شناسهٔ خبر: 71237543 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

ترامپ و ده فرمان حضرت موسی برای ایران؟

متاسفانه به نظر می‌رسد که رئیس‌جمهور آمریکا هنوز درک نکرده که با خروج از برجام در دوره گذشته، اگرچه ایران نتوانسته از فواید اقتصادی برجام بهره ببرد اما هم منافع آمریکا آسیب دیده و هم ایران حداقل در بخش هسته‌ای توانسته دستاوردهای بیشتری کسب کند.

صاحب‌خبر -

کسانی که قبل از انقلاب در زندان‌های سیاسی رژیم شاه بودند، به‌ویژه آن‌هایی که در کمیته مشترک ضد خرابکاری که اکنون به موزه عبرت تبدیل شده، حضور داشتند، به خوبی به یاد دارند که در آن زمان یک نگهبان داشتیم که هرگاه نوبت نگهبانی‌اش می‌شد و بند را تحویل می‌گرفت، با صدای بلند از دم در تعداد زیادی دستور در مورد وظایف زندانیان صادر می‌کرد؛ مثلا این کار را نکنید، آن کار را بکنید، دستشویی نوبت دارد، در نزنید و... ولی هیچ حرفی در مورد حقوق زندانیان نمیگفت! به‌طور کلی، ده فرمانی صادر می‌شد که زندانی‌ها اسم این نگهبان را به مقتضای فیلم معروف آن زمان «ده فرمان» گذاشته بودند.

ترامپ و بازی با افکار عمومی در ایران

غرض از بیان این خاطره، اشاره به سخنان اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده درباره ایران است، به‌ویژه بخشنامه‌ای که برای بازگرداندن اجرای سیاست فشار حداکثری علیه ایران صادر کرده است. حالا به نظر می‌رسد که ترامپ در حقیقت همانند همان "ده فرمان" را برای ایران صادر کرده است؛ ما می‌دانستیم یا حدس می‌زدیم که ترامپ کار خود را با فشار حداکثری آغاز خواهد کرد، و این موضوع را پیشتر در مصاحبه‌ها و یادداشت‌های خود بیان کرده بودم. اما این که یک فرد چیزی بگوید و همزمان پای متن اجرایی دیگری را امضا کند، برایم عجیب است. البته شاید با شخصیتی که از ترامپ میشناسیم چندان هم نباید شوکه شویم.

او بارها تأکید کرده که تنها خواهان جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است؛ در همین زمینه نیز حرف‌ها و بحث‌های زیادی مطرح شده و هنوز مشخص نیست که دامنه این خواسته، که ایران بارها اعلام کرده به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیست، تا کجا گسترده است و جزئیات آن چگونه است. اما حالا در بخشنامه‌ای که صادر کرده، ابعاد مختلف فعالیت‌های ایران پوشش داده شده است، یا بهتر بگوییم، دامنه وسیعی از تحرکات سیاست خارجی ایران به عنوان خط قرمز شناخته شده‌اند. اگرچه روش او در این زمینه به گونه‌ای است که ابتدا به مرگ می‌کشاند و سپس به تب راضی می‌شود، به نظر می‌رسد یکی از ابعاد و اهداف او در این امر بازی با افکار عمومی ایرانیان باشد و در این زمینه باید هوشیار بود.

اگر یادداشت اجرایی ترامپ و محتوای آن و سئوالات مطروحه به بندهای مذاکراتی تبدیل شوند، برای دستیابی به توافق دو سال مذاکره دیپلماتیک نیاز خواهد بود. برای مثال، ایشان خواستار اطمینان هستند؛ اما اطمینان در مورد چه چیزی؟ من فکر می‌کنم به طور کلی با شیوه‌ای که رئیس‌جمهور آمریکا آغاز کرده است، بعید است که اتفاق خاصی میان دو کشور رخ دهد.معیار قرار دادن نتانیاهو، فضای دیپلماسی میان ایران و آمریکا را می‌بندد

به عبارت دیگر، اگر همین یادداشت و محتوای آن و سئوالات مطروحه به بندهای مذاکراتی تبدیل شوند، برای دستیابی به توافق دو سال مذاکره دیپلماتیک نیاز خواهد بود. برای مثال، ایشان خواستار اطمینان هستند؛ اما اطمینان در مورد چه چیزی؟ من فکر می‌کنم به طور کلی با شیوه‌ای که رئیس‌جمهور آمریکا آغاز کرده است، بعید است که اتفاق خاصی میان دو کشور رخ دهد.

