هفته آینده به استان خراسان سفر خواهند کرد».
از آنجایی که بیرجند هم در برنامه سفر شاه قرار داشت فرماندار دستور داده بود همه ادارات دولتی آماده این سفر و استقبال شوند لذا در دو منطقه، یکی در خیابان محمدرضا شاه (جمهوری اسلامی فعلی) جنب مرکز بهداشت و دیگری مقابل مقبره حکیم نزاری، طاق نصرت بستند.
برخی جوانان انقلابی بیرجند از جمله شهید «محمدحسن موهبتی» که دل خوشی از رژیم نداشتند و همپای سایر مردم در تلاش بودن، تا کار رژیم پهلوی را تمام کنند، طی اقدامی خودجوش شبانه طاق نصرت خیابان حکیم نزاری را که در فاصله ۲۰ متری ژاندارمری قرار داشت به آتش کشیدند.
خبر اعتراض مردم بیرجند به حضور شاه در این شهرستان و به آتش کشیدن طاق نصرت به سرعت در کشور پیچد، به طوری که رادیو لندن در اخبار شامگاهی خود اعلام کرد:«در بیرجند عده ای از جوانان که رژیم به آنها خرابکار میگوید طاق نصرت ورود شاه را آتش زدند و باعث شدند تا سفر محمدرضا پهلوی به بیرجند لغو شود.
بعد از آن با جرات بیشتری پای سخنرانی روحانیون در مساجد مینشستیم و معمولا مسجد جامع پایین شهر، مسجد چهاردرخت و مسجد آیتی مرکز تجمع انقلابیون در شهر بیرجند بود.
۷ مهر - اولین تظاهرات دانش آموزی بیرجند
مهر ۵۷ رسید و مدارس مجدد بازگشایی شد، هفتم مهر بود که خبر رسید دانش آموزان دبیرستان شهرستانی به خیابان ریخته اند و شعار میدهند.
این اولین تظاهرات دانش آموزی شهر بیرجند بود که جمعی از دانش آموزان هنرستان کوروش سابق ( کار و دانش امام خمینی فعلی) هم به آنها پیوستند و جلودار این دانش آموزان سید علی اسلامی بود که بعدها شهید شد.
این دانش آموزان از خیابان کشمان ( طالقانی فعلی) به سمت میدان کوروش( ابوذر فعلی) در حرکت بودند و شعار میدادند که عده ای با چوب باتوم آنها را متفرق کردند.
۲۸ آبان- عیدی که در بیرجند عزا شد
۲۸ آبان ۵۷ مصادف با عید غدیر خم بود که اقشار مختلف مردم پس از تجمع در مقابل مسجد آیت الله آیتی در حالیکه پلاکاردهایی با شعار «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» در دست داشتند به طرف سه راه اسدی به راه افتادند، تظاهرکنندگان شعارهای «سرنگون میکنیم نظام پهلوی را، برقرار میکنیم حکومت علی را، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه» سر می دادند، ماموران شهربانی در سه راه اسدی به گاز اشک آور قصد جلوگیری از ادامه تظاهرات را داشتند که با مقاومت جوانان روبرو شدند.
آن روز ماموران رژیم با حمله به مردم ۱۲ نفر از انقلابیون بیرجند همچون غلامرضا شریفی پناه، رضا عرفانی، حجت الاسلام واحدی، حسن شهپر و حسینی را دستگیر کردند.
محمد علی راستگو مقدم هم از بازاریان بیرجند بود که در این تظاهرات دستگیر و بر اثر ضرب و شتم ماموران به شهادت رسید.
۱۰ دی- روز خونین بیرجند
هنوز چند روز از چهلم شهید «راستگو مقدم» و تیر خوردن سه نفر از جوانان انقلابی نگذشته بود که مردم به همراه «آیتالله ربانی» برای اعلام اعتراض به سمت پادگان ۰۴ حرکت کردند. در آنجا نیز جوانان اعلامیههای امام (ره) را خطاب به ارتش، از میان نردهها به داخل پادگان انداخته و شعار «ارتشیها، خمینی سلام تون رسونده» سر میدادند.
این شعارها باعث شد تا عدهای از سربازان از پادگان فرار کنند و خشم فرمانده ارتش نیز برانگیخته شد طوری که اعلام کرد سربازان با قنداق تفنگ به مردم بیدفاع حمله کرده و تعداد زیادی از مردم در کانال رود خیابان ارتش افتادند.
