بیست و هشتمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سهشنبه (۱۶ بهمنماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، با حضور وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آنها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) بهصورت علنی برگزار شد.
قاضی دهقانی در ابتدا با اعلام علنی بودن دادگاه از وکیل شکات خواست تا در جایگاه قرار بگیرد و اظهارات خود را مطرح کند.
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح وکیل شکات گفت: در جلسات گذشته به موضوع اقدامات تروریستی گروهک مجاهدین پرداخته شد، بحث اول وقوع جرایم سازمانیافته توسط این گروهک تروریستی است که مصداق بازر گروه مجرمانه است. بحث دوم مستقل بودم جرم سردستگان گروهک تروریستی منافقین است و بحث سوم، مسئولیت کیفری داشتن این گروهک بهعنوان یک شخصیت حقوقی است.
وی در رابطه با اقدامات تروریستی گروهک منافقین گفت: گروهک منافقین به نقطهای میرسد که بهصورت علنی و با دستور مقامات بالایی آن دست به شکنجه افراد میزند و عملیات مهندسی را اجرا میکند. در کتاب «شکنجه» که اظهارات محکومین و شکنجهگران گروهک منافقین است، مهران اصدقی علنی اعتراف میکند که اگر اطراف خانههای تیمی افراد مشکوکی را دیدید، سریع اقدام کنید و آنها را ربوده و به خانه تیمی برده و شکنجه کنید و اطلاعات بگیرید؛ که این موضوع نشان میدهد شکنجه افراد یک دستور مستقیم از بالا است.
وکیل شکات گفت: مهران اصدقی گفته است بعد از اینکه خط شکنجه افراد به ما داده شد، تعداد زیادی حکم جعلی کمیته و سپاه به ما داده شد که به ما گفتند حسین ابریشمچی خانه خودش را برای شکنجه افراد اختصاص داده است.
وی ادامه داد: مهران اصدقی در جای دیگری دلیل شکنجه افراد را اینگونه مطرح کرده است که سازمان موجودیت خودش را از دست داده بود و به هر کاری دست میزد تا موجودیت خود را به دست آورد.
وکیل شکات ادامه داد: آیا ترور ۱۷ هزار نفر بدون شبکهسازی و حمایت امکانپذیر است؟ مهران اصدقی در رابطه با ترور مسئولان اعتراف کرده است آیا به دست آوردن سلاح و ترور افراد مهم، به غیر از شبکهسازی امکانپذیر است؟ پس شکی نداریم که سازمان منافقین با شبکهسازی اقدام به ربایش، شکنجه و ترور افراد میکرد.
وی ادامه داد: مهران اصدقی توضیحات کاملی در رابطه با ربایش محسن میرجلیلی و طالب طاهری دو شهید انقلاب اسلامی داده است. شکنجه این شهیدان بسیار وحشتناک بود.
وکیل شکات گفت: نسبت به مسائل حقوقی که ممکن است در خلال دادگاه و توسط وکیل متهمین پرونده بازگو شود، مطالبی را مطرح میکنم. ممکن است این سوال پیش بیاید که یک بار به جنایتهای این افراد رسیدگی شده است و این افراد بعضا دستگیر و محاکمه شدند، میدانیم اگر در پروندهای رای قطعی، صادر شده باشد، حقوقدانان به آن اعتبار امر مختومه میگویند و دیگر نمیتوانیم به این پرونده رسیدگی مجدد داشته باشیم.
وی افزود: من به این اشکال اینگونه پاسخ میدهم، اولا سرکردگی و سردستگی گروه مجرمانه خود بهعنوان جرمی مستقل محسوب میشود که به این جرم رسیدگی نشده؛ لذا مجازات مباشرین جرم که در زمان خود انجام شده است مانعی از تعقیب و مجازات سرکردگان این گروه تروریستی نخواهد بود، مستند هم طبق ماده ۱۳۰ و تبصره ۱ و ۲ آن از قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ است.
وکیل شکات گفت: نکته دوم اینکه در تمام دادگاههایی که تشکیل شده و اظهاراتی که از متهمین گرفته شده، صرفا نگاه جز به جز داشتیم و ۳-۴ نفری که جرم را مرتکب میشدند آنها را مورد مجازات قرار میدادیم و اتهام را متوجه آنها میکردیم، اما نسبت به این سرکردگان چه اتفاقی افتاده که به حلقه یک گروهک تروریستی وصل میشدند، آیا نسبت به این حلقه اقدامی صورت گرفته است؟ حکمی صادر شده است؟ خیر؛ لذا عنوان اعتبار امر مختومه نسبت به جرایم سازمان یافتهای که توسط سرکردگان و توسط روسای این گروه تروریستی انجام شده، حرف بیمعنایی است.
وی افزود: نکته سوم اینکه، شاید کسی بگوید ریاست یک گروه تروریستی بتواند مشمول عنوان مجرمانه معاونت در جرم باشد، افراد این جرایم را انجام دادند و سران از آنها حمایت کردند، مقدمات جرم و وسایل لازم را تهیه کردند، اما خودشان که در جرم مباشرت نداشتند، خب مشمول عنوان معاونت در جرم میشوند و معاونت در جرم میتواند مشمول مرور زمان شود. لذا بعد از گذشت این همه سال از این جنایات میتوانیم سرکردگان را مستند به بند ۳ ماده ۱۳ قانون آیین دادرسی کیفری مشمول قرار موقوفی تعقیب بدانیم چراکه شامل مرور زمان شده است. به این شبهه اینگونه پاسخ میدهم اولا موضوع ۱۰۷ از قانون مجازات اسلامی صرفا جرایم تعزیری است و اگر جرمی تعزیری باشد این جرم میتواند مشمول مرور زمان اجرای حکم، مرور زمان تعقیب و عنوان مرور زمان شود، اما سوال من این است آیا عناوینی مثل بغی و محاربه و افساد فیالارض که عنوان حد شرعی دارند، آیا مشمول مرور زمان میشوند؟ خیر از استثنائات بحث مرور زمان جرایم حدی، قصاص و دیات است که شامل مرور زمان نمیشوند.
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح، وکیل شکات گفت: حتی بر فرضی که بگوییم آنها جرم تعزیری انجام دادند و مشمول مرور زمان نیز شوند باز هم قانونگذار استثنایی گذاشته است. مستند به بند الف از ماده ۱۰۹ قانون مجازات اسلامی، جرایمی که علیه امنیت باشند، مشمول مرور زمان نمیشوند و اتفاقا جرایمی که سرکردگان جریان نفاق در جامعه ایرانی رقم زدند جرایمی علیه امنیت هستند که مشمول بغی، محاربه و افساد فیالارض خواهند شد لذا بحث مرور زمان نمیتواند مطرح شود.
وی افزود: نسبت به سرکردگان فعلی منافقین و یا اعضای موخر این سازمان، چه حرفی میتوان زد. ممکن است وکلای متهمین بخواهند اینگونه دفاع کنند که اعضایی که بعد از شکنجهها و جنایات منافقین به جریان نفاق پیوستند و هم اکنون در زمزه متهمین کیفرخواست هستند، اینها باید تبرئه شوند و جرمی نکردند و معاونتی در جراییم پیشین نداشتند، پاسخ را در چند حوزه بیان میکنم. عنوان سرکردگی یک گروه مجرمانه یک عنوان مجزا از جرایم ارتکابی اعضا و مباشرین است. لزوما به این معنا نیست که سرکردگان هر کدام مباشرت در جرم داشته باشند و حتی تقارن زمانی بین جرم ارتکابی و سردستگی نیز در قانون ما پیشبینی نشده است.