مهم‌ترین نکته منفی یاداشت وی این است که همزمان با فعالیت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم اسرائیل علیه ایران، این بخشنامه یا یادداشت خطاب به نهادهای آمریکایی صادر شده است. این واقعاً نکته بسیار منفی‌ است؛ چرا که اگر ترامپ بخواهد اسرائیل را محور رابطه ایران و آمریکا قرار دهد، عملاً هیچ فضایی برای دیپلماسی باقی نمی‌گذارد و درب‌ها را بسته است.

شما نمی‌توانید با یک اقدام، دغدغه‌ها، نیازها و ویژگی‌های طرف مقابل را نادیده بگیرید و همزمان در سخنان دیگری ادعا کنید که قصد دارید با رئیس‌جمهور ایران مذاکره یا گفتگو کنید. به عقیده من، این روش نتیجه نخواهد داد. به عنوان مثال، شما نمی‌توانید از یک سو بگویید که ایران ضعیف نشده بلکه قوی‌تر شده و از سوی دیگر با ایران به گونه‌ای برخورد کنید که بسیار شدیدتر از دوره گذشته باشد.

ترامپ از تجربه خروج از برجام درس نگرفت

متاسفانه به نظر می‌رسد که رئیس‌جمهور آمریکا هنوز درک نکرده است که با خروج از برجام در دوره گذشته، اگرچه ایران نتوانسته از فواید اقتصادی برجام بهره ببرد اما هم منافع آمریکا آسیب دیده و هم ایران حداقل در بخش هسته‌ای توانسته دستاوردهای بیشتری کسب کند. بنابراین آن خروج به نوعی به نفع ایران تمام شده و به ضرر آمریکا بوده است.

من با توجه به رویکرد کنونی ترامپ نسبت به آینده روابط ایران و آمریکا و حتی امکان مذاکره، خوش‌بین نیستم. حدس می‌زنم که شرایط قبلی ادامه پیدا کند، زیرا ترامپ قادر نخواهد بود با قوانین فرامرزی جای سازمان‌های بین‌المللی بنشیند؛ این موضوع بسیار واضح است. برای مثال، در مورد برنامه هسته‌ای، ایران صراحتاً اعلام کرده که به دنبال سلاح هسته‌ای نیست، اما به دلیل تاریخ و جغرافیا، نمی‌تواند از عوامل نرم و سخت بازدارندگی غفلت کند. این میزان غنی سازی هم در چهارچوب استفاده ایران از اسنپ بک موجود در برجام در اثر خروج آمریکا از آن حاصل شد و برای استفاده صلح آمیز است.

اگر ایران درصدد اطمینان بخشی درباره برنامه هسته‌ای خود باشد، باید این اطمینان را به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارائه دهد. ایران با عضویت خود در پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) این کار را انجام داده است. حتی در دوره پیش از خروج آمریکا از برجام نیز ۱۵ گزارش مثبت از سوی آژانس منتشر شد که نشان می‌دهد ایران هیچ‌گونه خلف وعده‌ای نه در چارچوب برجام و نه در چارچوب NPT نداشته است.

به عقیده من، فارغ از اینکه ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دو یا سه مسئله و چند سؤال حل نشده دارد، نکته روشن این است که همکاری موثر با آژانس، به‌منظور اعتمادسازی و شفاف‌سازی برنامه هسته‌ای ایران، امری ضروری است.

ایران نه گرینلند است و نه کانادا

به نظر می‌رسد که گاهی باید به رئیس‌جمهور جدید آمریکا یادآوری شود که ایران نه گرینلند است و نه کانادا، بلکه یک کشور استراتژیک و تأثیرگذار است. شاید بد نباشد هر از گاهی به او یادآوری شود که ایران می‌توانست هواپیمای دارای سرنشین آمریکایی که در نزدیکی پهپادی که در خلیج فارس به حریم هوایی آبهای سرزمینی ایران تعدی کرده بود، هدف قرار دهد، اما در عوض تنها به ساقط کردن پهپاد اکتفا کرد.

