حوالی امروز
دیکتاتور، تا چند ماه پیش، تصور نمیکرد روزی برسد که پایههای سلطنتش یکییکی فرو بریزند و از او کاری جز تماشا برنیاید! از بهمن۵۷ اما انگار باورش شد که قافیه سلطنت را مدتها پیش باخته است. برای همین روز ۱۴بهمن ۱۳۵۷ در مراکش و در پاسخ به خبرنگار «فیگارو» از جمهوری و جمهوریت حرف زد و ادعا کرد: «پدرم میخواست جمهوری اعلام کند... اما این آیتاللههای قم بودند که خواستند ژنرال رضاخان خود را شاه اعلام کند». البته یادش رفت یا نخواست به خبرنگار بگوید که روحانیت و مردم، «جمهوری رضاخانی» و آشی که انگلیسیها پخته و رویش یک وجب روغن جمهوری ریخته بودند را برنمیتابیدند و مخالفتی با اصل جمهوریت نداشتند. خبرگزاریهای مختلف جهان که از مدتها پیش بوی الرحمان سلسله پهلوی را شنیده و هرآن منتظر اعلام پیروزی انقلاب بودند، دست از سر «محمدرضا» برنمیداشتند. چهار روز پس از «فیگارو»، روزنامه «دیلی میل» سراغش رفته بود. بخشهایی از آخرین سخنان او را که چند روز مانده به پیروزی انقلاب، «کیهان» ۱۸ بهمن ۵۷ منتشر کرده بود، بخوانید:
«شاه ایران تأکید کرده همچنان شهریار حاکم و فرمانده ارتش ایران است. شاه در مصاحبهای با روزنامه انگلیسی دیلیمیل گفته است: اگر ما دستمان را دراز کنیم، گفت و شنود را بپذیریم (خواه چپ باشد یا راست) همه چیز ممکن خواهد بود و آنچه من از ۱۹۴۱ تاکنون کردهام بر باد نخواهد رفت. البته در این جمله منظور از کلمه «ما» تصریح نشده است. شاه از سوی دیگر «دزدان، کلاهبرداران و امتیازدارانی را که از قدرت خود سوءاستفاده کرده و قانون را به ریشخند گرفتهاند» محکوم کرده و گفته است همین افراد هستند که ایران را ویران کردند، اما بهشدت تنبیه خواهند شد.
شاه گفت: خود من هم از انتقاد مبرا و مستثنا نیستم هیچ شکی ندارد، اما چطور میتوان تصور کرد که من ۳۷ سال روزی ۱۰ ساعت برای کمک به کشورم کار کرده باشم فقط برای اینکه ببینم به همانجایی رسیدهام که آغاز کرده بودم».