صاحبخبر - جمهوری اسلامی ایران در چهار دهه گذشته، جایگاه قدرت نظامی خود را در حد و اندازه یک «قدرت منطقهای» تعریف کرده در حالیکه مواجهه نظامی محتمل آن همواره با قدرتهای بزرگ جهانی بوده است. اتفاقات چند ماه گذشته، این نقص را بهخوبی نشان داده است.
در حمله وعده صادق 1 و 2، آمریکا و کشورهای اروپایی بهطور تمام قد به عنوان سپر دفاعی اسرائیل ایفای نقش کردند و در حملات 15 ماهه علیه محور مقاومت نیز از هیچ حمایتی از رژیم جنایکار فروگذار نکردند.
فراموش نکردهایم که در موضوع شهادت سردار سلیمانی که با هدف تحقیر ایران انجام شد، آمریکا مستقیما این حمله را انجام داد و مسئولیت آن را نیز بر عهده گرفت. یا حمله مستقیم آمریکا به سکوهای نفتی در سال 1366 و حمله به ناوچههای نظامی ایران در سال 1367 و حمله مستقیم ناو نظامی وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران در سال 1367 همگی نمونههای بارزی هستند که میگویند «نمیتوان خود را حد یک قدرت منطقهای تعریف کرد ولی با ابرقدرتها در افتاد». ایران یا باید مخاصمه با ابرقدرتها را برای همیشه رها کند یا اجزای قدرت خود را در حد قدرتهای «فرامنطقهای» با قابلیت «ضربه متقابل در هر سطحی، هستهای یا غیرهستهای، با امکان دسترسی به خاک دشمن» تعریف کند.
اینکه ایران در طول دهههای گذشته همواره تسلیحات هستهای را بهطور خودخواسته برای خود ممنوع اعلام کرده ولی دشمنانی دارد که همگی به سلاح هستهای مجهز هستند، از یک خلاء در دکترین دفاعی ایران نشان دارد. اینکه ایران بهطور داوطلبانه برد موشکهای خود را به دو هزار کیلومتر محدود کرده ولی همه دشمنان اصلی آن خارج از این برد هستند از یک اشتباه بزرگ در دکترین دفاعی ایران نشان دارد. اینکه همه دشمنان ایران در نقاط دور دست کره زمین پراکنده شدهاند ولی هیچ یک از ناوها و زیردریاییهای ایران امکان پرتاب موشک بالستیک دوربرد ندارند یک اشتباه محاسباتی در دکترین دفاعی ایران را میرساند.
اگر ما اشتباهات فاحش گذشته خود را نپذیریم، فقط خود را فریب دادهایم و فرصتهایی را برای دشمنان خود برای ضربات مجدد فراهم کردهایم. از آنجاکه در ضرب المثل فارسی گفتهاند «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»، حمله مستقیم 5 آبان امسال اسرائیل به ایران که طی چندین ساعت و در چند مرحله انجام شد و اهدافی در عمق خاک ایران و حتی در مجاورت تهران را منهدم کرد، دیگر جایی برای تعارفات و انکارها و خودفریبیها نگذاشت. این حمله و معطل ماندن پاسخ متقابل ایران، برخی از اشکالات و نقایص تعریف دکترین دفاعی ایران و لزوم بازنگری هرچه سریعتر و همه جانبه آن را بوضوح نشان داد.
شاید نیاز باشد در تیم تعریف کننده دکترین دفاعی ایران کمی تجدید نظر شود و از جوانان دانشمند، متهور، دارای دیدگاه دفاعی جامع نگر با قابلیت ریسکپذیری بالاتر استفاده کرد. باید تفکرها را تغییر داد تا ابزارها و روشها تغییر یابند. دو گام مهم در انتقال ایران از قدرت منطقهای به قدرت فرامنطقهای عبارتند از: 1) دسترسی به تسلیحات هستهای 2) امکان دسترسی به خاک دشمن. این دو عامل در واقع لازم و ملزوم یکدیگر هستند. یعنی داشتن بازدارندگی هستهای بدون امکان رساندن آن به سرزمین دشمن، بیمعنی و بیفایده است. از طرفی، رساندن تسلیحات متعارف و غیرهستهای به خاک دشمن که مستلزم هزینه زیاد و فایده نظامی اندک است نیز مطلقا معقول و منطقی نیست.