کار را به دیپلماتها بسپاریم

بنابراین، من فکر می‌کنم در این فضا و با توجه به وضعیت کنونی که دونالد ترامپ بازی روانی و پیچیده ای را در پیش گرفته است، نیاز به مدیریت رسانه‌ای و دیپلماسی عمومی در درجه اول احساس می‌شود. این از مسائلی است که باید به دیپلمات‌ها اعتماد کنیم و این کار را در قالب دیپلماسی رسمی، نه دیپلماسی عمومی یا رسانه‌ای، پیش ببریم. به عقیده من، این موضوع به دلیل پیچیدگی و چند لایه بودن راهبرد ترامپ بسیار اهمیت دارد. راهبرد او چندان شفاف نیست و به نظر می‌رسد خود او نیز نمی‌داند چه می‌خواهد. تیم‌های مختلفی از تندروها و معتدل‌ها کنار او قرار دارند و این وضعیت، مشکلات موجود را بیشتر می‌کند. بنابراین، من بر این باورم که باید این مسئله را از فضای رسانه‌ای، عکس‌العمل‌های رسانه‌ای، بیانات علنی و موضع‌گیری‌هایی که ممکن است نظامیان یا سیاستمداران داشته باشند، خارج کرده و آن را در چارچوب دیپلماسی رسمی کشور نگه داریم.

مطالب و اظهارنظرها باید در نهادهایی که مسئول سیاست خارجی هستند، مطرح و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند و بر روی آن‌ها کار کارشناسی انجام شود. البته، افکار عمومی باید در جریان امور باشد، اما باید اجازه داده شود تا برای بازی پیچیده‌ای که ترامپ در نظر دارد، راه‌های دیپلماتیک مناسب پیدا شود.

با توجه به وضعیت کنونی که دونالد ترامپ بازی روانی و پیچیده ای را در پیش گرفته است، نیاز به مدیریت رسانه‌ای و دیپلماسی عمومی در درجه اول احساس می‌شود. این از مسائلی است که باید به دیپلمات‌ها اعتماد کنیم و این کار را در قالب دیپلماسی رسمی، نه دیپلماسی عمومی یا رسانه‌ای، پیش ببریم.

مذاکره با پیش‌شرط‌های عجیب و غریب آغاز نمی‌شود

هیچ‌کس مذاکرات را نفی نمی‌کند، اما اگر مذاکره با پیش‌شرط‌هایی که طرف مقابل تعیین می‌کند آغاز شود، معمولاً به نتیجه نمی‌رسد. به‌ویژه مذاکره بین ایران و آمریکا به دلیل گذشته‌ی تاریخی و عدم اعتماد، و همچنین دیوار بی‌اعتمادی بین دو کشور، نیازمند این است که به جای واکنش‌های احساسی، بیشتر به سمت دیپلماسی رسمی و ساختارمند با راهبرد منسجم و مشخص حرکت کنیم.

اینکه وزارت خزانه‌داری آمریکا امروز مدعی می‌شود یکی از شرکت‌های مرتبط با حوزه کشتیرانی، انرژی و نفت ایران را تحریم کرده است، نشان می‌دهد که آمریکا با یک دست چماق را بلند کرده و با دست دیگر بشقاب پیاز را.

ایران تا زمانی که نداند چه چیزی می‌دهد و چه چیزی می‌گیرد، وارد هیچ روندی نخواهد شد. اما روش ترامپ این است که خودش در کانون تصویر و مذاکره قرار گیرد تا از ابعاد رسانه‌ای و تبلیغی آن بهره‌برداری کند.

دو طرف باید به نقشه راه معقول برسند

به نظر من، بعید است این روش در مورد ایران جواب دهد. من طرفدار نوآوری، جسارت و ریسک‌پذیری در سیاست خارجی و به‌ویژه در حل مشکلات با آمریکا هستم، اما این روش ترامپ عملی نخواهد بود مگر آنکه هر دو طرف به یک نقشه‌راه معقول که محور آن درک دغدغه‌های متقابل باشد، تن دهند. در این صورت هم ایران باید به ظرفیت‌های بین‌المللی و تاثیرگذار آمریکا واقف باشد و هم آمریکا باید به نقش منطقه‌ای ایران در ایجاد ثبات و امنیت جمعی احترام بگذارد و دیگر از موضع برتر نظراتش را به ایران تحمیل نکند.

دیگر نکته منفی این یادداشت این است که فشارهای حداکثری و این نوع اقدامات، با توجه به حداقل شناختی که از حکومت ایران و ظرفیت‌های سخت‌افزاری و تا حدی نرم‌افزاری آن دارم، بعید به نظر می‌رسد که دست خود را به نشانه تسلیم بالا ببرد و وارد مذاکره در چنین فضایی شود. البته من مذاکره را نفی نمی‌کنم و معتقدم می‌توان در همین شرایط هم مذاکره کرد. به این معنا که می‌توان گفت، مذاکره با شرایطی که شما بخواهید ظرفیت فروش نفت ما را به صفر برسانید، غیرممکن است.

