شناسهٔ خبر: 71200846 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

گفت‌وگو با مولف کتاب «بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی»؛

تاریخ فرهنگی در دوره پساانقلاب/ بررسی علل ظهور آفت زاویه‌دارشدن ذهنیت‌ها

مهدی جمشیدی، پژوهشگر نظریه فرهنگی گفت: کتاب «بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی» طرحی برای تدبیر ساختار فرهنگی و تجربه مواجهه با مساله‌ای در عمق جامعه است. در این اثر، از مباحث مفهومی و نظری درباره فرهنگ و بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی، آغاز شده و به ریشه‌ها و زمینه‌ها پرداخته شده است؛ به‌طوری‌که به تاریخ فرهنگی در دوره پساانقلاب، اشاره شده و علل ظهور آفت زاویه‌دارشدن ذهنیت‌ها بیان شده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا زمانی که مشکلات به متن ساختار نفوذ می‌کنند؛ باید به بازسازی انقلابی رو آورد. بازسازی انقلاب، کمک به «تداوم انقلاب» است، نه آغازی بر «پایان انقلاب»، بازسازی انقلابی، قصد احیاء و تجدید بنای انقلاب را دارد و نه عبور از آن را. پس بازسازی انقلابی می‌خواهد خانه‌تکانی کند. در این خصوص با مهدی جمشیدی، مولف کتاب «بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی در اندیشه‌ی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای» به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

در کتاب «بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی در اندیشه حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای» می‌خوانیم: انقلاب در آغاز خویش، «از نو ساختن» است و در ادامه، «ساختن». با این حال، گاهی در میانه راه باید در پی بازسازی باشیم؛ منظور از بازسازی چیست و از منظر اندیشه مقام معظم رهبری چگونه به این موضوع پرداخته شده است؟

پس از آنکه رهبر انقلاب، مسئله «بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی» را مطرح کردند، بنده به‌عنوان محققی که بیش از یک دهه است در زمینه «نظریه فرهنگیِ متفکران مسلمان» کار می‌کنم و مطالعاتم معطوف به حوزه «علم اجتماعیِ اسلامی» است، تصمیم گرفتم که به این مسئله عینی بپردازم. در مراحل آغازین، ابهام‌های مهمی در میان بودند و نمی‌دانستم باید از کدام نقطه شروع کنم و مسئله را بر اساس چه نقشه و قالبی بگشایم. چندی که گذشت، در اثر تأملات و مطالعات جدی، ذهنم روشنی یافت و توانستم به درک واضحی از مسئله دست یابم. این مسئله، از همان ابتدا، دستخوش یک برداشت نادرست نیز شده بود و آن عبارت از این بود که برخی تصور کردند که مقصود از تعبیر بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی، تجدیدنظر در «نهادهای فرهنگی» است و اشاره به ساختار، به معنی پرداختن به نهادهای فرهنگی است، اما پس از این، رهبر انقلاب تصریح کردند که مقصودشان، «ذهنیت فرهنگیِ مردم» است؛ یعنی ذهن مردم، به‌مثابه یک ساختار درونی و نامحسوس است که اینک باید در چهارچوب ارزش‌های انقلابی، بازسازی شود. ریشه شکل‌گیری مسئله نیز این بود که در اثر برخی تحولات معرفتی و دست‌کاری‌های شناختی در دهه‌های گذشته، لایه‌هایی از جامعه دچار واگرایی‌هایی هویتی شده‌اند و این امر درونی به واسطه سبک زندگی – که جنبه بیرونی و عینی دارد – آشکار شده است. از این‌رو، باید ذهنیت فرهنگیِ مردم را به همان ارزش‌های نخستین باز گرداند و هویت اصیل اسلامی و انقلابی را بازتولید کرد.