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح، وکیل شکات گفت: ممکن است جرم قبل از سردسته بودن این شخص اتفاق افتاده باشد، اما عنوان گروه مجرمانه وجود دارد و ممکن است حتی بعد از سردسته بودن این شخص باشد و مهم این است که این شخص مشمول یک عنوان مجرمانه به نام سرکردگی گروه مجرمانه میشود لذا نیازی نداریم که نسبت به سرکردگان امروز سازمان مجاهدین بخواهیم آن را ثابت کنیم که اینها لزوما در زمان وقوع این جنایات تقارن زمانی داشتند یا خیر؟
وی افزود: مسئله دوم بحث فقهی است در عنوان بغی، استشهاد میکنم به قول فقها و مرحوم محقق هندی و روایتی از جناب حفص ابن غیاث از امام صادق (ع) در کتاب کافی که در این روایت آمده، اگر گروه باغیان دارای گروه مجرمانه باشند، اسیر اینها نیز اعدام خواهد شد و اتفاقا آنهایی که پشت سر و در گروه مجرمانه باشند ولو مباشرتی در گروه مجرمانه ندارند، آنها نیز مجازات میشوند.
حجتالاسلام والمسلمین مداح بیان کرد: در دیدگاه فقهی، فقها معتقد هستند که در مورد بغی، لازم نیست سران گروه باغی در جنایات رخ داده شرکت داشته باشند.
وکیل شکات ادامه داد: عدم تعقیب گروهک مجرمانه با نظم و امنیت جامعه و حقوق بزهدیدگان مغایرت دارد. خسرو زندی از افراد تیم شکنجه گروهک منافقین گفته است: «شنیده بودم مسئولین سازمان گفته بودند که باید پاسداران را ربوده و به خانه تیمی بیاوریم». همه اعضای سازمان اقرار کرده بودند که سازمان به آنها دستور شکنجه افراد را داده است. همین شخص گفته است که در خانههای تیمی باید شبها نگهبانی میدادند که تمام این کارها نشان از یک کار سازمانیافته است.
وی گفت: مهران اصدقی در جلسه سوم پاسخ دادن به جرایم خود به ترور حجتالاسلام والمسلمین بشارت نماینده مجلس، محمد خامنهای، سرهنگ حجازی، جواد منصوری و حاج سید احمد خمینی اعتراف کرده است. آیا سردستگانی که به انجام این ترورها دستور میدهند، مسئولیت کیفری ندارند؟
وکیل شکات گفت: مهران اصدقی در اعترافات خود گفته است: «چون سازمان روی خط شکنجه افراد قرار گرفته بود، مرکزیت سازمان در رأس این جریان قرار داشت و به طور خاص افرادی که از مرکزیت سازمان که هدایت این جریان را در دست داشتند، مسعود رجوی، علی زرکش، محمد عطایی، مهدی افتخاری و افراد دیگری از داخل و خارج کشور بودند.»
وی ادامه داد: مهران اصدقی در اعترافات خود گفته است: «در زمان شکنجه افراد آنقدر کور بودیم و انسانیت را فراموش کرده بودیم که از خودمان سوال نمیکردیم چه طور یک پسر بچه میتواند ساواکی باشد، اما چون تشکیلات به ما گفته بود این افراد از اعضای ساواک هستند ما این کار را انجام میدادیم.»
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح، وکیل شکات گفت: در ماده ۲ کنوانسیون جلوگیری از کشتار جمعی و مجازات آن مصوب ۹ دسامبر ۱۹۴۸ مجمع عمومی سازمان ملل متحد بیان شده قتل اعضای یک گروه مذهبی و صدمه شدید نسبت به سلامت جسمی و یا روحی افراد آن گروه به نیت نابودی آنها از مصادیق نسلکشی است. آیا کشتار هزاران ایرانی و ۱۷ هزار شهید ترور، نسل کشی محسوب میشود یا خیر؟
قاضی گفت: طبق آنچه در لایحه به دادگاه ارائه کردید، بیان کردید یک جرم صرف قتل و یا محاربه ساده نبوده است جرمی متشکل از اعضای مختلف بوده است؟
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح، وکیل شکات گفت: نباید بگوییم که به جرایم این افراد خرد رسیدگی کردیم و اعتبار امر مختومه است در حالی که سرکردگی یک گروه مجرمانه خود جرم مجزایی است که متاسفانه به این رسیدگی نشده است.
قاضی گفت: شکایت شما این است که این عملیات مهندسی یا شکنجه یک جرم سازمانیافته بوده است، اگر اینطور بوده چه اجزایی داشته است؟
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح، وکیل شکات گفت: بله، این جرم با دستور سرکردگان گروهک به واحدهای عملیاتی تزریق میشده است و آنها دستور میگرفتند که در کدام خانه تیمی مستقر شوند و چه زمانی عملیات داشته باشند و به چه نحوی باشد. در اظهارات اصدقی آمده که: «وقتی وارد خانه تیمی جدید میشدیم، دیدیم که اشیای سربی برای ما درست کردند و آموزش دادند با این وسایل به پشت افراد بکوبید تا آنها سریعا بیهوش شوند و حمام خانه را تجهیز کرده بودند و حمام عایق شده بود تا اگر بخواهیم شکنجهای در آن انجام دهیم صدایش بیرون نرود و از قبل تیمهایی فرستاده بودند تا قبرهایی حفر کنند تا اجساد را سریع دفن کنیم».
قاضی بیان کرد: کیفرخواست مسعود رجوی فرزند میرزاحسین صادر شده است. این کیفرخواست از سوی نماینده دادستان با عنوان افساد فیالارض از طریق سردستگی، فرماندهی، برنامهریزی، طراحی و هدایت اقدامات گسترده تنظیم شده است. آیا شما اتهام شکایت را فقط برای افراد هسته مرکزی دارید یا نسبت به همه اعضای گروهک؟
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح وکیل شکات پاتسخ داد: این سردستگی نسبت به همه افراد مطرح است، اما عنوان سردستگی میتواند عنوان مشکّک باشد.
قاضی دهقانی سوال کرد: یعنی شما به عنوان وکیل شکات شکایتی در خصوص همه اعضای کادر مرکزی چه کسانی که در آن زمان عضو هسته مرکزی بودند و چه کسانی که در این زمان در این هسته عضویت دارند مطرح کردید؟ چرا نسبت به افرادی که در آن زمان کادر مرکزی نبودند و الان عضو کادر مرکزی شدند نیز شکایت دارید؟
وکیل شکات اظهار کرد: عنوان سردستگی یک جرم مستقل است و تقارن زمانی بین وقوع سردستگی یک گروه مجرمانه با وقوع جرم لزوماً معنا ندارد و این الزام در قانون ما وجود ندارد. پس همین که عنوان مجرمانه سردستگی گروه مجرمانه را بگیرد ولو این گروه مجرمانه چندی قبل جنایاتی را مرتکب شده باشد، اما یک گروه سازمان یافته مجرمانه باشد این امر برای صدق عنوان مجرمانه و محکومیت شخص طبق ماده ۱۳۰ قانون مجازات اسلامی کفایت میکند.
وی افزود: تمام افرادی که در تیمهای عملیاتی میبینید از جمله آقای محمد شعبانی اقداماتی را رقم میزنند و بعد از اینکه خانههای تیمی توسط تیمهای کمیته شناسایی و افراد آن دستگیر میشوند سازمان منافقین به سمت شکنجه افراد برای اعلام موجودیت خود میرود. این اتفاق به دستور کادر مرکزی سازمان رخ میداد.
در ادامه صفاالدین تبرائیان، مورخ و پژوهشگر تاریخی در جایگاه قرار گرفت و در رابطه با اقدامات و جنایات گروهک منافقین توضیحاتی ارائه داد.