سپس مردم با شعارهای کوبنده بهطرف خیابان رفته و مورد هجوم ارتش قرار گرفتند. براثر تیراندازی ارتش، جوان ۱۸ ساله بیرجندی به نام «محمدتقی خاکشور» به شهادت رسید.
۱۷ دی- خروش بانوان بیرجندی برای قیام
۱۷ دی چون سالروز کشف حجاب بود، قبل از انقلاب در تقویم شاهنشاهی روز زن نام داشت در این روز جمعی از بانوان دست به تظاهرات زدند.
در این تظاهرات که از مقابل مسجد آیت ا... آیتی شروع شد دانش آموزان مدارس دخترانه خدیجه علم، دبیرستان عبدالعلی بیرجندی، راهنمایی چهارم آبان و مدرسه راهنمایی اروندرود و جمعی دیگر از بانوان شرکت داشتند.
علاوه بر آن تعدادی از جوانان انقلابی در مقابل تظاهر کنندگان زنجیر وار ایستاده بودند تا در صورت حمله احتمالی پلیس بتوانند از آنها دفاع کنند. تظاهر کنندگان با شعارهای «الله اکبر خمینی رهبر» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به میدان شهدای فعلی بیرجند نزدیک شدند.
آنها در این هنگام شعار میدادند «زنان ایرانی آزاده ایم/ دست بیعت با خمینی داده ایم» این زنان با مشاهده خودنمایی خودروهای نظامی ماموران مسلح رژیم شاه در خیابانهای بیرجند شعار دادند «قسم به رهبر زنان فاطمه/ نداریم از کشته شدن واهمه» تظاهرات زنان در روز ۱۷دی ۵۷ در میدان شهدای فعلی بیرجند بدون به وجود آمدن هیچ درگیری پایان یافت.
۵ بهمن- حمله چماق داران
پنجم بهمنماه ۵۷، چماق داران رژیم به دستور افراسیابی، فرماندار وقت و رئیس شهربانی در حالی که از سوی مأموران حمایت میشدند به مردم حمله کردند. این افراد از یک روستای مرزی با تویوتا و موتور ایژ آمده بودند و به مسجد آیتالله آیتی بیرجند یورش برده، در و پنجرهها را شکستند و پس از سرکوب مردم انقلابی، به چپاول منازل و مغازهها پرداختند.
آن روز همراه تعدادی از جوانان پاره آجرهایی را دست گرفتیم،پشت بام مسجد آیتی رفتیم و از آنجا به سر چماقداران زدیم. در درگیریهای این روز محمود میری از کسبه بازار مورد ضرب و شتم چماق داران قرار گرفت و سالها بعد به دلیل همین جراحات به شهادت رسید.
وقتی که چماقداران به سمت روستای خود باز میگشتند در مسیر با شخصی به نام «پرویز حسینی» که سوار بر موتور بوده و عکس امام را همراه داشت برخورد میکنند، بعد از محاصره از او میخواهند که به امام جسارت کند اما این شخص نپذیرفته لذا با ضربه ای به سر او را به شهادت رساندند .
۷ بهمن ۵۷- از شعارهای کوبنده تا شلیک ژاندارمها
۷ بهمن ۵۷ با وفات پیامبر اسلام (ص) مصادف شده بود. اتفاقات ۲ روز پیش در بیرجند باعث شد که هفتم بهمن خیابان هایی که همیشه وعده گاه معترضان به رژیم شاه بود از همه روزها شلوغ تر شود چرا که عده زیادی از روستاهای اطراف نیز خود را به شهر رسانده بودند تا آخرین فریادهای خشم خود را بر سر رژیم ستمشاهی فرود آورند.راهپیمایی مردم از مسجد جامع پایینشهر آغاز شد و به سمت خیابان فرح ادامه یافت. مأموران مسلح آماده تیراندازی اما علما جلودار مردم بودند، آیت الله نابغ آیتی، آیت الله ربانی، حجتالاسلام شهاب و حاج آقای عبداللهی در صف اول حضور داشتند.