این بازسازی بر اساس چه اصولی انجام می‌گیرد و چه زمانه و زمینه‌ای را دربرمی‌گیرد؟

چنان‌که جستجوهایم نشان می‌دهند، اثری که نگاشته‌ام، تنها اثر در این باره است و همچنان این مسئله، با پاسخ معرفتی و علمی مواجه نشده است. فضای علوم اجتماعی و فرهنگی در جامعه عملی ما، چندان به این قبیل مطالعات عینی که جنبه کلان و سیاستی دارند، نزدیک نیستند و دغدغه‌های دانشگاهی و شخصی را ترجیح می‌دهند؛ دغدغه‌هایی که برآمده از مسئله‌های جزئی یا حتی غیرواقعی هستند و نسبتی با آنچه که در جامعه می‌گذرد، ندارند. یکی از دلایل بومی‌نشدن علوم اجتماعی و فرهنگی در جامعه ما، همین فاصله‌گیری و گسستگی است. این در حالی است که باید اندکی پس از مطرح‌شدن این مسئله در سال ۱۴۰۱، نیروهای فکری به آن می‌پرداختند و می‌کوشیدند از چشم‌اندازهای مختلف، پاسخ‌هایی را برای آن ساخته‌وپرداخته کنند. وقتی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها، درگیر عینیت نباشند و به علوم اجتماعی به کالای تجاری و سبب‌سازِ منزلت صوری تبدیل شود، چنین وضع ناخوشایندی پدید می‌آید.

تاریخ فرهنگی در دوره پساانقلاب/ علل ظهور آفت زاویه‌دارشدن ذهنیت‌ها

بازسازی به عنوان نوعی مقاومت چه مولفه‌هایی را در برمی‌گیرد؟

در این اثر، از مباحث مفهومی و نظری درباره فرهنگ و بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی، آغاز شده و آن‌گاه به ریشه‌ها و زمینه‌ها پرداخته شده است؛ به‌طوری‌که به تاریخ فرهنگی در دوره پساانقلاب، اشاره شده و علل ظهور آفت زاویه‌دارشدن ذهنیت‌ها برشمرده شده‌اند. پس به‌عنوان زیربنای مطالعه، هم به جنبه نظری و معرفتی پرداخته شده و هم به جنبه عملی و عینی. در این میان، یک چهارچوب بینشی که مقاومت فرهنگی نام نهاده شده، تحلیل شده است که نشان می‌دهد ما به‌عنوان جامعه‌ای که خود را ذیل و در سایه عالَم تجدد تعریف نمی‌کنیم، چه نسبتی با روند جهانی‌سازی و تهاجم فرهنگی برقرار کرده‌ایم و چه غایات متفاوتی داریم. همچنین به مجموعه‌ای از چالش‌های فرهنگی نیز اشاره شده است که تعیین‌کننده و ریشه‌ای هستند و باید آنها را مولد و خاستگاه پدید آمدن شکاف‌ها و گسست‌ها در ذهنیت اجتماعی بدانیم. در نهایت نیز، سلسله‌ای از تدابیر و راهکارها برشمرده شده‌اند که هم معطوف به ساختارهای رسمی هستند و هم معطوف به کارگزاران فرهنگی در عرصه غیررسمی. این تجویزها و توصیه‌ها، تا حد زیادی، نوآورانه هستند و می‌توانند در مقام راهبردپردازی، به کار گرفته شوند.

راه حل‌های کاربردی که در کتاب «بازسازی انقلابیِ ساختار فرهنگی» بیان شده است، تا چه حد مورد توجه متولیان امر قرار گرفته است؟

باید اظهار ناخشنودی کنم که پس از انتشار این اثر در ماه‌های نخست امسال، تاکنون هیچیک از نهادهای فرهنگی از آن استقبال نکرده‌اند و نشست و گفتگو و نقادی و مباحثه‌ای را درباره آن سامان نداده‌اند. این امر برای یک محقق، تلخ و تأسف‌بار است. شورای عالی انقلاب فرهنگی که باید خودش عهده‌دار انجام چنین مطالعه‌ای می‌شد، نه‌فقط چنین نکرد، بلکه پس از انتشار این اثر هم واکنشی نشان نداد. همچنین سازمان تبلیغات اسلامی نیز که در این زمینه، نقش‌آفرین است و باید برای مواجهه با آن، سیاست و تدبیر اندیشه کند، واکنشی نشان نداد. روشن است که این اثر می‌تواند موجبات پیشروی اجتماعیِ نهادهای فرهنگی را فراهم سازد و برای آن، مقدمه تدوین نقشه راه باشد، اما افسوس نگرش‌های دیوان‌سالارانه و بسته و غیراجتماعی، سبب در انزوا ماندن و غبارگرفتگی مطالعاتی از این دست شده است.

برچسب‌ها: