سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): عزتالله فولادوند در آبان ماه ۱۳۱۷ در روستای معروف به قلعه کامحمدرضا شهرستان دورود به دنیا آمد. دوران کودکی را همان روستا گذراند، پس از آن خواندن و نوشتن را به همراه برادر کوچکترش نصرتالله نزد ملای روستای مجاور یعنی «چغابهرام» آموخت و تحصیلات دوران ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در شهر دورود به پایان رسانید.
وی آنگاه در آزمون ورودی دانشسرای کشاورزی بروجرد پذیرفته شد و بعد از دو سال استفاده از وجود معنوی و شخصیتی استادانی چون عیسی فرخپور و ابوالحسن صدرزاده به عنوان معلم راهی دبستان نصرت باباخانی دورود شد و مشغول تدریس شد. فولادوند دو سال بعد، ضمن کار معلمی به صورت متفرقه در خرمآباد دیپلم ادبی گرفت و به عنوان دبیر در دبیرستان های دورود مشغول کار شد.
عزتالله فولادوند داستان دلبستگی خود را به شعر و شعرگویی این گونه توضیح میدهد:
«داستان علاقه من به شعر و شاعری برمیگردد به شاهنامهخوانی و هزار و یک شب و حسین کُرد شبستری و امیرارسلان در شبهای طولانی زمستان در روستا، که در روح من تأثیر فراوان داشت و عامل دیگر شنیدن بندهای آغازین سه تابلوی مریم شهید میرزاده عشقی، اوایل گل سرخ است و انتهای بهار نشستهام دم سرسنگی، کنار یک دیوار و غزل سراسر تخیل و تصویر حسی زندهیاد بهار:
از ملک ادب حکم گزاران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که بر دامن صحراست
گوید چه نشینی که سواران همه رفتند
که از رادیو پخش میشد وجودم را لبریز خیال و خاطره و تداعی کرد. دیدار مهرداد اوستا (محمدرضا رحمانی) خویشاوند پدری نیز در بیداری شعور شاعرانه من نیز بیتأثیر نبوده است.»
فولادوند بعد از ۸ سال تدریس به تهران آمد و دانشجوی رشته فلسفه و حکمت اسلامی شد و سال ۵۱ مدرک لیسانس خود را گرفت. وی در دوران دانشجویی خود از محضر اساتیدی همچون دکتر امیرحسین یزدگردی و استاد شهید مرتضی مطهری و دکتر محمد مفتح همدانی کسب فیض کرده است.
فولادوند سال ۱۳۵۲ به زادگاه خود بازگشت و کار تدریس را در دبیرستانهای دورود از سر گرفت پس از مدتی راهی اصفهان شد و در آنجا مقیم شد. بعد از چندی اصفهان را به قصد کرج ترک کرد و از آن تاریخ تا کنون در این شهر زندگی میکند.
عزتالله فولادوند از بعد از مهاجرت به کرج و اقامت در آن شهر فرصت دیدار و گفتوگو با شعرای نامدار و بیبدیلی چون شاملو، اخوان ثالث، حسین منزوی و محمدعلی بهمنی را پیدا کرد و همچون گذشته همکاری خود را با مطبوعات از سر گرفت و با اقبال تشویقآمیز پژوهندگانی مانند ایرج افشار یزدی و دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی در ماهنامههای «آینده» و «گل چرخ» هفتهنامه «فروزش»، ماهنامه «آیینه زندگی» «صدای عدالت» و حافظ و.... به چاپ اشعار و مقالات متعدد خود در زمینههای مختلف پرداخت.
او در سال ۸۲ با فعالیتهای چشمگیر در عرصه مطبوعات در رشته مقاله ادبی و هنری به عنوان رتبه اول برگزیده شد و مفتخر به دریافت لوح تقدیر و جوایزی از دست وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد.
وی ضمن اینکه چند اثر قلمی در دست تدوین و آماده چاپ دارد. تا کنون آثار زیر را به چاپ رسانده است:
- مردم ای مردم یادتان باشد؛ ۱۳۵۷
- مجموعه شعر رویای سبز بهاران ۱۳۶۹ - انتشارات پاژنگ
- بشنو این نی چون حکایت میکند. (نیستانی از مثنوی معاصر) - مجموعهای از بهترین مثنویهایی که توسط شاعران معاصر سروده شده است.
- ما فاتحان قلعههای فخر تاریخیم: نمادها و نشانههایی از فرهنگ، تاریخ و تمدن ایران باستان, چاپ اول ۱۳۹۹، نشر برسم.
- عالمی دیگر بباید ساخت / انتشارات خوارزمی / سال ۱۳۹۸.
- ای خطه دلیری و دانایی. (مجموعه شعر)
- مردی که میسراید (شعر و زندگی شفیعی کدکنی) - نشر مروارید تهران ۱۳۸۸.
- دیلمیان و امیران فولادوند - نشر بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ۱۳۸۸.
- عالمی دیگری بباید ساخت (گذری به فرهنگ و تاریخ) - نشر ترنگ تهران ۱۳۹۸.
- نقش فرهنگ جهانگرای (ایران در زلال آیینه تاریخ) - یانار _ آیدین تبریز ۱۳۹۵.
- دریچهای رو به آفاق شعر - نشر اردیبهشت جانان خرمآباد ۱۳۹۹.
- ستارخان و جنبش مردم غیور تبریز - نشر ابتکار نو تهران ۱۳۹۴.
∎