شناسهٔ خبر: 71219748 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

یادداشت

نگاهی به اسلام سیاسی در تونس

در دهه حکومت اخوان‌المسلمین در تونس، ناکارآمدی‌های زیادی اتفاق افتاد و مردم شاهد افزایش مفاسد اداری و دولتی بودند، تورم زیادی ایجاد شد و نسبت به توان مدیریتی جریان اخوان در تونس حالت دل‌زدگی ایجاد شد. 

صاحب‌خبر -

به گزارش ایکنا، هادی آجیلی، رایزن فرهنگی ایران در تونس در گزارشی به موضوع اسلام سیاسی در تونس و به‌طور ویژه حزب النهضة و رهبر این حزب، راشد الغنوشی، و در اصل جریان اخوان‌المسلمین در کشور تونس پرداخته و نوشته است: 

بعد از آغاز خیزش‌های خاورمیانه از تونس، در کشورهای تأثیر گرفته از این خیزش‌ها عمدتاً به وسیله انتخابات و یا تغییر حکومت‌ها، جریان اخوان‌المسلمین بر سر کار می‌آمدند. از مصر به وسیله محمد المُرسی و تونس با  راشد الغنوشی گرفته، تا جریانات محکم مخالفت با بشار اسد در سوریه به رهبری اخوان المسلمین، تا بر سر کار بودن حزب اخوان‌المسلمین اردوغان در ترکیه، و تا فلسطین و جریان اخوان‌المسلمین حماس یک جبهه اخوانی در حال شکل‌گیری بود و منجر به اتفاقاتی شد که بر اساس شناخت جمهوری اسلامی و ارتباطات قبلی با این جریان، مایه شگفتی بودند.

از جمله واکنش‌ها و اهانت‌های محمد المرسی در سفر چند ساعته‌اش به ایران برای کنفرانس عدم تعهد و پس از آن استفاده از عبارت «دوست عزیزم شیمون پرز» در نامه‌ای خطاب به او، که از رهبری اخوانی دور از انتظار بود. راشد الغنوشی نیز در فرودگاه هنگام بازگشت از لندن به تونس بیان کرد تونس ایران نیست و من خمینی نیستم؛ و در واقع از همان ابتدا تفکیک خود از ایران را اعلام کرد. 

روابط تمام شاخه‌های اخوان‌المسلمین و شورای ارشاد آنها با ایران در زمانی که به قدرت رسیدند، رابطه قابل قبولی نبود. آنها ثابت کردند این جریان به عنوان قدیمی‌ترین و عمیق‌ترین جریان اسلام‌گرا، به‌خصوص در چهارچوب اهل سنت هنگامی که به حکومت و قدرت برسد عملکرد و اعتقادات متفاوتی خواهد داشت. چراکه از یک جریان اسلام‌گرا انتظار می‌رفت در جهت تحکیم و تقویت احکام اسلامی، وحدت اسلامی و جبهه متحد جهان اسلام باشد؛ نه آنکه مانند المرسی مقابل سوریه بایستد. تا حدی که حاضر باشد ارتش مصر را که هیچ‌گاه در مقابل رژیم صهیونیستی قرار نگرفته، در مقابل بشار اسد قرار دهد.

در تونس هم جریان اخوان‌المسلمین و الغنوشی پروژه‌ای تحت عنوان «تسفیر» ـ به معنای سفر دادن ـ را دنبال می‌کردند. آنها سعی می‌کردند با زمینه‌سازی، فضاسازی و تحریک جوان‌ها، با هزینه دولتی جوان‌ها را داوطلبانه به سوریه بفرستند تا در کنار گروه‌های تروریستی علیه بشار اسد و علیه ایران بجنگند. در واقع به دست جریان اخوانی حاکم بر تونس به سوریه تروریست اعزام می‌شد. آنچه ما از این جریان هنگامی که در قدرت و حکومت بود دیدیم، صبغه قدرت‌طلبی و عملگرایی داشت و با آنچه اعتقادات اخوانی محسوب می‌شد و از جریانی اسلام‌گرا انتظار می‌رفت، فاصله زیادی داشت. 