صفاالدین تبرائیان در رابطه با ارتباطات سازمان منافقین با نهاد امنیتی و استخبارات عراق گفت: اسناد و مدارک مهمی در استخبارات عراق در رابطه با ارتباط با سازمان منافقین به دست آمده است که بیش از ۳ هزار برگ سند است. سندی به دست آمده است که مربوط با سال ۷۲ شمسی میشود. بعد از انتفاضه شعبانیه عراق، حزب بعث اعلام کرد مناطقی در کردستان عراق مناطق پرواز ممنوع است، یکی از مناطق پرواز ممنوع اطراف مقرهای سازمان منافقین بود.
وی گفت: سازمان منافقین در مرز عراق ۱۴ مَقَر داشت. عراق مسئولیت حفاظت از مرزهای ایران را به خود سازمان سپرده بود. در یکی از اسناد آمده است که تعدادی از جنگندههای عراق برفراز اردوگاه اشرف پرواز کرده بودند که با خلبانهای این جنگندهها به شدت برخورد شده و مدتی از خدمت تعلیق شدند. این سند سری نامه فرمانده پدافند عراق به فرمانده نیروی هوایی بود.
صفاالدین تبرائیان مورخ و پژوهشگر تاریخی اظهار کرد: تاریخ این سند مربوط به ۸ دی ماه سال ۱۳۷۲ است. فاجعه هولوکاست نیز در همان مقطع زمانی رخ داد و از ۱۵ آوریل ۱۹۹۲ تا ۱۴ دسامبر ۱۹۹۵ یعنی چیزی حدود ۳ سال و ۱۰ ماه در این مقطع زمانی صربها به مسلمانان بوسنی حمله کردند. بر اساس آمار رسمی از سوی سازمان ملل متحد ۳۰۰ هزار نفر فقط به جرم اینکه مسلمان بودند به شهادت رسیدند. ۶۰ هزار زن و دختر در پادگان مورد تجاوز قرار گرفتند. طبق گزارش سازمان ملل یکی از این افراد یک دختر بچه ۴ ساله است. همچنین به حدود ۶۰ هزار پسر بچه تجاوز شد. ۸۰۰ مسجد منهدم و چندین هزار کتابخانه از بین رفت و چند میلیون جلد کتاب سوزانده شد. در تمامی این وقایع اتحادیه اروپا اعلام بیطرفی کرد.
وی افزود: در آن مقطع زمانی تنها رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به داد این مردم رسیدند و حتی سپاه در بوسنی شهید هم داد. همچنین رزمندگان حزبالله لبنان نیز به مسلمانان بوسنی کمک کردند.
تبرائیان بیان کرد: اوراقی که در اینجا میبینید توسط نیروهای حشد الشعبی در پادگانهای عراق به دست آمده است و لیست نمایندگان اتحادیه اروپا در این اوراق وجود دارد. بر اساس این اسناد کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلیس، نروژ و هلند حمله موشکی سپاه پاسداران به پادگان اشرف را محکوم کردند، اما همین کشورها نسبت به جنایاتی که در بوسنی و هرزگوین رخ داد اعلام بیطرفی میکنند. همچنین این کشورها تاکید میکنند که در تمامی مناطقی که اعضای منافقین حضور دارند باید وضعیت پرواز ممنوع اعلام شود. منافقین حتی به جنگندههای میگ ۲۳ عراق شلیک میکنند و خلبانان این جنگندهها از سوی حزب بعث توبیخ میشوند که چرا به این منطقه پرواز ممنوع نزدیک شدند. این مثالی از احترام و توجه حزب بحث به گروهک منافقین است.
این مورخ و پژوهشگر تاریخی بیان کرد: در اسفند سال ۱۳۶۹ ملت عراق پس از حمله صدام به کویت و اشغال خاک این کشور و با فشارهای بینالمللی نیروهای خود را از خاک کویت خارج نکردند و در نهایت ائتلافی از ۳۳ کشور دنیا به رهبری آمریکا تشکیل شد و نیروهای عراقی را از خاک کویت راندند. در همین زمان انتفاضه شعبانیه رخ داد و در شب نیمه شعبان در عرض دو هفته ملت عراق توانست ۱۴ استان از ۱۸ استان عراق را آزاد کند. در این شرایط نیروهای صدام کاملاً فلج شده بودند و تنها چیزی که برای صدام باقی مانده بود گارد جمهوری عراق بود و به عنوان چرخ پنجم گاری به گل نشسته عراق وارد عمل شدند و فاجعه بزرگی را رخ دادند که در کتاب خوابگردها که شامل دیدارهای آنها با روسای سرویس اطلاعات است به آن اشاره شده است. وقتی که روسای سرویس اطلاعاتی عراق از وی تشکر میکنند پاسخ میدهد که نیازی به تشکر نیست و وظیفه خود را انجام دادم.
قاضی: آیا کتاب خوابگردها نوشته شماست؟
تبرائیان پاسخ داد: بله.
صفاالدین تبرائیان مورخ و پژوهشگر تاریخی گفت: کتاب شامل سه قسمت است، مقدمهای ۱۴۰ صفحهای دارد که درباره خروج سازمان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی که تعداد آنها در این زمان ۲۵۴ تا ۲۵۶ نفر بیشتر نبوده است، نکات مهمی در آن است. خیلی از نکات را هم مورد اشاره قرار داده نشده از جمله اینکه آیت الله شیخ محیالدین انواری که قبل از انقلاب وی را در خانه دزاشیب در تجریش ملاقات کردم، از خصوصیات مسعود رجوی میگفت که آدم فوقالعاده باهوشی است من به عنوان یک سازمانشناس اعتقاد دارم که او مرده است بهر حال، او میگفت، مسعود در زندان میگفته است جنگ ما، جنگ اسلام مجاهدین با اسلام خمینی است.
وی افزود: آیتالله شیخ محیالدین انواری نقل میکرد که رجوی در زندان روزی ۱۴ ساعت کار تشکیلاتی میکرد، اخبار را رصد کرده و به اوضاع و احوال تشکیلات سازمان در زندان رسیدگی میکرد و کار ایدئولوژیک میکرد. قسمت دوم به ۵ جلسه مذاکرات رجوی با روسای سرویس اطلاعاتی عراق بر میگردد و بعد از آن ۱۹ پرونده مربوط به جاسوسی و جنگ، ماجرای حج و افشای پرونده هستهای ایران است. در جلسه اول میتوان دید وقتی تشکر از مسعود رجوی صورت میگیرد، عنوان میشود که صدام میگوید شما برادریتان را در واقعه اخیر برای ما ثابت کردید و ما هر چه داریم با شما تقسیم میکنیم. مسعود به یک سرلشگر عراقی میگوید که ما خانه را با صاحبخانه میخواهیم و خیلی وقت است که سید الرئیس را ملاقات نکردیم و ما فقط به سرنگونی رژیم فکر میکنیم و با هم به تهران خواهیم رسید. صفحه ۲۲۵ را اگر نگاه کنید، نکات مهمی به دست ما میرسد. در این صفحه به کاخ سفید و الیزه اشاره میشود. برای همین است که در جلسه قبلی بیان کردم ۴۳ سال در رسیدگی به جنایات این جنایتکاران تاخیر کردیم.
این مورخ و پژوهشگر تاریخ گفت: در اسنادی که از طریق حشد الشعبی به دست ما رسیده مشخص شده تعدادی از اعضای سازمان که تا الان تصور میکردیم زنده هستند، فوت شدهاند. سازمان منافقین ادعا میکند که در جریان عملیات مروارید، سپاه پاسداران قصد داشته که به آنها حمله کند و آنها در مقابل وارد عمل شدند تا از قرارگاه خود دفاع کنند در حالی که طبق اسناد آنها حمله را آغاز کردند.
