شناسهٔ خبر: 71232513 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

روایت موسیقایی علیرضا قربانی از عشق و دلتنگی منتشر شد+ صوت

تهران- ایرنا- قطعه «یازده ماه و بیست و نُه روز و چند هزار ساعت» روایتی موسیقایی از عشق و دلتنگی با صدای علیرضا قربانی منتشر شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار موسیقی ایرنا، قطعه «یازده ماه و بیست و نُه روز و چند هزار ساعت» شامگاه پنجشنبه- ۱۸ بهمن‌ ماه- با شعری از احسان افشاری، آهنگساز و تنظیم محمد زرنوش و خوانندگی علیرضا قربانی منتشر شده است.

اشکان مرادی (کمانچه)، امیرحسین اسکندری(سه‌تار)، نوید زمردی(گیتار)، مسعود نوروزی (ویولن آلتو)،خوانن نگین گودرزی (خواننده سوپرانو)، ارکستر زهی؛ New world string (Turkey)، ویولنسل؛ muhittin darici (Turkey) و امید اصغری ضبط از دیگر هنرمندان و عوامل اجرایی این اثر هستند که توسط موسسه فرهنگی هنری آهنگ اشتیاق، شهر آفتاب منتشر شده است.

‎قربانی در توضیح این اثر نوشته است: «برای تو. برای تویی که بیش از من در من پرسه می‌زنی. برای تو که می‌خواستم از پائیز برایت بگویم. از باران، از باد و از برگ‌های خیس و سرگردانِ زیر درختان. از میوه‌هایی که با دستانِ تو به بار نشست. از سکوتی که بی‌تو دست و پا می‌زند و خواب‌های سرگردان و بغض‌های همیشگی در هر سو تنها سوسویِ چراغ‌های دوردست پیداست. یاد لبخندی کوتاه و شیرین و زمزمه‌ ترانه‌ای عاشقانه. یادی که چون قطرات کوچک باران فضا را پُر می‌کند. راستی خواستنِ تو از کجا شروع شد، که اینچنین مرا سخت در آغوش گرفت؟

باد ناگهان می‌وزد. چراغ‌های دوردست خاموش می‌شوند. باران تمام می‌شود. من به خودم باز می‌گردم و تنهایی در تمام تنم می‌پیچد...»

این خواننده همچنین نوشته است:««یازده ماه و بیست و نُه روز و چند هزار ساعت» روایتی موسیقایی از عشق و دلتنگی با جان‌مایه‌ای از فراق و هجرانِ عزیزان‌مان است که با عشق به تمامی مردم سرزمینم تقدیم می‌شود.»

برای شنیدن قطعه «یازده ماه و بیست و نُه روز و چند هزار ساعت» اینجا مراجعه کنید.

روایت موسیقایی علیرضا قربانی از عشق و دلتنگی منتشر شد+ صوت

قربانی همزمان در نخستین سالگرد درگذشت همسرش قطعه «یازده ماه و بیست و نه روز و چند هزار ساعت» را منتشر کرده است.

متن ترانه این قطعه بدین شرح است:

نپرس در هوای تو

کدام لحظه گم شدم

همان، همان زمان که رفتی

من از شروع ماجرا

به انتها رسیده‌ام

نشان به آن نشان که رفتی

پس از تو خانه خانه نشد

هوایم عاشقانه نشد

جنون مرا ندیده گرفتی

در آن غروب سرد خزان

تو را صدا زدم که بمان

ولی تو ناشنیده گرفتی

به یک نگاه آشنا

تمام هستی مرا

گره زدی به تار و پودت

در انتهای کوچه ها

دو سایه می رسد به هم

یکی منم یکی نبودت

پس از تو خانه خانه نشد

هوایم عاشقانه نشد

جنون مرا ندیده گرفتی

در آن غروب سرد خزان

تو را صدا زدم که بمان

ولی تو ناشنیده گرفتی