به‌طور مشخص در حوزه حکومت اخوانی‌ها در تونس، جریان النهضة قبل از این به عنوان «حرکة الاتجاه الاسلامی» مشهور بود. این حرکت در اواخر دوران بورقیبه به وجود آمد. در ابتدای استقلال تونس رابطه «جامعة الزیتونة» یا دانشگاه الزیتونه به عنوان مرکز و منشأ جریان اسلامی در تونس با بورقیبه رابطه خوبی بود؛ اما به تدریج با موضع‌‌گیری‌های لائیک، ضد دینی و غربی او از او فاصله گرفته و در مقابلش ایستاد. بورقیبه هم به‌طور متقابل تا جایی که توانست جریانات دینی و خصوصاً این دانشگاه را به حاشیه برد و کمرنگ کرد. بورقیبه تلاش کرد تا جامعه تونس جامعه‌ای غیردینی، سکولار و غربی باشد. بخشی از اهالی الزیتونه را تبعید و بعضی را زندانی و محکوم کرد. 

در ابتدای کودتای بن علی علیه بورقیبه در سال 1987 ـ که کودتای خونینی محسوب نمی‌شد ـ جریان اسلامگرا و اخوانی با بن علی همراه شدند. بن علی نیز در ابتدای امر به آنها میدان داد چراکه به کمک آنها نیاز داشت؛ اما به تدریج این جریان خودش را در قدرت دید و خیلی از الزامات سیاسی را کنار گذاشت و بسیاری از اعضای آن تندروی کردند. 

جریان اخوان‌المسلمین در کشور تونس و حتی در دیگر کشورها تندروهای زیادی دارد و همین امر باعث می‌شود دولت‌ها نتوانند به آنها میدان بدهند تا هر کاری انجام دهند. بنابراین پس از مدتی بن علی هم راه بورقیبه را طی کرد و شروع به قلع و قمع کردن اهالی الزیتونه کرد. آنها را زندانی و تبعید کرد همانطور که راشد الغنوشی عملاً به انگلستان تبعید شد و دفاتر النهضة را تعطیل کرد.

بعد از انقلاب تونس و سقوط بن علی، جریان النهضة به رهبری راشد الغنوشی تقریباً یک دهه کامل ـ از سال 2011 تا 2021 ـ قدرت را در دست گرفت. ریاست جمهوری، نخست‌وزیری، وزرا و مجلس در اختیار این جریان بود و مردم نیز به این جریان متوجه بودند و راه حل مشکلات را در دستان این جریان می‌دیدند و با میل به آن رأی داده بودند. البته النهضة به لحاظ تحزب قوی‌ترین حزب تونس هم بود.

در دهه حکومت اخوان‌المسلمین در تونس، ناکارآمدی‌های زیادی اتفاق افتاد و مردم تونس شاهد افزایش مفاسد از جمله فساد اداری و فساد دولتی بودند، تورم زیادی ایجاد شد و طبقه متوسطی که در دوران بن علی میزان قابل توجهی از مردم را پوشش می‌داد و حاکی رفاه نسبی آنان بود تحلیل رفت؛ همین امر باعث افزایش زیاد شکاف طبقاتی و ضریب جینی شد و نسبت به توان مدیریتی جریان اخوان در تونس حالت دل‌زدگی ایجاد شد. 

در این دهه اتفاقات سیاسی نیز رقم خورد، از جمله مسئله پرونده «تسفیر» به معنای اعزام جوانان تونسی به عنوان تروریست (به تعبیر آنان مجاهد) به سوریه و مسائلی که بازگشت آنان ایجاد می‌کرد. یا تندروی‌های دینی که در کنار ناکارآمدی اقتصادی رخ داد، و این تندروی‌ها در جامعه‌ای اتفاق می‌افتاد که غرب‌زده‌ترین و سکولارترین جامعه عرب به حساب می‌آید. تا حدی که گاهی متصور می‌شوید این جامعه مسلمان نیست و به غرب نزدیک‌تر است تا به اسلام. تندروی‌های دینی در این جامعه در کنار ناکارآمدی اقتصادی و شکاف طبقاتی و ایضاً پرونده تسفیر همگی باعث شدند تا مردم تونس از جریانات اسلامگرا منزجر شوند و خواهان برکناری این جریان باشند. 

