به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، متین، نگهبان پناهگاه سگها بود، یک روز خسته شد، وسایلش را جمع کرد و رفت. سام سلیمانی به آرامی و سر صبر، در نماهایی کشدار و طولانی، روزمرگی یک مهاجر افغانستانی را نشان میدهد.
مستند دیالوگ چندانی ندارد و گره و مکاشفهای را هم در خود نمی بیند. انگار که دوباره پای یک تابلوی تکراری ایستاده باشیم و باز همان همیشگی را ببینم. داستان، داستان در قفس بودن است و رنج حصار. پرواضح است که تو برای این سرزمین نیستی و با دیگران فرق داری. حتی اگر تو را در خانواده خود بپذیرند و کنارشان سر سفره بنشینی، باز مهاجر، مهاجر است و یک روز باید برود. نمی شود چشم به در بمانی تا بلکه کسی بیاید از سر ترحم کمکی کند. آن هم گاهی باشد و گاهی نباشد.
به هر روی سلیمانی حرف پیچیده ای برای گفتن ندارد و در چند گزاره تصویری ساده، آنچه را که در ذهن دارد، از قاب دوربین و در قالب یک مستند نیمساعته نشانمان می دهد. همانطور که در فیلمنوشت ابتدایی و به نقل از سانتایانا، شاعر اسپانیایی، خواندیم: «برای اینکه روح خوشبخت باشد باید در این تبعید [مهاجرت] اقلیم اخلاقی و چشم انداز درونی ذهنش را تغییر دهد.» مساله خوشبختی است که متاع کمیابی است. اینجا در پناهگاه سگ ها که نبود. شاید جای دیگری باشد!»
جشن مستقل سینمای مستند ایران رویدادی سالانه است که با همکاری انجمن صنفی تهیهکنندگان سینمای مستند و انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند و زیر نظر هیاترئیسه جشن برگزار میشود. این جشن در دوره سیزدهم به ریاست محمد شکیبانیا به شیوه آکادمی داوری و اختتامیه آن در ۹ اسفند ۱۴۰۳ برگزار خواهد شد.