جوان آنلاین: فیلم شمال از جنوب غربی سینما میسازد و از کارگردانش چنین انتظاری داشتیم. فیلم قبلی کارگردان به نام شماره ۱۰ با همین چیدمان رخدادها ساخته شده بود البته با حجم کمتری در اجرا، اما حمید زرگرنژاد به سینمای جنگ مسلط است و میتواند قصه گویی کند. در سینمای جنگ قصه گویی باید وجود داشته باشد. اگر چه در نیمه ابتدایی فیلم قصه دیر و کند شروع میشود، اما از دقایق میانی قصه پخش میشود و شخصیتها به درستی معرفی میشوند. به نظر میرسد فیلمنامه با یک نگاه منسجم نوشته شده و به همین دلیل میتوانیم با شخصیتهای فیلم همذاتپنداری کنیم. کارگردان در فیلمش جهان جنگ و بهرهگیری از اکشن را تا حد معمولش نگه میدارد. نه میخواهد از اداواطوارهای رایج استفاده کند و نه میخواهد ساختار را فدای قصهگویی کند. فضا ساختن در سینمای جنگ کار آسانی نیست، اما زرگر نژاد توانسته یک برههای از جنگ و دفاع مقدس را به واقع گرایی تبدیل کند و به موازات آن هیجان برانگیزی اکشن را به تصویر بکشد. اگر چه در بعضی از فیلمهای دفاع مقدس حاضر در جشنواره فجر از اکشن بهرهگیری نادرستی داشتهاند، اما در این فیلم انگار همه چیز مانند پازل در کنار هم قرار میگیرد.
این نکته را باید اضافه کنم که در بعضی از سکانسهای فیلم ضعفهایی به چشم میخورد مانند تکراری شدن درگیریها در جنگل که انگار وقت فیلم تلف میشود. سکانسها چندباره با یک فیلمبرداری لرزان تکرار شده است تا جایی که مخاطب نمیداند کدام طرف را باید نظاره گر باشد. این احساس بهوجود میآید که شخصیتی که امیر آقایی بازی کرده برای فیلم اضافی است یا اینکه کارگردان نتوانسته پرداخت مناسبی به آن داشته باشد، اما همسر او به عنوان کسی که در تشکیلات و به مبارزه با ایران میپردازد درست از آب درآمده است، یعنی میتوانیم سمت او را به عنوان یک مبارز تشکیلاتی به درستی باور کنیم.
فیلم قوام یافته است و قصد ندارد مخاطب را به هر جهتی اذیت کند. اکشن سازیاش درست است و میتواند در پلان هایش یک غافلگیری ایجاد کند. سینمای جنگ نیاز به چنین عناصری دارد که بتواند با هیجانهای پی در پی مخاطب را جذب کند. زمانی که فیلم قصه داشته باشد و در موازات آن عناصر درون ژانریاش رعایت شود پس دیگر میشود آن فیلم را از هر جهت مورد قبول قرار داد. انتخاب بازیگران از نکات مثبت فیلم است و حضور مصطفی زمانی در فیلم و نقش او یک درخشش محسوب میشود. تدوین به فیلم یاری رسانده است و موسیقی فیلم اگر چه بیش از حد استفاده شده، اما قالب فیلم است. این را اضافه کنید که فیلم میتوانست در زمان کوتاه صریحتر حرفش را بزند، اما زمان طولانی آن متقاعد کننده نیست. پلانهای طولانی گاهی ریتم یا جان درام را میگیرد. بنابراین بهتر است برای اکران عمومی فیلم دوباره تدوین و کوتاهتر شود و این را بدانیم که سینمای جنگ گاه نیاز به دوربین روی دست ندارد. التهاب در فیلمنامه باید شکل بگیرد و نه در لرزاندن دوربین، از شکل فیلم مشخص است که با ساختاری سخت مواجه بوده، اما انگار توانسته کارگردانی تمیز و سروپایی از یک فیلم جنگی مردانه ارائه کند.
نگاهی به فیلم «شمال از جنوب غربی»
التهاب باید از فیلمنامه بیاید نه دوربین روی دست
صاحبخبر -
∎