ترور دو تن از سران سیاسی مخالف النهضة، شکری بلعید و محمد براهیمی، به این انزجار و کنار رفتن جریان النهضة سرعت بخشید. در همان زمان در فضای رسانه تونس احتمالاتی مطرح شد مبنی بر دست داشتن النهضة در این ترورها، به‌خصوص که شاخه «الکرامة» که از جریان النهضة منشعب شده بود، گرایشات سلفی داشت. میدان دادن به شاخه‌هایی با گرایشات سلفی موجب شد تا دوران حکومت اخوان‌المسلمین برای شیعیان تونس دوران بسیار سختی باشد و فشار زیادی را متحمل شوند. همچنین یکی از سخت‌ترین دوران‌های حضور جمهوری اسلامی در تونس از نظر سیاسی و فرهنگی، دوران حکومت اخوان‌المسلمین بود. طبیعتاً انتظار می‌رفت رابطه یک حکومت اسلامگرا نسبت به حکومت‌های سکولار با جمهوری اسلامی رابطه بهتری باشد؛ اما خلاف این اتفاق افتاد و دوران سختی برای ایران و شیعه پدید آمد. غرور و تکبر سران النهضة و تصور آنها مبنی بر ایجاد یک قطب قدرت در منطقه به نام اخوان موجب شده بود تا نگاه بالا به پایین و گرایشات بسیار تندی نسبت به ایران و شیعه داشته باشند. 

در آن دوران این جریان رابطه بسیار خوبی را با آمریکا برقرار کرد و این مایه تعجب است که بیشترین رابطه سیاسی جریان النهضة به جای کشورهای اسلامی با آمریکا و غرب بود. 

لذا برای ما ثابت شد که جریان اخوان‌المسلمین تا زمانی که در قدرت نیست به دنبال متحد و مؤید می‌گردد؛ و طبیعت جمهوری اسلامی که حامی جریانات اسلام‌گراست باعث می‌شود تا متحد خوبی برای آنان تلقی شود. اما زمانی که به قدرت می‌رسد عملگرا و منفعت‌طلب می‌شود و اعتقادات خود قبل از روی کار آمدن را فراموش می‌کند. 

از سال 2020-2021 قیس سعید روی کار آمد که با جریان النهضة زاویه جدی داشت. او متوجه سه خواسته اصلی مردم بود و از آن زمان تا اکنون بر این سه خواسته تکیه کرده و همین امر موجب محبوبیت اوست. اولین خواسته مردم مبارزه با فساد بود که از ابتدا شعار قیس سعید بود و تقریباً به آن عمل کرد. دستگیری‌های بزرگی را رقم زد و عوامل فساد را قلع و قمع کرد. او حتی سران بزرگ اقتصادی و کارخانه‌داران بزرگی که حتی شعب بین‌المللی داشتند را دستگیر کرد و جرئت او برای این کار تحسین‌برانگیز بود. دومین خواسته مردم موضوع فلسطین بود که به شدت به آن گرایش داشتند؛ قیس سعید نیز از همان ابتدا «التطبیع خیانة العظمی: عادی‌سازی خیانت بزرگ» را بیان و محکم و جدی از فلسطین حمایت کرد. سومین خواسته مردم مقابله با جریان النهضة بود. یکی از دلایل محبوبیت و انتخاب او همین مسئله بود. کماکان با وجود بیشتر شدن ناکارآمدی‌های اقتصادی در دولت قیس سعید، او تداوم قدرت دارد و یکی از دلایل این مسئله مقابله او با جریان اخوان‌المسلمین است.

مردم به‌حدی از دوران اخوان‌المسلمین داغ دیده‌اند که از هر کسی که با آنها مخالفت و مقابله کند حمایت می‌کنند، هر چند اداره کشور را به‌خوبی انجام ندهد و تورم وجود داشته باشد. در طول دو سال گذشته بسیاری از رهبران النهضة دستگیر، تبعید و محکوم شدند. راشد الغنوشی با وجود سن بالا مکرراً به دادگاه فراخوانده می‌شد و ماه‌ها در حصر خانگی و تحت نظر بود تا چند ماه قبل که دستگیر و به حبس محکوم شد و هم‌اکنون در زندان است. در طی این مدت حتی یک نفر مقابل درب زندان تحصن یا تجمع نکرد و خواستار آزادی رهبر جریان النهضة نشد. دستگیری رهبر این جریان و رئیس مجلس قبلی برای مردم تونس مسئله‌ای ایجاد نکرد؛ اما جالب است که به جز کشورهای قطر و ترکیه که جریان اخوانی بر آنها حاکم بود، این آمریکا و انگلیس بودند که به این دستگیری اعتراض و ابراز نگرانی کردند. 