در مورد ضرورت موضوع فوق، صرفا همین صحبت مایک پمپئو، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در سال 1397 در پاسخ به این پرسش که «چرا شرایط و ادبیات حرف زدن شما با کره شمالی و ایران اینقدر متفاوت است؟» کفایت میکند که گفت: «شرایط ایران و کره شمالی کاملا متفاوت است. کره شمالی تسلیحات هستهای دارد که قابلیت رسیدن به خاک آمریکا را دارد». یعنی او صراحتا ادبیات و رفتار غیرتهدید آمیز علیه کره شمالی (بر خلاف رفتار کاملا تهدید آمیز و تحقیر آمیز علیه ایران) را دو چیز عنوان میکند:
1) داشتن سلاح اتمی 2) قابلیت رسیدن به سرزمین آمریکا. بنابراین میتوان بهروشنی فهمید که چرا آمریکاییها مستقیما مهمترین سردار ایرانی، سردار سلیمانی را ترور میکنند و مسئولیت آن را صراحتا بر عهده میگیرند و حتی فیلم این ترور را هم پخش میکنند و هیچ ترسی از عکسالعمل ایران ندارند ولی در مقابل کره شمالی هرگز چنین خطایی نمیکنند!!
برای دسترسی به خاک دشمن هم دو اقدام همزمان زیر لازم است: 1) کنار گذاشتن محدودیت خودخواسته برد 2000 کیلومتری موشکها و رساندن این برد به 5000 کیلومتر و بیشتر. 2) ایجاد پلتفرمهای پرتاب فراسرزمینی: برای کشوری مانند ایران که دارای مستعمرات و جزایر در نقاط مختلف کره زمین نیست، چارهای جز پرتاب موشک از روی شناورها و زیردریاییها نمیماند. این پلتفرمها (سکوهای پرتاب) شناور باید دارای دو مشخصه اصلی باشند: 1) دارای برد کافی برای استقرار در آبهای دور دست کره زمین. 2) دارای خصوصیات پایداری و دوام مناسب در امواج بزرگ دریا.
طبق اعلام فرماندهان نیروی دریایی ارتش و سپاه، امکان پرتاب موشک از بسیاری از ناوهای نظامی ایران وجود دارد ولی باید دقت کرد که برای دسترسی به خاک دشمن، صرفا موشکهای بالستیک دور برد که معمولا از داخل سیلوهای عمودی، پرتاب میشوند، کاربرد دارند. یعنی در ساختار ناوهای نظامی و زیردریاییهای ایران باید تغییراتی برای پرتاب موشکهای بالستیک فراهم شود. البته در ناو کلاس شهید سلیمانی سپاه وجود لانچرهای عمودی از همان ابتدای طراحی اعلام شده است. همین الگو باید در طراحی ناوها و زیردریاییهای جدید ایران تکرار شود. کشتیهای اقیانوس پیمای تجاری تبدیل شده به ناوهای نظامی نیز فرصت بزرگی برای نصب لانچرهای عمودی هستند چراکه دارای پایداری و خواص دریامانی فوق العادهای هستند.
ناوهایی از ایران را تصور کنید که قابل استقرار در اقصی نقاط آبهای کره زمین باشند و به موشکهایی با برد 8000 کیلومتر مجهز باشند. در چنین شرایطی میتوان از دسترسی به خاک دشمن (اروپا و آمریکا) تا حد زیادی اطمینان داشت.
تا به امروز در ادبیات مصاحبهای فرماندهان نیروی دریایی سپاه، بر قایقهای تندروی پرتعداد و سرعت بالای آنها تاکید میشده که البته موفقیتهای شگرفی نیز حاصل شده است. در صورت تجدید نظر در دکترین دفاعی فعلی ایران (بهویژه پس از اتفاقات 5 آبان امسال)، انتظار میرود کلیدواژههایی نظیر «پلتفرمهای فراسرزمینی، برد موشکهای بالستیک قابل نصب روی شناورها، تعداد لانچرهای پرتاب روی شناورها، زیردریاییهای دارای لانچرهای عمودی و...» بیش از موضوع قایقهای تندرو و سرعت آنها در ادبیات فرماندهان نیروی دریایی ایران شنیده شود.
اگر در دوران دفاع مقدس، ایران تلاش داشت تا با توجه به اقتضائات جنگ، هر نوع قایقی را به سلاح سبک مجهز کند هم اکنون با توجه به شرایط روز، باید تلاش کند تا هر نوع ناو نظامی خود را به لانچرهای عمودی پرتاب موشکهای بالستیک مجهز کند. این شناورها حتی اگر با لانچرهای خالی روانه دریا شوند، باز هم اثر بازدارندگی فوقالعادهای خواهند داشت.
در صورت دست یافتن ایران به تسلیحات هستهای، همه این موارد در کنار هم «بازدارندگی هستهای» را شکل خواهند داد.∎