وی بیان کرد: اولین عنصر سازمان که زیر شکنجه کشته میشود جواد سعیدی است. این شخص در اواخر سال ۵۱ و زمانی که رضا رضایی مسئولیت تشکیلات سازمان را برعهده داشت، کشته شد. جواد سعیدی از نظر سازمان مسئلهدار شد و در قم به صورت پنهانی زندگی میکرد. یکی از اعضای سازمان به صورت اتفاقی وی را میبیند و به جواد سعید میگوید سازمان برای او امکاناتی در نظر گرفته و میتواند او را به خارج از کشور بفرستد تا راحت زندگی کند. بعد او را به تهران میکشاندند و زمانی که در حال صحبت کردن با یکی از مسئولان سازمان، بهرام آرام از پشت سر به او شلیک میکند. این اتفاق ۱۶ مهر ماه سال ۵۲ رخ داده است. در آن زمان مرکزیت سازمان بهرام آرام، تقی شهرام و مجید شریف وافقی بودند. اعضای سازمان جسد جواد سعید را تکه تکه میکنند و در جاده آبعلی میسوزانند.
صفاالدین تبرائیان گفت: اتفاق بعدی مربوط به مصطفی رودکیان بود که این فرد نخبه الکترونیک بود و با یک رادیو که خودش ساخته بود میتوانست مکالمات ساواک را شنود کند. چند نفر از اعضای سازمان به مصطفی رودکیان شک میکنند و او را مورد شکنجه قرار میدهند و جمجمه رودکیان ضربه میخورد. تراب حق شناس جزو افراد با سواد سازمان بود که حقوق خوانده بود در خاطرات خود در مورد صدمه مغزی مصطفی رودکیان صحبت کرده است و از آن با عنوان اشتباه عظیم نام برده است.
وی بیان کرد: مجید شریف وافقی در سال ۵۳ مسئلهدار میشود و محسن خاموشی و وحید افراخته به سمت او شلیک میکنند و جسد وی را به مسگرآباد میبرند و جسد وی را میسوزانند. همان روز قرار بود این اتفاق برای مرتضی صمدیه لباف رخ دهد.
این مورخ و پژوهشگر تاریخی گفت: در عملیات فروغ جاویدان افراد زیادی از سازمان بودند که از پشت سر مورد هدف قرار گرفته بودند. حتی در حادثه مربوط به لو رفتن خانه موسی خیابانی، این کار توسط مهدی ابریشمچی رخ داد تا از شر موسی خیابانی که همرده مسعود رجوی بود و اشرف ربیعی خلاص شود. مسئول تامین امنیت این خانه با ابریشمچی مسئول تامین امنیت بود.
وی ادامه داد: اعضای سازمان از ابتدا کار تسویه اعضا را انجام میدادند و مهمترین آن در عملیات مرصاد انجام شد که خیلی از افراد از پشت سر تیر خورده بودند. اولین زندان سازمان توسط ابراهیم زاکری ایجاد شد. این فرد به کردستان عراق رفت و عضو دفتر سیاسی و مسئول تامین امنیت مسعود و مریم رجوی بود. زاکری هم بازجو، هم زندانبان و هم شکنجهگر بود. بعد از زاکری به اعضای خانواده رضایی سپرده شد.
تبرائیان اضافه کرد: به استناد کتاب خوابگردها سازمان منافقین حدودا ۱۰ زندان دارد.
قاضی پرسید: شما اسنادی در خصوص تاسیس زندانهای متهم ردیف اول پرونده یعنی سازمان مجاهدین خلق و کادر مرکزی دارید و این اسناد را در این کتاب منتشر کردید. علت تاسیس این زندانها چه بود؟
تبرائیان پاسخ داد: آقای شمس حائری مدتی در این زندانها بوده و این مسائل را روایت میکند بر اساس ادعای وی برخی از سلولهای این زندان ۱ متر در ۲ متر بوده است. این زندانها از سال ۱۳۶۴ توسط ابراهیم ذاکری در منطقه آلام سردشت قسمتی از کردستان ایران و عراق در اختیار منافقین بود تاسیس شد.
قاضی دهقانی بیان کرد: در اسناد پرونده آوردهاید که سابقه ایجاد زندان به اوایل استقرار سازمان در منطقه کردستان برمیگردد، درست است؟
تبرائیان مورخ و پژوهشگر تاریخی پاسخ داد: اوایل سال ۶۴ توسط ابراهیم ذاکری و به منظور کنترل هواداران در موضوع ازدواج بیشرمانه مریم رجوی با مسعود رجوی و طلاق او از مهدی ابریشمچی تعداد قابل توجهی از نفرات سازمان بازداشت میشوند.
قاضی پرسید: یعنی تعداد زیادی از اعضا اعتراض کرده بودند و به حبس در مقر منصوری محکوم شده بودند؟
تبرائیان اظهار کرد: بله تعداد این افراد به ۱۵۰ نفر رسید. سازمان از خرداد ۱۳۴۴ که تاسیس میشود هر یک دهه شگفتانهای برای ملت ایران به همراه داشته است. در سال ۱۳۵۴ موضوع بیانیه تغییر مواضع و مارکسیست شدن آنها بود. یک دهه بعد و در سال ۱۳۶۴ ماجراهای طلاقها پیش آمد و مسعود رجوی با دختر بنی صدر ازدواج کرد که یک سال بیشتر این ازدواج دوام نیاورد و با همسر دوستش ازدواج کرد که این اتفاق یک تست برای بیشرفی منافقین بود، چون زنان زیادی در سازمان حضور داشتند و نیاز نبود که مریم طلاق بگیرد و با مسعود رجوی ازدواج کند. به همین دلیل از مهدی ابریشمچی در سازمان با عنوان برادر شهید یاد میشود.
وی اضافه کرد: خیلی وقت است که سازمانی وجود ندارد و به یک فرقه تبدیل شده، چون هم مخفیکاری میکند و هم دست به خشونت میزند و اقدامات مسلحانه انجام میدهد این موارد از ویژگیهای یک تشکیلات سازمانی نیست و به تشکلهای فرقهای برمیگردد. در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ مسعود و مریم رجوی با هواپیمای اختصاصی صدام به بغداد منتقل شدند و توسط عالیترین مقامات حزب بعث مورد استقبال قرار گرفتند. ملت ایران هرگز نباید این تاریخ را فراموش کند. دقیقاً یک سال بعد یعنی در خرداد سال ۱۳۶۶ ارتش آزادی بخش ملی منافقین تشکیل میشود.
قاضی گفت: یعنی ادعا میکنید که بعضی از اعضا نسبت به اقدامات رجوی و همکاری وی با بعثیها اعتراض داشتند؟
تبرائیان بیان کرد: بله. در انتفاضه شعبانیه فرزندان را از آنها جدا کردند. عراق به مدت ۳۸ روز مورد بمباران هوایی قرار گرفت و گفته میشود که هفت و نیم برابر بمبهای هیروشیما و ناکازاکی بر سر ملت نگونبخت عراق فرو ریخت.
قاضی پرسید: این بمباران توسط چه کسی انجام شد؟
تبرائیان: در عملیات طوفان صحرا این اتفاق افتاد.
تبرائیان یادآور شد: ما با فرقهای مواجه هستیم که افراد را گروگان گرفته است. آقای محمد محمدی گرگانی نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی در خاطرات خود آورده است که در زندان ۶ عضو کادر مرکزی سازمان وجود داشتند که یکی از آنها خود آقای محمدی بود. وقتی وی از سازمان جدا شد مسعود رجوی اعلام کرد که ما مرد بزرگی را از دست دادیم.
قاضی دهقانی بیان کرد: شما در کتاب خود آوردهاید که hdk زندان از مخوفترین زندانهای پادگان اشرف بود در رابطه با این زندانها توضیح دهید.
تبرائیان گفت: ابراهیم ذاکری این اقدامات و جنایتها را اینگونه توجیه میکرد که استالین حدود ۱۳ هزار نفر را به سیبری فرستاد.