من به‌خوبی از وضعیت اقتصادی کشور و مشکلات مردم آگاه هستم، اما این بدان معنا نیست که ما باید به هر شرطی تن بدهیم. اگر قرار باشد فشار حداکثری به همین شکل ادامه پیدا کند، ایران همانطور که تا به حال عمل کرده، چه از طریق دور زدن تحریم‌ها که هرچند به نفع اقتصاد ما نیست، اما در شرایط تحمیلی قابل انجام است، ادامه خواهد داد.

بنابراین با این شرایط، من فکر می‌کنم که ترامپ از تجربیات گذشته درس نگرفته و همچنان بر همان پاشنه می‌چرخاند. در این وضعیت، ایران چاره‌ای جز گرایش بیشتر به سمت بلوک شرق ندارد و باید به دنبال سازوکارهایی باشد که آسیب‌های ناشی از تحریم‌ها را کاهش دهد. با این حال، من همچنان معتقدم که در هر شرایطی نباید اروپا را از مذاکرات رسمی کنار بگذاریم و همچنین باید همکاری با آژانس را با اولویت ادامه دهیم. اگر با این دو محور پیش برویم، می‌توانیم آسیب‌های خود را کمی کاهش دهیم.

من طرفدار نوآوری، جسارت و ریسک‌پذیری در سیاست خارجی و به‌ویژه در حل مشکلات با آمریکا هستم، اما این روش ترامپ عملی نخواهد بود مگر آنکه هر دو طرف به یک نقشه‌راه معقول که محور آن درک دغدغه‌های متقابل باشد، تن دهند.باید انسجام ملی را تقویت کنیم

نکته دیگری که می‌توانیم در راستای کاهش آسیب‌ها دنبال کنیم این است که بخشی از بازدارندگی ما در تحولات خاورمیانه آسیب دیده است. با این حال، معتقدم برای ترمیم این آسیب، بهترین و کم‌هزینه‌ترین اقدام، سر و سامان دادن به برخی مسائل داخلی است. اگر بتوانیم برخی از رویه‌ها را اصلاح کنیم، به نظرم سریع‌تر به نتیجه خواهیم رسید تا اینکه بخواهیم امتیازاتی به کشورهای خارجی بدهیم. اگر این مسائل تحقق یابد، به نظرم بسیاری از مشکلات، حتی در زمینه مذاکره با آمریکا، قابل حل خواهد بود.

به نظر من، آنچه که در حال حاضر بر روابط خارجی ما تأثیرگذار است، این است که باید تلاش کنیم هرچه سریع‌تر انسجام ملی را تقویت کنیم. به عبارت دیگر، باید به دنبال راهکارهایی باشیم که در بخش‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، اصلاحات لازم را اعمال کنیم. این اصلاحات می‌تواند از طریق تغییر رویکردهای مدیریتی یا اصلاح رویه‌هایی که در حال حاضر در برخی از بخش‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما وجود دارد، انجام شود. هدف این است که این تغییرات باعث ایجاد دلگرمی بیشتر در مردم شود، که این می‌تواند کمک‌کننده به افزایش انسجام ملی باشد.

یکی از بخش‌های مهم این فرآیند به هماهنگی بین نهادهای حکومتی مربوط می‌شود. با توجه به رویکردی که آقای رئیس‌جمهور اتخاذ کرده و تلاش‌هایی که برای منسجم کردن نهادهای حکومتی انجام می‌دهد، به نظر می‌آید که اعتماد بیشتری به ایشان در برخی مقولات حکومتی وجود دارد، به ویژه با توجه به نقش قوه اجرایی و مسئولیت‌های سنگینی که این قوه در اداره کشور بر عهده دارد. این امر دست آقای رئیس‌جمهور را باز می‌گذارد تا بتواند اصلاحات لازم را پیاده‌سازی کند. به طور کلی، اگر فضای عمومی کشور به سمتی برود که بتوانیم انسجام ملی را افزایش دهیم، قطعاً می‌تواند در بهبود وضعیت کشور در سیاست خارجی هم تأثیرگذار باشد.

نصرت‌الله تاجیک: (دیپلمات بازنشسته و استاندار پیشین)