سرویس تاریخ «انتخاب»: منصور قدر، یکی از چهره های بلندپایه ساواک و سفیر ایران در لبنان و اردن بود. حضور او در لبنان همزمان با فعالیت های امام موسی صدر و شهید چمران در این کشور بود که باعث شکل گیری خاطرات تاریخی قابل توجهی از آن دوره شده است. بنیاد مطالعات ایران در گفتگویی با منصور قدر، بخشهایی از خاطرات او را جمع اوری کرده که روزانه بخشهایی از آن را منتشر خواهیم کرد:
(لازم به ذکر است که درهم ریختگی برخی از جملات ناشی از گفتگوی شفاهی منصور قدر با مصاحبه کننده است. تا حد عدم مداخلهی مستقیم در متن، برخی از مشکلات متنی اصلاح شده است.متن گفتگو از کانال تاریخ شفاهی برداشته شده است.)
با این ارتباطی که ما با فالانژها داشتیم بشیر جمائل به ما تلفن کرد که آقا ما یک عدهای را که در کوه در پیت مری ملاقات داشتند به خیال اینکه اینها توطئه علیه ما میکنند ما گرفتهایم و بعد فهمیدیم که این توطئه علیه شما است مدارک زیادی به دست آوردیم که چندین چمدان نامه و وسائل است و اینها را ما حاضریم بدهیم بشما و اشخاص معتبری توی آن هستند. من فوراً رفتم آنجا و اسامی را خواندم و دیدم واقعاً معتبراند. گلپایگانی، شیخ رینگو پسر منتظری، یزدی، چمران و قطبزاده 9 نفر بودند یکی از آنها هم یک آقایی بود که من اسمش را فراموش کردهام، معاون بازرگان شد.
سؤال: امیر انتظام؟
قدر: بله و اینها در زندان ما هستند و تحویل شما میدهیم. منتهی ما مستقیم تحویل شما نمیتوانیم بدهیم چون آن وقت قدرت حکومتی دست فالانژ نبود گفتند شما یک هواپیما بفرستید بیاید در فرودگاه لقلوق بنشیند. لقلوق یک فرودگاهی است که در قسمت مرکزی لبنان است که نزدیک پیست اسکی معروفی آنها است.
بیاید آنجا بنشیند و ما آنجا بشما تحویل میدهیم گفتم بسیار خوب حالا من به تهران میگویم تلگراف زدم در سفر آخرم در تهران متوجه شدم و قبلاً هم توجه کرده بودم خیانت میشود و تلگرافها به موقع به عرض نمیرسد و اعلیحضرت در بعضی از جریانات نیستند و مسائلی بود که من به ساواک منتقل میکردم و ساواک هم به عرض نمیرساند و اعلیحضرت هم بی اطلاع میماندند و به وزارتخانه هم نمیتوانستم. در نتیجه وقتی که به این موضوع برخورد کردم تلگران به آقای معینیان زدم که یک عده نه نفری را اینها گرفتهاند و اشخاص سرشناسی هستند و شخصیتهای فلان و فلان و اجازه بفرمائید که بیایند و اینها را تحویل بگیرند و هواپیما بیاید و اینها را ببرد.
فوراً جواب آمد که یک هواپیمای نظامی دو موتوره میآید و اینها را تحویل بگیرید و به آنها بدهید متأسفانه هواپیمای جت دو موتوره آوردند که نمیتوانست در لقلوق بنشیند و ما با چیزها تماس گرفتیم و آنها گفتند اشکالی ندارد. ما دو تا کامیون فالانژها را میآوریم اسکورت میکنند، شما هواپیما را ببرید در فرودگاه نظامی بنشانید. حالا هواپیما هم آمده و به علت خرابی اوضاع لبنان رفته عمان نشسته. بیاید آنجا و ما اینها را میآوریم به فرودگاه و سوار هواپیما میکنیم و دور و بر هواپیما را هم میگیریم تا هواپیما برود روی باند و پرواز کند و برود گفتیم بسیار فکر خوبی است.
دستور دادیم هواپیما روز بعد از عمان بیاید آنجا به موازات این یک تلگراف از ساواک آمد که به فرمان جهان مطلاع ملوکانه بعلت اینکه اشخاصی را که اینجا گرفتهاید دارای گذر نامههای خارجی هستند و برای ما مشکلات سیاسی دیگری به وجود میآورند و از جاهای دیگر گذرنامه امریکائی و سوری و فلان و فلان از تحویل گرفتن آنها خودداری بکنید و هواپیما را خالی برگردانید. تلگراف زدم به آقای معینیان که چنین دستوری آمده دیگر نه از آقای معینیان جواب و نه از ساواک خبری شد و هواپیما را هم من ٢٤ ساعت در لبنان نگهداشتم چون خطرناک بود و ممکن بود که هواپیما را منفجر بکنند هواپیما هم خالی برگشت.