قاضی پرسید: یعنی ذاکری استالین را الگوی خود میدانست؟
تبرائیان پاسخ داد: بله. آنها فکر همه چیز را کرده بودند و در این زندانها توهین، کتک، شکنجه و سلول انفرادی را در برنامه داشتند. حتی افراد را به دو شکل اعدام میکردند. در یک نوع اعدام افراد را برای عملیات اجباری اعزام می کردند و میدانستند که برگشتی برای آنها وجود ندارد. روند جدایی حمید نوری، حسین رفیعی و رضا رئیس طوسی به همین دلیل بود. این افراد تحصیلکردههای سازمان بودند.
قاضی سوال کرد: یعنی سازمان برای حذف این افراد و از بین بردن آنها برنامههایی با دولت عراق داشته است؟
این پژوهشگر تاریخی پاسخ داد: بله. دقیقاً در حال حاضر ۳ هزار برگ سند در این رابطه در دست دارم و در سال آینده طی دو جلد کتاب تمامی این اسناد را منتشر خواهم کرد. اعضا برای سازمان به مثابه ربات بودند و ارادهای از خودشان نداشتند. گزارشی از علی رضوانی در رابطه با زندان الدبس در اطراف شهر کرکوک عراق میگوید این زندان ساختمانهای دو طبقه با راهروهای طولانی بود که در انتهای هر راهرو توالت و حمام وجود داشت. هر مجموعه دارای ۱۰۰ اتاق بود. این مکان محل نگهداری اسرای جنگی بود. منافقین، چون با مشکل کمبود نیرو مواجه بودند این اسرا را شستوشوی مغزی میدادند و پس از آن با آموزشهای نظامی تکمیلی قصد داشتند که آنها را وارد سازمان کنند. اگر کسی قبول نمیکرد که جذب این سازمان شود شرایط بسیار سختی برای او رقم میخورد.
تبرائیان بیان کرد: این زندان به چهار بند تقسیم میشد. بند اول مربوط به اسرای جنگی بود که در عراق به منافقین پیوسته بودند. بند دیگر مربوط به تشکلهای دیگر سیاسی بود که با احزاب خود به مشکل بر میخوردند. بند دیگر در برگیرنده گروهی بود که به انقلاب ایدئولوژیک معترض بودند. سلولهای این بند در ابعاد یک در یک و نیم متر بود و زندانی مجبور بود در این زندانها خمیده زندگی کند. یک بند هم متعلق به اعضای معترض دفتر سیاسی سازمان و شورای مرکزی سازمان بود. زندان مهمانسرا داخل پادگان اشرف بود. یک زندان دیگر با نام زندان ۳۷ در خیابان ۳۷ و زندان ۴۰۰ نیز در خیابان ۴۰۰ پادگان بود.
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح وکیل شکات بیان کرد: مواردی را از شکنجههای غیر انسانی سازمان منافقین بیان میکنم. آنجایی که انسانیت میمیرد و اوج شقاوت و رذالت انسان پدیدار میشود. آتش زدن خانهها به همراه زنان و کودکانی که در داخل ساختمان بودند، ربودن افراد، کشیدن ناخنها، کشیدن و شکستن دندانها، کندن پوست و موی افراد به این شکل که آب جوش روی صورت و بدن آنها میریختند و سپس روی آنها آب یخ میریختند و با کابل تا حدی میزدند که پوست بدن آنها جدا شود، سوزاندن با اتو و میلههای داغ، دوختن بدن و افراد کشتار به وسیله ترور و یا آمپولهای سیانور تنها گوشهای از جنایتهای این گروهک است. سران منافقین پیشبرد اهداف خود را در اولویت قرار میدادند و جان مردم برایشان اهمیت نداشت.
در ادامه محمود آسمان پناه یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق در جایگاه قرار گرفت و قسم یاد کرد که جز حرف راست در دادگاه مطلبی بیان نکند.
آسمان پناه گفت: از شهر کرمان و در سال ۶۷ زمانی که ۱۹ سال سن داشتم و سرباز بودم جذب سازمان شدم. قبل آن هیچ آشنایی با سازمان نداشتم و از سربازهای دیگر مطالبی در مورد آن شنیده بودم و کنجکاو شدیم این سازمان چه کارهایی انجام میدهد. یک نفر در محله ما بود که چند نفر از خواهران وی عضو سازمان بودند. به خانه این فرد رفتم و رادیو مجاهد گوش میدادم و جذب شعارهای سازمان شدم. بعد از آن به پاکستان رفتم. سازمان قاچاقچیهایی داشت که ما را به کراچی برد. ۳ ماه در یک پایگاه نظامی در کراچی بودم و باز هم با کارهای سازمان آشنا نبودم.
وی ادامه داد: بعد به عراق منتقل شدم و در زندان الدبس آموزش دیدم. بعد از آموزش به ما مهلت دادند که اگر میخواهیم از سازمان جدا شویم که من تصمیم گرفت در سازمان بمانم و به اشرف منتقل شدم. در اشرف آموزشها ماه شروع شد و من آموزش رانندگی میدیدم که عملیات مروارید آغاز شد.
محمود آسمان پناه یکی از اعضای جدا شده سازمان منافقین اظهار کرد: در عملیات مروارید با چشم خودم دیدم که حدود ۱۸ نفر از مردم کرد عراق به وسیله شلیک توپ تانک، تکه پاره شدند در حالی که مردم عادی بودند و بهترین سلاح آنها کلاشینکف بود. مسعود رجوی دستور داده بود که باید با تانک از روی آنها رد شویم. حتی نیروهای بعث هم افراد عادی کرد را اسیر و با اتوبوس به عقب منتقل میکردند، اما رجوی تاکید داشت که باید با تانک آنها را له کرد.
وی افزود: خیلی از اعضای منافقین در جریان این اتفاقات اعلام جدایی کردند. کسانی را که اعلام جدایی میکردند به سرعت به پادگان اشرف منتقل میکردند. حتی خود من وقتی از فرمان سرپیچی کردم اسلحه را روی سرم گذاشتند و گفتند اگر از دستورات تبعیت نکنم مرا میکشند.
این عضو جدا شده سازمان منافقین بیان کرد: بعد از یک عملیات اعلام کردم که دیگر نمیخواهم برای سازمان کار کنم. باید یک گزارش مینوشتم و علت جدایی خود را بیان میکردم. سپس مسعود رجوی در این رابطه تصمیم میگرفت که آیا فرد جدا شده باید به زندان برود و یا برای وی جلسه تشکیل شود. در گام اول با برگزاری نشست سعی میکردند افراد را توجیه کنند که در سازمان بمانند، اما اگر موفق نمیشدند؛ شخص را به زندان منتقل میکردند. من به همین دلیل سال ۷۳ در زندان اسکان بودم و بدترین شکنجهها را روی من انجام دادند.
قاضی پرسید: زندان اسکان کجا بود؟
آسمانپناه پاسخ داد: تعدادی ساختمان در شمال قرارگاه وجود داشت. افرادی که متاهل بودند، قبل از طلاق اجباری به همراه خانواده خود چند روز در هفته در این ساختمانها زندگی میکردند. پس از بحث طلاق اجباری این ساختمانهای اسکان را به انبار آذوغه تبدیل کردند. پس از راهاندازی زندانها بخشی از این ساختمانها را که دیوارکشی شده بود به زندان مخالفان سازمان و یا کسانی که قصد جدایی از سازمان را داشتند تبدیل کردند. شکنجهگرهای این زندان نیز حسین ابریشمچی، قدرت حیدری، فریدون سلیمی، محمود عضدانلو برادر مریم عضدانلو و احمد حنیف بودند.
