در یادداشتهای قبلی به تمایزهای مردمسالاری دینی با دیکتاتوری و دموکراسی پرداخته شد. در این یادداشت، به تفاوت کارکرد نقش مردم در حاکمیت دو نظام و تأثیرات آنها بر خروجیها پرداخته میشود، بدون پرداختن به اهداف این حضور.
تفاوت کارکردی دو نظام: در مردم سالاری دینی، نقش مردم راه برونرفت از معضلات و بحرانهاست. باید توجه کرد در نظام اسلامی، مظهر مردمسالاری صندوق رأی و انتخاباتهای گوناگون است، اما بسیار ساده لوحانه است اگر فکر کنیم با انتخاب نماینده (مجلس، رئیس جمهور و...) نقش مردم تمام میشود، بلکه مردمسالاری دینی استفاده از خود مردم در حاکمیت است. این ورودِ در حاکمیت توسط خود مردم، طیفی از حضور کمرنگ و پررنگ را شامل میشود که در عرصههای مختلف، متفاوت است. برای مثال در دهه ۹۰ که مدام القا میشد دیپلماسی و دولت، سایه جنگ را از سر کشور دور کرد، رهبر معظم انقلاب به نقش اساسی مردم اشاره کردند و فرمودند: «در ایران اسلامی دشمن نتوانسته کار کند، بهخاطر حضور مردم؛ دشمنها بهخاطر حضور مردم بوده است که نتوانستهاند تعرض کنند. گاهی میشنویم و در گذشته شنفتهایم که بعضیها فرض کنید گفتهاند «ما که آمدیم مسئولیت پیدا کردیم، توانستیم سایه جنگ را از سر کشور [برداریم]»؛ نه، این حرفها، حرفهای درستی نیست؛ از بنده بشنوید آنچه سایه جنگ را، سایه تعرض دشمن را در طول این سالهای متمادی از سر این کشور رفع کرده، حضور مردم بوده است». (۱۰/۲/۱۳۹۶) آیا چنین کاربرد مهمی را میتوان نادیده گرفت یا آن را در نظامهای دموکراتیک جست؟ به دلیل همین کارکرد اساسی مردم در حاکمیت است که علاوه بر تمام این امور، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تصریح شده که «در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد». از طیفی که برای عاملیت مردم در عرصههای مختلف کشور ذکر کردیم، نقش پررنگی در عرصه امنیت و حفظ آرمانهای انقلاب دیده میشود و نمود بسیاری در بیانات رهبر معظم انقلاب هم دارد. یکی از نمونههای بارز آن هم تأکید ویژه امامین انقلاب بر حضور مردم در انتخاباتها و راهپیماییهایی مثل ۲۲ بهمن و روز قدس است.
اگر بخواهیم به مصادیق بارزی که در تاریخ انقلاب محقق شده اشاره کنیم باید از اصل انقلاب شروع کنیم و دفاع مقدس را ببینیم و فتنههای دهههای ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ و حتی در سطح منطقه و جهان را مورد توجه قرار دهیم.
به برخی از این کارکردهای مهم که در بیانات رهبر معظم انقلاب آمده اشاره میکنیم. ایشان پس از شهادت شهید سلیمانی و آن تشییع بینظیر، حضور مردم را اثر دست قدرت خدا میدانند و میفرمایند: «پس از ۴۱ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، این جمعیت بینظیر را کدام دست قدرتی به میدان آورد؟ این اشک و عشق و شور را چه کسی پدید آورد؟ کدام عاملی میتوانست یک چنین معجزهای را نشان بدهد جز دست قدرت الهی؟ آن کسانی که دست قدرت خدا را نمیتوانند در این حوادث ببینند و تحلیلهای مادی در این مسائل میکنند، عقب میمانند». (۲۷/۱۰/۱۳۹۸) در همین ماجرا رهبر معظم انقلاب بر دو مطلب تأکید میکنند: «این یومالله تشییع جنازه و شهادت بزرگ شهید عزیز یک طرف قضیه است، عکسالعمل و واکنش قدرتمندانه سپاه طرف دیگر قضیه است، آن هم درخور تدبر است، این ضربه به آمریکا بود. البته ضربه نظامی بود، ضربه مؤثر نظامی بود اما مهمتر و بالاتر از ضربه نظامی، ضربه حیثیتی بود». در این دو واقعه، یکی به صورت مستقیم و واضح نقش مردم را حکایت میکند و دیگری اگرچه در ظاهر کار نیروهای نظامی کشور است، اما رهبر معظم انقلاب در همان سخنرانی تصریح میکنند «این فریاد انتقامی که از مردم شنیده شد در سرتاسر کشور، در واقع این فریاد انتقام، سوخت حقیقی موشکهایی بود که پایگاه آمریکایی را زیر و رو کرد». این جمله در واقع آن واقعه بهظاهر نظامی را نیز به مردم نسبت میدهد و نقش بارز مردم در نظام اسلامی را نمایان میکند.