من و جمعی از دوستان مسئولیت انتظامات تظاهرات به عهده داشتیم از همین رو زودتر خود را به نزدیکی مرکز ژاندارمری ( مخابرات فعلی) رساندم، تمام نیروهای ژاندارمری پشت بام ساختمان آماده تیراندازی بودند که صدای شعار دادن جمعیت بلند شد، بسیار کوبنده میگفتند «بگو مرگ بر شاه» در همین حین یکی از نیروهای ژاندارمری نزدم آمد و خواست تا میان جمعیت بروم و بخواهم که شعار مرگ بر شاه ندهند وگرنه تیرباران میشوند.
در حالی که پیغام این سرهنگ را به جلودار جمعیت رساندم دوباره شعار حجتالاسلام واحدی مبنی بر «بگو مرگ بر شاه» بیرجند را لرزاند. همین لحظه بود که تیراندازی نیروهای ژاندارمری به سمت جمعیت آغاز شد که در این تیراندازیها «علی سندروس» از دانش آموزان بیرجندی بهشدت مجروح و قبل از رسیدن به بیمارستان شهید شد.
در این زمان جمعیت متفرق شدند عده ای به سمت میدان کورش برگشتند، بعضی از افراد به خانههای مردم پناه بردند اما جمعیتی همچنان به سمت میدان شهدا یا نزاری سابق حرکت کردند که در این هنگام نیروهای ارتش هم حمله کردند.
بالاتر از ساختمان ژاندارمری جوان ۱۷ سالهای به نام "محمود سورگی" که او هم جزو تظاهرکنندگان بود به همراه برادرش و جمعی از مردم در خرابهای کنار میدان حکیم نزاری پناه گرفته بودند که توسط ماموران دستگیر شد و مورد اصابت ضربات شدید سر نیزه و قنداق تفنگ قرار گرفت.
محمود در همین حال ناجوانمردانه با شلیک گلوله به شهادت رسید و خون دیگری در خیابانهای بیرجند ریخته شد، پس از آن نیروهای رژیم برای متفرق کردن مردمی که در فاصله میدان حکیم نزاری تا میدان ۶ بهمن (میدان امام فعلی) بودند اقدام به پرتاب گاز اشکآور کردند.
۲۲ بهمن- طعم شیرین پیروزی با تسخیر شهربانی
روز ۲۲ بهمن ۵۷ باز هم مردم از مسجد جامع پایین شهر و مسجد آیتی به سمت خیابان رود برای تظاهرات حرکت کردند اما آن روز چون انقلاب به پیروزی رسیده بود همه از خانههایشان شیرینی آورده بودند و به همدیگر تعارف میکردند.
جوانان انقلابی بیرجند در این روز تصمیم گرفتند تا شهربانی که در میدان ۶ بهمن ( امام خمینی فعلی) قرار داشت را تصرف کنند لذا ابتدا به ساختمان اتاق اصناف ابتدای خیابان زاهدان(۱۷ شهریور فعلی) حمله کردیم و بیش از ۱۰۰ کتاب در خصوص انقلاب سفید را به خیابان ریختیم و آتش زدیم.
بعد هم نزدیک شهربانی شدیم یکی از نیروها پرچم سفیدی را به نشانه تسلیم بالا برده بود ما هم حمله کردیم و رفتیم داخل ساختمان ابتدا عکس شاه و فرح را به زمین زدیم بعد به اسلحه خانه رفتیم و مهمات را در اختیار گرفتیم.
سپس در زندان را باز کردیم و تمامی زندانیها را از زیر قرآن عبور داده و آزاد کردیم. ماموریت بعدی ما دستگیری عوامل مزدور شاه در بیرجند بود که ابتدا با اسلحه دنبال افراسیابی فرماندار بیرجند رفتم و او را در خانه اش دستگیر کردم سپس شخص دیگری را در خیابان پاسداران فعلی دستگیر کرده و همه را روانه همان زندان کردیم.
آخرین حرف؛ انقلابی ماندن مهم است
اما حالا بعد از گذشت ۴۶ سال از پیروزی انقلاب، میخواهم بگویم که انقلابی بودن مهم نیست؛ انقلابی ماندن مهم است در این سالها افراد زیادی در انقلاب ریزش کردند اما اینکه بمانیم و در راه ولایت فقیه برای مردم کار کنیم اهمیت دارد.
گرچه مشکلات اقتصادی زیاد است اما خواهیم دید همین مردمی که انقلاب را رقم زدند فردا در جشن ۴۶ سالگی ( ۲۲ بهمن) چه غوغایی به پا خواهند کرد.