وی اضافه کرد: رقیه عباسی، مهوش سپهری و مهدی ابریشمچی یک نشست تعیین تکلیف برای افراد جدا شده برگزار میکردند. در این جلسه دو ستون از اعضای منافقین میایستادند و راهرویی را ایجاد میکردند، فرد مخالف باید از این راهرو رد میشد و به نشست میرسید. همزمان با عبور از این راهرو مورد انواع و اقسام هتک حرمتها، بیاحترامیها و. کتکها قرار میگرفت. حتی یک صندلی بر سر من کوبیدند. تصور کنید چند صد نفر انسان همزمان فحش و ناسزا بگویند و جیغ و هوار بکشند و تو مجبور باشی چندین ساعت این شرایط را بدون اینکه بنشینی تحمل کنی و این بالاترین حجم از فشار روحی برای یک انسان است.
این عضو جدا شده سازمان گفت: یک کانکس وجود داشت که وقتی وارد آن میشدیم کسی را داخل آن نمیدیدم، اما زمانی که داخل میشدیم به شدت ما را کتک میزدند که ۳ دنده من شکست. بدترین شکنجهها در سازمان انجام میشد. شکنجهها جسمی باز هم قابل تحمل بود، اما شکنجههای روحی غیرقابل تحمل بود.
قاضی: آیا زندانهای دیگری نیز داشتند؟
عضو جدا شده منافقین بیان کرد: بله. اسم زندان الدبس و زندان دانشکده را از بچههایی که در آنجا بودند شنیده بودم. قربانعلی کبابی و پرویز احمدی در قرارگاه ما بودند که این دو نفر را به دستور مسعود رجوی بردند، شکنجه کردند و کشتند. قربانعلی بسیار آرام و گوشهگیر بود و زیاد با کسی صحبت نمیکرد و بسیاری از عوامل و دستورات مافوقها را اجرا نمیکرد. یک نفر از بچههایی که در قرارگاه بود میگفت شبانه قربانعلی کبابی را داخل سوله انداختند به حدی کتک خورده بود که سر و صورتش قابل شناسایی نبود و زبان او را بریده بودند در همان شب قربانعلی کبابی بر اثر شدت شکنجهها فوت کرده بود.
وی ادامه داد: در عملیات مروارید هم یک مرغداری بود که مردم در آن ساکن شده بودند و به محض رسیدن نیروهای منافقین مردم میخواستند سوار بر مینیبوس شوند که از آنجا فرار کنند که این مینیبوس را هدف توپ تانک قرار دادند. این مینی بوس به همراه مردم عادی که همگی کشاورز بودند تکه تکه شد و همگی آنها کشته شدند.
قاضی دهقانی سوال کرد: چه کسی فرمان این جنایت را داد؟
آسمان پناه گفت: روز قبل از اعزام ما فرمان این عملیات توسط مسعود رجوی صادر شد. مسعود و مریم رجوی فرمان دادند که هیچ کدام از این مردم کرد نباید زنده بمانند. منافقین حتی به خانههای کاگلی روستاییان هم رحم نمیکردند و آنها را هدف حمله قرار میدادند.
وی گفت: سال ۷۳ که میخواستم از سازمان جدا شوم ۶ ماه بازداشت شدم و در سال ۷۶ هم ۳ ماه بازداشت شدم. سال ۸۰ سازمان نشستهایی برگزار میکردند که من را در نشستها راه نمیدادند. در شکنجهها با چکش روی ناخنها میزدند. برگههای جلوی روی ما میگذاشتند که اعتراف کنیم عضو سپاه هستیم و برای ترور مسعود رجوی به سازمان آمدهایم و ما را مجبور میکردند که اعتراف کنیم نفوذی هستیم.
قاضی گفت: شما انفرادی هم بودهاید.
این عضو جدا شده سازمان گفت: انفرادی نبودم. اگر برگههای که به ما میدادند را زود امضا میکردیم، کمتر شکنجه میکردند.
قاضی گفت: شما چگونه از سازمان جدا شدید؟
این عضو جدا شده سازمان گفت: زمانی که آمریکایی ها به عراق آمدند، من و چند نفر از اعضای سازمان تصمیم گرفتیم از اشرف فرار کنیم. روزهای پنجشنبه در اشرف فیلم پخش میشد ما تصمیم گرفتیم که در زمان پخش فیلم فرار کنیم و خودمان را به آمریکاییها معرفی کنیم. آمریکا دنبال این بود که صدام در اردوگاه اشرف بمب اتمی دارد و یا نه.
وی ادامه داد: حدود ۱۴ ماه در کمپ آمریکا بود. آمریکاییها از ما خواست اسم بنویسم که میخواهیم به ایران برویم یا به کشورهای دیگر بروم. اما مدتی بعد به ما اعلام کردند یا باید به ایران بروند و یا به سازمان بازگردند، مشخص بود که این موضوع از طرف مسعود رجوی از آمریکاییها خواسته شده است. ما میترسیدیم که به ایران بیایم اعدام شویم.
اردشیر درویشی یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق پس از ادای سوگند در جایگاه قرار گرفت و گفت: من از طریق مرز قصر شیرین به نیروهای عراقی خود را تسلیم کردم، چون نظامی بودم و زمانی که وارد عراق شدم از طریق استخبارات عراق تحویل زندانهای آن جا شدم پس از گذشت دو ماه که در زندان ابوغریب بودم من را به سازمان تحویل دادند. به مدت ۱۴ سال در سازمان مجاهدین بودم و یکی از کسانی هستم که سالیان سال در زندانهای رجوی بودم. زمانی که وارد سازمان شدم واقعیتهایی را لمس و حس کردم و متوجه شدم آنچه که سازمان درباره خود در جهان بیان کرده بود ۳۸۰ درجه با آنچه که مشاهده میکردم فرق داشت. سازمان فهم، شعور و انسانیت برای ما باقی نگذاشت عاطفهها را از ما گرفت سازمان واقعیتها را به تمام جهان نمیگفت حتی واقعیتها را برای نیروهای خود که صادقانه وارد سازمان شدند بیان نمیکرد چه بسا آنها را زندانی هم میکرد و من خودم جزو زندانیهای سازمان بودم.
وی افزود: من در مبانی عقایدی و اصولی لغزش داشتم که گرفتار سازمان شدم پس از ورود به سازمان متوجه شدم که در آنجا دنیای اسلامیت وجود ندارد بلافاصله که صدام سقوط کرد سازمان مبادرت به احداث یک مسجد کرد برای اینکه قرار بود شیعیانی از عربها را دعوت کنند و آنها ببینند که اعضای این سازمان مسلمان هستند در حالی که قبلاً در یک کتابخانه نماز میخواندیم.
قاضی سوال کرد که با چه هدفی وارد سازمان شدید؟
درویشی یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق پاسخ داد که فکر میکردم سازمان به ریشهکنی فقر و مسائل اقتصادی کمک میکند. در سازمان مجاهدین عاطفهها از اعضای آن گرفته میشود من که به عنوان معاون نهاد در سازمان بودم حق نداشتم لحظاتی به پدر، مادر، زن و بچه خود فکر کنم آنها انسانها را به یک آدمک چوبی تبدیل میکردند. ذهن اعضای سازمان با مکانیزم برگزاری نشستهایی مختلف روزانه شست و شو میدادند. مثلاً برخی اعضا در این نشستها بیان میکردند که من امروز برای لحظهای پدر و مادرم را در ذهنم تصور کردم آن فرد باید حساب پس میداد که چرا ذهن تو به سمت خانوادهات کشیده شده باید ۱۶ ساعت کار کنی که دیگر این افکار به ذهنت خطور نکند.