در نظام فکری رهبر معظم انقلاب یک رابطه دو سویه میان مردم و دفاع مقدس وجود دارد. از یک سو دفاع مقدس زمینه بروز و ظهور مردم شده است که ایشان میفرمایند: «جنگ هشت ساله، ما را قویتر کرد. اگر جنگ هشت ساله نبود، این سرداران شجاع، این مردان برجسته نشان داده نمیشدند، در بین ملت بروز نمیکردند؛ این حرکت عظیمِ مخلصانه مردم مجال بروز و ظهور پیدا نمیکرد» (۲۷/۱۱/۱۳۸۹) و از سوی دیگر ایشان مردم را ادارهکننده دفاع مقدس میدانند و معتقدند: «یکی از چالشهای بزرگی که همان اول انقلاب به سراغ کشور آمد، همین جنگ تحمیلی هشت ساله بود. شوخی نیست؛ هشت سال! جنگی را بر این کشور تحمیل کردند. هر نظامی باشد، با ناآمادگیای که در اول انقلاب به طور طبیعی هست، در یک چنین چالشی شکست میخورد؛ اما کشور عزیز ما، نظام مقدس جمهوری اسلامی شکست نخورد؛ پیروز شد. جنگ به وسیله مردم اداره شد. هم ارتش و هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هم نیروهای گوناگون، متکی به مردم بودند؛ به ایمان مردم، به عشق مردم، به صفای مردم. از خط مقدم تا همه صفوف عملیاتی، تا پشت جبهه و پشتیبانی، مردم با صفا و صداقتی مثالزدنی و فراموشنشدنی، برای فداکاری آمادگی داشتند». (۲۰/۷/۱۳۹۰) این عاملیت مردم در سرنوشتسازترین روزهای یک کشور آیا سابقه یا نظیری در دنیای غرب دارد؟ در یادداشت مستقلی که به جایگاه مردم در این دو نظام اشاره خواهیم کرد این نکته نیز خواهد آمد که در آن نظامها با چشمپوشی از تمام دروغهای مردمسالاری، کار مردم انتخاب نماینده است نه «اداره» و عاملیت مردم در عرصههای گوناگون. این نقش اساسی را انقلاب اسلامی به مردم داد و زمینه ورود آنها را فراهم کرد. رهبر معظم انقلاب درمورد ماجرای اعدام شیخ فضلالله نوری میفرمایند: «ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضلالله نوری را بالای دار بکشند و دم نزدند؛ دیدند که او را با اینکه جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم اینکه با جریان انگلیسی و غربگرای مشروطیت همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند- که هنوز هم یک عده قلمزنها و گویندهها و نویسندههای ما همین حرف دروغ بیمبنای بیمنطق را نشخوار و تکرار میکنند- ۵۰ سال بعد چوبش را خوردند: در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شد و در آنجا انتقال سلطنت و حکومت به رضا شاه را تصویب کردند» و در ادامه همین سخن میفرمایند: «همین ملت آن روزی که به خیابانها آمدند و سینهشان را مقابل تانکهای محمدرضا پهلوی سپر کردند و از مرگ نترسیدند؛ یعنی تحمل و صبر و سکوت گناهآلود ۵۰ ساله را تغییر دادند، خدای متعال پاداش آنها را داد؛ حکومت ظلم ساقط شد، حکومت مردمی سر کار آمد؛ وابستگی ننگآلود سیاسی از بین رفت، حرکت استقلال آغاز شد و انشاءالله ادامه هم دارد و ادامه پیدا خواهد کرد».
در یادداشت بعد، ضمن توضیح بیشتر این نقش، به کارکرد لیبرال دموکراسی در کشورهای غربی میپردازیم تا خروجی و کارکرد دو نظام در کنار یکدیگر تغایر خود را نشان دهند.