شناسهٔ خبر: 71176643 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

پدر گفت او در آغوش من جان داد

شهیده لیلا غلامعلی‌زاده، بانویی مهربان و فداکار از شمس‌آباد نوق رفسنجان، متولد ۱۳۶۵ بود. این زن ۳۸ ساله در ۱۳ دی ۱۴۰۲ در حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان به شهادت رسید

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: رضا عسگری، پسرخوانده شهیده لیلا غلامعلی‌زاده است که با احترام و محبت از او یاد می‌کند و می‌گوید: «شهیده لیلا غلامعلی‌زاده، بانویی مهربان و فداکار از شمس‌آباد نوق رفسنجان، متولد ۱۳۶۵ بود. این زن ۳۸ ساله در ۱۳ دی ۱۴۰۲ در حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان به شهادت رسید. 
لیلا خانم پس از فوت مادرم، به عنوان همسر پدرم به خانواده ما ملحق شد. اگرچه تنها یک سال با خانواده ما زندگی کرد، اما در این مدت کوتاه تأثیر عمیقی بر زندگی ما گذاشت.» 
رضا عسگری با قدردانی از رفتار‌های خوب و به یادماندنی شهیده لیلا غلامعلی‌زاده می‌گوید: «در این یک سال، هیچ بدرفتاری از ایشان ندیدیم. خیلی مهربان بود.»
آقای عسگری از روز حادثه چنین روایت می‌کند: «همسر پدرم یک دختر و یک پسر ۱۵ تا ۱۷ ساله دارد. حوالی ساعت ۱۴:۳۵، در نزدیکی زیرگذر گلزار شهدا، سرنوشت این خانواده تغییر کرد. در روز ۱۳ دی ۱۴۰۲، همزمان با چهارمین سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی، خانواده خانم غلامعلی‌زاده همراه پدرم برای شرکت در مراسم بزرگداشت به گلزار شهدای کرمان رفتند. 
او و دخترش روی جدول کنار خیابان نشسته بودند، در حالی که پدرم در فاصله حدود ۱۰ متری آنها ایستاده بود درست در همین لحظات، انفجار اول رخ داد و متأسفانه ترکش به سر خانم غلامعلی‌زاده اصابت کرد و او به شهادت رسید. دختر ایشان نیز از ناحیه پهلوی راست مورد اصابت ترکش قرار گرفت، اما آسیب جدی ندید.»
او می‌گوید: «بعد از انفجار، پدر با گریه با عمویم تماس می‌گیرد و خبر شهادت لیلا خانم را به او می‌دهد. او با صدایی لرزان می‌گوید لیلا شهید شد. پس از ۱۰ دقیقه، تلفن پدر خاموش شد. عمو بلافاصله این خبر دردناک را به خانواده اطلاع داد. 
با شنیدن این خبر، خانواده بدون درنگ به سمت کرمان حرکت کردند تا خود را به محل حادثه برسانند. 
در حالی که خانواده با نگرانی به سمت کرمان حرکت می‌کردند، شروع به جست‌و‌جو در اینترنت کردیم تا اطلاعات بیشتری درباره حادثه به دست آوریم. از طرفی هم تلاش می‌کردیم با پدر تماس بگیریم. سرانجام، پدر به تماس‌ها پاسخ داد و با صدایی لرزان گفت بمب‌گذاری کرده‌اند. من با چشم‌های خودم دیدم که لیلا... لیلا شهید شد. او در آغوش من جان داد.
ما خودمان را به کرمان رساندیم. آن روز کرمان مانند روز‌های غزه شده بود. بیمارستان‌ها پر از خون بود. او مهربان بود. با اینکه مدت زمان زیادی در خانواده ما حضور نداشت، اما در همین مدت کم هم در دل ما جا پیدا کرده بود. پیکرش را در میان خیل تشییع‌کنندگان در امامزاده سید جلال‌الدین شمس آباد نوق به خاک سپردیم.»