وی ادامه داد: جلسات تفتیش عقاید و تفتیش ذهن را داشتند و ذهنها را خالی میکردند تا به سمت آنچه که آنها میخواهند حرکت کند. سازمان زندانهای را برپا کرد که علت آن نارضایتی اعضا بود و علت آن دروغهای گفته شده به نیروهای اصلی خود بود. سال ۷۳ من به عنوان یک نیرویی از خودشان در زندان ۴۰۰ که در اشرف قرار داشت توسط نیروهای شکنجهگر زندانی شدم. رئیس زندان سید سادات دربندی معروف به عادل بود. سیروس جنت یا مختار شکنجهگر، مجید عالمیان، اسدالله مثنی، محمدرضا محدث که بازجو بود و در راس این هرم رجوی و مریم قرار داشت. همچنین مهوش صدیقی یا نسرین، مهدی ابریشمچی، عباس داوری، بتول رجایی، ژیلا دیهیم جزو کسانی بودند که خط و خطوط سازمان را به عنوان شورای رهبری پیش میبردند.
درویشی یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق گفت: سازمان در روابط، مناسبات و تشکیلات خود سلسله مراتبی دارد و از بالا به پایین تمام خط و خطوط سازمان باید دستور داده میشد سازمان تمام خط و خطوط خود را از مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو میگرفت. وقتی که در سال ۷۳ من را با یک اتهام واهی فقط به خاطر اینکه گفته بودم سازمان به انحراف کشیده شده است و کلاً به صدام وابسته شده و هیچگونه استقلالی ندارد زندانی کردند من وارد زندان ۴۰۰ شدم در سلول انفرادی قرار داشتم زمانی که من را با چشم بند به زندان ۴۰۰ بردند بعد از اینکه چشم بندم برداشته شد مختار و سیروس جنت را دیدم.
حجتالاسلام والمسلمین دهقانی سوال کرد که چرا اعضا را شکنجه میکردند؟
درویشی بیان کرد: آنها میگفتند وقتی کسی مخالف باشد طعمه و بریده بوده و وابسته به نظام جمهوری اسلامی و عنصر سپاه پاسداران است.
قاضی سوال کرد که آیا در شکنجهها کسی کشته میشود؟
درویشی یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق گفت: بله، پرویز احمدی را خودم با چشم دیدم. شکنجههای آنجا بدین صورت بود که با چشم ها، دست و پاها را میبستند و با شلنگ میزدند. انگشت پای چپ مرا با انبر دست شکنجه کردند و زیر شکنجه از هوش رفتم. دکتر وحید که دکتر سازمان بود برای معاینه من آمد. سه روز بعد که من را مجددا برای شکنجه بردند یکی از شکنجهگران آمد و گفت برادر عادل انگار بدن پرویز یخ کرده و بعداً فهمیدیم که زیر شکنجه کشته شده است. در زمان شکنجه برگهای را در مقابل من قرار میدادند و میگفتند باید این برگه را امضا کنی که به مدت ۴۵ روز بازداشت بودم و تا ۱۰ روز یک شب در میان شکنجه میدادند.
وی ادامه داد: ابزار شکنجه ما بدین صورت بود که سطلهای حلبی روغن را بر روی سر ما قرار میدادند و بر روی سطل میزدند و به دنبال امضای برگهها بودند در محتوای برگه چیزی قرار نداشت و بعدا به آن اضافه میکردند. ابزار دیگر این بود که دستها را میبستم و روی میز قرار میدادند و با انبر دست به انگشتها فشار میآوردند. در سلول انفرادی که قرار داشتم آب به داخل سلول میریختند تا من نخوابم و با کم خوابی بتوانند از من اعتراف بگیرند من در سازمان به مدت ۱۳ الی ۱۴ سال هیچ کاغذی را امضا نکردم.
درویشی عضو جدا شده سازمان مجاهدین خلق بیان کرد: در سال ۸۳ من به عنوان اولین نفر با یک لودر از سازمان فرار کردم ولی پس از گذشت ۲۰ سال هنوز آثار و فشار روحی و روانی در وجود من قرار دارد. زمانی که از سازمان فرار کردم همین تلفن موبایلی که در دسترس همه وجود دارد برای من ناشناخته بود من از داشتن گوشی و حتی یک رادیو محروم بودم اعضای سازمان در اشرف همانند یک زندان بسته مبحوس بودند. در قرارگاه اشرف که با کمک صدام و دنیای غرب ساخته شده بود ارتباط ما را با دنیای بیرون قطع کرده بودند حتی اجازه نداشتیم یک تلفن به پدر یا مادر خود بزنیم.
درویشی یکی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق بیان کرد: من سه مرتبه بازداشت شدم یکی از آنها در سال ۱۳۷۶ بود که من به مدت ۱۵ روز در بنگال زندانی بودم و شکنجه روحی شدم در سال ۸۰ نیز مهوش سپهری از من بازجویی کرد و به مدت ۱۷ روز زندانی بودم. پس از سقوط صدام که حصار قرارگاه اشرف ترک برداشت خانوادههای بسیاری جلوی درب اشرف آمدند و آنها به نیروها میگفتند کسانی که بروند و با پدر، مادر، خواهر، برادر و فامیل خود صحبت کنند آنها مزدور و خائن هستند.
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح وکیل شکات در جایگاه حاضر شد و گفت: ۲ اتفاق دیگر در دهه ۶۰ و دو جنایت اصلی منافقین بحث بمب گذاری دفتر نخست وزیر و حزب جمهوری است که این دو حادثه منجر به شهادت عزیزان و بزرگان انقلاب از جمله شهید بهشتی، شهید باهنر و شهید رجایی و یاران این شهدا شده است که در همین راستا جعفر خرمدل مسئول عملیات کمیته و عضو کمیته مرکزی در جلسه حاضر هستند تا مطالبی را بیان کنند.
قاضی گفت: دادگاه نظر به اختیاراتی که از ماده ۳۴۱ قانون آیین دادرسی کیفری دارد در خصوص زوایای برخی از اتهامات و وقایعی که در کیفرخواست توسط دادسرای عمومی و انقلاب تهران تهیه شده و نماینده دادستان در جلسه دادگاه قرائت کرده است ابعادی که نیازمند تحقیق بیشتر باشد اختیار قانونی برای انجام تحقیقات دارد.
جعفر خرمدل مسئول عملیات کمیته مرکزی در جایگاه حاضر شد و گفت: از سال ۵۹ به بعد مسئولیت عملیات کمیته مرکزی بر عهده من بوده است ماجرای هفت تیر به این صورت بود که من ساعت ۸ شب از کمیته خارج میشدم که در میدان بهارستان صدای انفجار را شنیدم که بلافاصله به محل انفجار بازگشتم. وقتی که به محل انفجار رسیدم همه چیز از بین رفته و سقف ساختمان به طور کل پایین آمده بود قبلاً نحوه بمب گذاری را در یکی از ورزشگاهها تکرار و تست کرده و سپس آن را در این مکان عملی کرده بودند. تمام پایه ستونها را مواد انفجاری گذاشته بودند.
وی افزود: با توجه به اینکه هدف آنها شهید بهشتی بود علاوه بر اینکه آن ساختمان را منفجر کرده بودند در همان تریبونی که شهید بهشتی صحبت میکرد مواد منفجره کار گذاشته بودند که همزمان با هم منفجر شود و در این انفجار دقت بسیاری صورت گرفته بود به جز کسانی که در نزدیکی درب خروجی بودند بقیه افراد دیگر زنده نبودند. پس از اینکه انهدام ساختمان تمام شد اجساد را جمع آوری کردیم.
قاضی سوال کرد که سالن سه ستون داشته است آیا در کنار هر سه ستون مواد منفجره کار گذاشته بودند؟
خرمدل مسئول عملیات کمیته مرکزی گفت: در کنار هر سه ستون مواد منفجره کار گذاشته شده بود کلاهی نوار مواد منفجره پنهانی را دور ستون بسته بود تا ستون بریده شود و ریزش کند و فرصت کافی برای این کار داشته چرا که سالن برگزاری این برنامه همیشه خالی بود و فقط برای جلسهای که مخصوص این برنامه بود سالن پر شده بود. کلاهی تمام اختیارات را داشت و میتوانست در آن سالن هر کاری انجام دهد.
