باید به توافق همهجانبه فکر کرد
آموزههایی از تجربه ژاپن برای ایران
مسعد سلیتی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: یکی از عمدهترین عواملی که به تسلیم ژاپن منجر شد، عدم درک عمیق و صحیح این کشور از وضعیت جنگ و شکستهای متوالی همپیمانانش، یعنی آلمان نازی و ایتالیا بود. هنگامی که نیروهای متفقین در جبهههای مختلف اروپا موفق به شکست نیروهای محور شدند، ژاپن به عنوان یکی از همپیمانان اصلی محور، باید درک میکرد که شرایط جنگ به طور گستردهای تغییر کرده است. با این حال، عدم شناخت و ارزیابی درست از وضعیت جهانی و تحولات میدانی باعث شد که ژاپن به جنگ ادامه دهد و فرصت را برای مذاکره و صلح از دست بدهد.
صاحبخبر - نویسنده: مسعد سلیتی، وکیل دادگستری دیپلماسی ایرانی: جنگ جهانی دوم یکی از مهمترین و بحرانیترین نقاط عطف تاریخ معاصر است. در این جنگ، کشورهای محور به رهبری آلمان نازی، ایتالیا و ژاپن با نیروهای متفقین به رهبری ایالات متحده، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند. یکی از نکات مهم این جنگ، تسلیم ژاپن در برابر نیروهای امریکایی بود که درسهای بسیاری برای کشورهایی که در شرایط دشوار سیاسی و نظامی مشابهی قرار دارند، به ویژه جمهوری اسلامی ایران، در بر دارد. یکی از عمدهترین عواملی که به تسلیم ژاپن منجر شد، عدم درک عمیق و صحیح این کشور از وضعیت جنگ و شکستهای متوالی همپیمانانش، یعنی آلمان نازی و ایتالیا بود. هنگامی که نیروهای متفقین در جبهههای مختلف اروپا موفق به شکست نیروهای محور شدند، ژاپن به عنوان یکی از همپیمانان اصلی محور، باید درک میکرد که شرایط جنگ به طور گستردهای تغییر کرده است. با این حال، عدم شناخت و ارزیابی درست از وضعیت جهانی و تحولات میدانی باعث شد که ژاپن به جنگ ادامه دهد و فرصت را برای مذاکره و صلح از دست بدهد. در حقیقت، ژاپن میتوانست پس از شکستهای متوالی نیروهای محور، در شرایطی که هنوز از قدرت نظامی و اقتصادی قابل توجهی برخوردار بود، اقدام به مذاکرات صلح کند. اگر این کشور به محض ناکامی همپیمانانش، اقدامات دیپلماتیک لازم را انجام میداد، شاید میتوانست در یک وضعیت مناسبتر به توافقی دست یابد که منافعش را حفظ کند؛ اما با ادامه جنگ و بروز حمله شوروی و بمباران اتمی توسط ایالات متحده، شرایط بهگونهای تغییر کرد که ژاپن دیگر راهی جز تسلیم نداشت. تجربه ژاپن در مواجهه با ایالات متحده میتواند الگویی عبرتآموز برای جمهوری اسلامی ایران باشد. ژاپن میتوانست با درک صحیح از شرایط جهانی و شکست متحدانش (آلمان و ایتالیا)، پیش از مواجهه با ویرانی کامل، با تغییر رویکرد و پذیرش واقعیتهای بینالمللی قبل از تسلیم همهجانبه، با توافق همهجانبه بهتر به سود منافع ملی عمل کند و از بسیاری تلفات و خسارات جلوگیری کند. جمهوری اسلامی ایران نیز در وضعیتی مشابه قرار دارد. ایران با تحمل ضربههای سنگین به جبهه مقاومت، تغییرات ژئوپلیتیک مانند توافقات احتمالی روسیه و چین با آمریکا، تغییر موازنه قدرت در خاورمیانه، فشار حداکثری اقتصادی، درگیری با اسرائیل و تنشهای مستمر با ایالات متحده، میتواند با پذیرش واقعیتهای جهانی جدید و بازنگری در سیاستهای خارجی خود، با توافق همهجانبه قبل از رسیدن به نقطه بحرانی به عنوان راهحلی برای کاهش تنشها و حفظ منافع ملی اقدام کند. تجربه ژاپن نشان داد که عدم درک صحیح از تغییرات جهانی ناشی از قدرت گیری نظامیان، حضور گروههای تندرو در حاکمیت و محدودیت احزاب سیاسی است که فرصتهای دیپلماتیک از دست میرود. این تجربه برای جمهوری اسلامی ایران که در حال حاضر در وضعیت مشابهی با شرایط ژاپن پیش از تسلیم قرار دارد، بسیار آموزنده است. محاصره اقتصادی که ایران با آن مواجه است، بهطور مستقیم بر ظرفیتهای نظامی و اقتصادی کشور تأثیر گذاشته و آن را در موقعیتی آسیبپذیر قرار داده است. از جانب دیگر، قدرت گیری گروههای رادیکال در ایران نیز میتواند به کاهش تواناییهای دیپلماتیک منجر شود. ژاپن نتوانست تعادل مناسبی بین قدرت نظامی و دیپلماسی برقرار کند و هزینههای سنگینی متحمل شد؛ بنابراین ایران نیز باید به این واقعیت توجه داشته باشد که با ادامه تنش و عدم انعطافپذیری در مذاکرات، ممکن است به سرنوشت مشابه ژاپن دچار شود. در نهایت تسلیم ژاپن در برابر ایالاتمتحده بهعنوان یک تجربه تاریخی قابلتأمل، میتواند درسهایی ارزشمند برای جمهوری اسلامی ایران به همراه داشته باشد و آن توافق همهجانبه، قبل از تسلیم همهجانبه است، توافق جامع و پایدار همهجانبهای که نیازمند دو مرحله کلیدی است: نخست، اتخاذ تصمیم سیاسی توسط یک مقام دارای اقتدار قانونی که مبنای توافق همهجانبه را شکل دهد؛ و دوم، لزوم تبعیت همه ازجمله نظامیان و گروههای تندرو از این توافق. اتخاذ چنین تصمیمی ناشی از نگرش واقعگرایانهای به وضعیت جهانی، چالشهای پیشرو، احتمال حملات نظامی، فشار حداکثری و نگرانی از دورنمای اعتراضات داخلی است.∎