شناسهٔ خبر: 71174379 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

جهان هر دم قیامتی دیگر را در خود دارد

صاحب‌خبر -

مسعود زارع-امروز قضیه‌ى اول جهان اسلام قضیه‌ى غزه است؛ شاید بشود گفت قضیه‌ى اول دنیاى انسانیت، قضیه‌ى غزه است. مسئله غزه و فلسطین، پربودن پیمانه اسلام و بی‌مقداری اسلام‌هراسی را در جهان نشان داد. فلسطینی‌ها در ابراز دین خود و در نشان‌دادن نمایه‌های دینی و اسلامی چیزی کم نمی‌گذارند. دستگاه  های ضد اسلام نیز فلسطینی‌ها را تروریست که از منفورترین واژه‌ها در غرب است، معرفی می‌کند. اما با آنکه جریان تازه مقاومت در غزه با طوفان‌الاقصی و کشتن صد‌ها نفر از اسرائیلی‌ها شروع شد، مردمان کشور‌های غربی و دانشگاه‌های غرب، به حامیان جدید مردم مسلمان غزه تبدیل شدند و حتی از نمایه‌ها و آرایه‌های دینی آنان برای این همبستگی استفاده کردند. حمایت دانشگاه‌ها در امریکا از غزه به‌رغم آنکه دولت امریکا می‌خواهد مردم این باریکه را کوچ بدهد، خود نشانه‌ای از تفاوت نگاه مردم و نخبگان با نگاه دولت‌های غربی است. در دانشگاه‌های ایران نیز هر کس نخواهد کتمان کند، معترف است که «حقوق‌بشر غربی» چنان فروریخت که برآمدن دوباره آن غیرممکن می‌نماید. این خودش نوعی بعثت است، یک برانگیختگی از میان مردم می باشد. 

حملات اسرائیل به غزه باعث علاقه بیشتر اسپانیایی‌ها به اسلام شده و هر هفته مسجدی در جنوب اندلس شاهد یک یا 2مسلمان جدید است. به‌گفته عمر دل پوزو، اروپایی‌ها حملات و دروغ‌های اسرائیل را می‌بینند و شروع به پرسیدن سؤالات بیشتری پیش خود درباره جنایت در غزه می‌کنند؛ مضاف بر اینکه اراده فلسطینی‌ها برای بازگشت به خانه‌های خود و مبارزه آنها به علاقه‌مندی اروپایی‌ها به اسلام افزوده است.

مسئله خدا و خداباوری، اما فراتر از اینهاست. استدلال‌آوری خداناباوران علیه وجود خدا همواره به بن‌بست‌های معروف تاریخ اندیشه می‌خورد. پرسش‌های اصلی یا پاسخ داده نمی‌شود یا قانع‌کننده نیست. از کجا آمده‌ام؟ برای چه آمدم؟ و در آخر به کجا می‌روم؟ چرا در زندگی گویی با «قانون خدا» روبه‌روییم، از جمله چرا وقتی کسی را برای کاری سرزنش می‌کنیم گویی تمام عناصر جهان متحد می‌شوند تا همان کار را خود ما مرتکب شویم؟! چرا میل به دعا داریم و چرا از این کار پاسخ می‌گیریم و خرسند می‌شویم؟ چرا بحث منجی در ادیان ابراهیمی و حتی غیر آن، مردم را به سوی خود می‌کشد؟ صد‌ها پرسش اینچنینی داریم که پاسخ‌های طبیعت‌گرایانه نمی‌تواند همگان را چه عامی و چه عالم و دانشمند، قانع کند. 

مسئله دیگر در تقابل خداباوری با خداناباوری که موجب شده در دستگاه تبلیغاتی جهان سلطه، برتری نسبی کفر به ایمان القا شود، جنگ صاحبان ثروت با دین و یکتاپرستی است. از انسانی که بندگی خدا می‌کند، نمی‌توان پول درآورد. بندگان خدا، قانع، صرفه‌جو و بی‌علاقه به ظواهر دنیا و پیرو مذهب و عامل به مناسکی هستند که به کار دنیا رونق نمی‌دهد. نه میل مال‌اندوزی و تکاثر دارند و نه در گرداب تفاخر می‌افتند که این دو، یعنی تکاثر و تفاخر، محور‌های اصلی تبلیغاتی صاحبان ثروت‌اند. اینان انسانی به شدت مصرف‌گرا، پرخور، مفتخر به تفاخر و دوستدار رنگ و لعاب ظاهر را ابزار جمع ثروت برای خود می‌دانند. 

در چنین جهانی، انسانی که قلب روشن دارد، در جست‌وجوی شمع محفل روشنایی جهان است و همین روح جست‌وجوگر، او را به سوی خدا و پیامبران می‌کشاند.

این نگاه عارفان ما به بعثت پیامبر است که مبتنی بر فطرت است نه مجادلات؛ و لوازم چنین بعثتی همواره برپاست، اولی نیاز ما که بدون هادی و امان او جان به‌در نمی‌بریم و دومی جولان تاریکی‌ها که «طاعنان هم‌چون سگان بر بدر تو/ بانگ می‌دارند سوی صدر تو» و بر همین طریق است که جهان هر دم قیامتی و بعثتی دیگر را در خود دارد.