قاضی بیان کرد که در مورد نوع بمب و چاشنی که به کار شده بود توضیح دهید؟
خرمدل گفت: مواد منفجره از سی ۴ استفاده شده بود که به صورت خمیری است و به راحتی میشود آن را به دور ستون وصل کرد قدرت انفجار آن نیز بسیار زیاد و پنهان کردن آن نیز بسیار آسان است. زمانی که این مواد را به دور ستون میپیچند چاشنی به آن وصل میشود و از بیرون قابل کنترل است و منفجر میشود. این خمیر قابل رویت نبود چرا که بالای ستون قرار داشت و امکان دید آن نبود.
حجت الاسلام والمسلمین دهقانی سوال کرد که از کجا متوجه شدید که عامل این اتفاق کلاهی است؟
خرمدل مسئول عملیات کمیته مرکزی گفت: یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی که یک خانم بود بلافاصله با ما تماس گرفت و گفت تنها کسی که داخل بوده و خارج شده است کلاهی بود حتی آن خانم در رابطه با سایر اعضایی که باید در جلسه حضور داشتند ولی نبودند مطالبی را بیان کردند. همان موقع در کل تهران اعلام و کلاهی را تعقیب کردیم و به وسیله کمیته تمام تهران را حکومت نظامی کرده بودیم و کنترل میکردیم که متاسفانه آن شب دستگیر نشد و فرار کرد.
وی در ادامه نکاتی در رابطه با شکنجه اعضای منافقین بیان کرد و گفت: شناسایی افرادی که توسط اعضای منافقین شکنجه شده بودند توسط من صورت گرفت فردی که کفاش بود در قیافه شبیه به شاهرخ طهماسبی بود بدن آنها به قدری نابود شده بود که آثاری وجود نداشت تا بتوانیم آنها را شناسایی کنیم من به دلیل اینکه دندان کفاش شبیه به شاهرخ طهماسبی بود گفتم این بدن طهماسبی است. آنقدر وضع بدن آنها بد بود که هیچکس حاضر نبود در سالن تشریح بماند من و دکتر مسئول سالن تشریح فقط حضور داشتیم.
خرمدل مسئول عملیات کمیته مرکزی گفت: میزان شکنجهای که منافقین در رابطه با این سه نفر انجام دادند شاید هیچ کسی حتی ساواک تاکنون چنین شکنجهای انجام نداده بود.
قاضی سوال کرد که شما به واسطه مسئولیتی که در دفتر نخست وزیری داشتید در واقع ۸ شهریور نیز حضور داشتید؟
خرمدل بیان کرد: بله در واقع ۸ شهریور نیز حضور داشتم. زمانی که وارد ساختمان نخست وزیری شدم هنوز کسی نیامده بود امکان تشخیص اجساد وجود نداشت چرا که بر اثر انفجار سوخته بودند. زمانی که بمب گذاری انجام شده بود ما فکر میکردیم که جنازه کشمیری نیز در بین اجساد وجود دارند و اولین بار شهید کشمیری اعلام کردیم پس از اینکه اجساد خارج و بررسی انجام شد متوجه شدیم که کشمیری حضور نداشته و انفجار توسط او صورت گرفته است.
وی ادامه داد: انفجار به این صورت بود که کیفی حامل مواد منفجره کنار میز شهید رجایی و شهید باهنر قرار داده بودند و از طریق کنترل از راه دور آن را منفجر کردند. این کیف قبلاً قرار بود در دفتر حضرت امام منفجر شود و قضیه از این قرار است که شهید رجایی به قدری به کشمیری اطمینان داشتند زمان ورود به جلسه حضرت امام گفتند لزومی ندارد کشمیری بازرسی شود و چون حفاظت زیر نظر من بود و بسیار حساس و شکاک هستم اجازه ورود بدون بازرسی را ندادم و تا خواستیم که بازرسی را انجام دهم کشمیری بازگشت و وارد جلسه حضرت امام نشد، این همانند همان کیفی است که در دفتر نخست وزیری منفجر شد ولی، چون اثری از کیف در انفجار باقی نمانده بود نمیتوانیم بگوییم دقیقا همان کیف بود ولی عملیات و شکل کار همین بود.
احمد کریمپور مسئول یگانه چک و خنثی بمب کشور در جایگاه حاضر شد و اظهار کرد: وقتی بمبی کشف میشد ما برای خنثی کردن آن اقدام میکردیم. هشت شهید نیز در این راه تقدیم نظام اسلامی کردیم. بعد از هر انفجاری ما مسئول بودیم که در محل انفجار حضور پیدا کرده و علت انفجار را بررسی کنیم. در انفجار حزب جمهوری اسلامی طول و عرض ساختمان این حزب ۲۴ متر در ۱۲ متر بود. پس از بررسیها مشخص شد که دو بمب در این ساختمان جایگذاری شده یک بمب موجب شهادت شهید بهشتی و بمب دیگر باعث پایین آمدن سقف ساختمان شده بود.
وی افزود: عامل انفجار شخصی به نام آقای کلاهی بود که برقکار بود و تمام مدت را در این ساختمان حضور داشت بمب را به شکلی در کنار ستون جایگذاری کرده بود که بر اثر انفجار سقف ساختمان به شکل کامل پایین آمده بود و اثری از ستون ساختمان نیز مشاهده نمیشد. پس از بررسیها مشخص شد که دو بمب در کنار ستون این ساختمان کار گذاشته شده بود. این بمبها به مراتب از C۴ قویتر بود. فاصله این بمبها تا شهید بهشتی حدود ۱۱ تا ۱۲ متر بوده است. در گام دوم در داخل میزی در نزدیکی شهید بهشتی که محل نگهداری کتب و ادعیه مذهبی بود بمب دیگری را کار گذاشته بود که اگر بمب اول موجب شهادت شهید بهشتی نشد بمب دوم حتماً عمل کند.
قاضی پرسید: چک و خنثی جلسه با کسی بود؟
کریم پور گفت: بازرسی بدنی و چک و خنثی وجود داشت، اما کلاهی در حزب نفوذ کرده بود و چک نمیشد.
وی در رابطه با انفجار ساختمان ریاست جمهوری گفت: کشمری فرد عادی نبود. او دبیر شورای امنیت را برعهده داشت. کشمیری دو تا کیف داشت که داخل یک کیف مواد منفجره بود و کیف دیگر معمولی بود. زمانی که چک میشد، از کیف خالی استفاده میکرد. کشمیری از فرصت استفاده کرده و کیف حاوی بمب را داخل ساختمان برده. روز عملیات کشمیری کیف را کنار شهید باهنر قرار میدهد و از ساختمان خارج و کیف منفجر میشود. تا ساعت ۱۰ صبح روز بعد هم همه میگفتند کشمیری جزو شهدا است.
کریم پور گفت: بمب استفاده شده، سیستم پیچیدهای داشت و ۴ کشور انگلیس. آلمان، آمریکا و فرانسه توانایی ساخت آن بمب را داشتند، اما نتوانستیم مشخص کنیم این بمب ساخت کدام کشور است.
قاضی گفت: آیا بمب به گونهای بود که بتوان از بازار سیاه خریداری کرد؟
کریم پور گفت: خیر نوع بمب به گونه نبود که بتوان از بازار خریداری کرد.
در ادامه قاضی از وکیل شاکی خواست تا در جایگاه قرار بگیرد.
حجت الاسلام والمسلمین مداح وکیل شکات گفت: سازمان منافقین یک سازمان منسجم برای انجام اعمال تروریستی است و تقاضای تعقیب و مجازات تمام سرکردگان این سازمان را دارم.
در پایان قاضی دهقانی گفت: جلسه بعدی دادگاه ۳۰ بهمن ماه برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/