از آن سو بسیاری از نخبگان تونسی که اهل مقاومت و حامی فلسطین هستند، با جمهوری اسلامی رابطه خوبی دارند و دوستان ما هستند، به‌حدی از النهضة و اخوان‌المسلمین منزجر هستند که با شنیدن اسم آن بدنشان کهیر می‌زند! یعنی فارغ از انزجار عقلانی، از نظر عاطفی از این جریان تنفر دارند. افرادی از جریان اسلامگرا در تونس تنفر دارند که خود در زندگی شخصی‌شان انسان‌های متدینی به شمار می‌آیند. آنها سکولار یا لائیک نیستند؛ بلکه بین اسلام و اسلام سیاسی مطرح شده توسط اخوان کاملاً تفکیک قائلند. مردم تونس با وجود انزجار از جریان اسلام‌گرای النهضة، اسلام را کنار نگذاشتند. آنها از اسلام منزجر نیستند، بلکه به دلیل عملکرد النهضة از اسلام سیاسی تنفر دارند. جریان‌های مقاومت، جریان‌های دوست و حامی جمهوری اسلامی و جریان‌های شیعه در تونس همگی مخالف جریان اسلام‌گرا و اخوانی النهضة هستند. 

تصور ما این بود که به دلیل عنوان اسلامگرا و تشابه اسمی موجود، اشتراکات زیادی داریم و می‌توانیم همکاری کنیم؛ اما تجربه دوران حکومت اخوانی‌ها در تونس خلاف این را ثابت کرد. ثابت کرد زمانی که آنها قدرت را در دست دارند اوضاع برای ما بهتر نمی‌شود و چه بسا بدتر هم می‌شود. طبیعتاً جمهوری اسلامی باید با جریانات اسلام‌گرا احساس قرابت بیشتری کند؛ چراکه خود نیز جریانی اسلام‌گرا محسوب می‌شود. جریانات قومی-عربی، فرانکوفون، سکولار و لیبرال در تونس هنگامی که متوجه شوند با جمهوری اسلامی ایران طرف هستند از آن دوری می‌کنند و مذاکرات را پایان می‌دهند. آنها از اساس و بنیان با اسلامی بودن حکومت مشکل دارند.

بنابراین طبیعی است که جمهوری اسلامی گرایش خود را به جریانی اسلام‌گرا نزدیکتر ببیند؛ حداقل آنها نسبت به اسلام و احکام اسلام عرق بیشتری دارند. حداقل آن است که وقتی اخوان‌المسلمین سر کار باشد صرفاً به دلیل اسلامی بودن نظام، از جمهوری اسلامی دوری نمی‌کند و مشکل بنیادین ندارد. اما در عمل شاهد آن بودیم که ضرر قرائت اسلام سیاسی در حکومت اخوان‌المسلمین و النهضة برای ما بیش از بر قدرت بودن جریانات سکولار است. 

ملاحظه مورد توجه آن است که ما باید میان رهبری جریان اخوان، برخی شخصیت‌های جریان اخوان و فضای غالب بر این جریان تفاوت قائل باشیم. به طور مثال علی‌رغم مخالفت‌های آنها در موضع‌گیری‌های مختلف با ما، عمدتاً در موضوع فلسطین و مقاومت حامی و همراه هستند؛ یا عمدتاً مخالف تسلط آمریکا هستند؛ اغلب مخالف وهابیت هستند؛ اغلب متدین و حامی اسلام هستند و... . لذا نباید همه اخوانی‌ها - چه در تونس و چه در غیر آن - به یک چشم نگاه کرد. 

در تونس بسیاری از دوستان نزدیک ما که دوست حقیقی جمهوری اسلامی محسوب می‌شوند اخوانی هستند. ما در تونس کماکان با شخصیت‌های اخوانی کار می‌کنیم. در آخرین مراسم بیست و دوم بهمن که در سفارت جمهوری اسلامی برگزار شد راشد الغنوشی دعوت شد و با وجود آگاهی به سابقه او تکریم نیز شد. همچنان رابطه خود با این جریان را حفظ کردیم و آن را قطع نکردیم؛ اما به آنچه میان ما در هنگام قدرت داشتن آنها اتفاق افتاده واقفیم. علاوه بر مشترکاتی که ذکر شد، شخصیت‌هایی از اخوان وجود دارند که با وجود شرایط دوران حاکمیت اخوان علیه ما، کماکان نسبت به ایران گرایش مثبت دارند. 

بنابراین نتیجه آن نیست که جریان اخوان‌المسلمین را از دایره خود حذف و یا رابطه با آنها را قطع کنیم، بلکه مسئله شناخت بهتر از آنهاست. از جمله آن‌که در ایران تصور می‌شود راشد الغنوشی محبوب است در حالی که منفور است؛ یا تصور می‌شود اخوان‌المسلمین، النهضة و اسلام سیاسی در تونس به ما نزدیک است در حالی که اصلاً نزدیک نیست و تجربه خلاف آن را ثابت کرده است.

انتهای پیام